بسم الله الرحمن الرحیم
پدیدار شناسی-فنومنولوژی-علم الظواهر-Phenomenology
فهرست علوم
فلسفه
افلاطونگرائي
فلسفه تحلیلی
نسبت پدیدارشناسی با تاریخ چیست؟
✍دکتر مجتبی رستمی کیا
به مناسبت مناظره اخیر میان حجت الاسلام کاشانی و آقای سلیمانی اردستانی و استفاده ناصحیح اردستانی از « پدیدارشناسی»
▫️پدیدارشناسی و تاریخ در هم تنیده هستند. پدیدارشناسی بر "زیست-جهان" (Life-world) و تجربه زیسته ما تأکید دارد که خود محصولی تاریخی است. بنابراین، به طور کلی، یک پدیدارشناس جدی نمیتواند مسائل تاریخی را به طور کامل انکار کند، زیرا این کار به معنای نادیده گرفتن بستر اصلی شکلگیری معنا و آگاهی است.
▫️با این حال، ممکن است کسی بر اساس تفسیر خاصی از پدیدارشناسی، اولویت معرفتشناختی را به امر حاضر و بیواسطه بدهد و تاریخ را به عنوان یک "امر واقع عینی" به حاشیه ببرد.
پدیدارشناسی، به ویژه در سنت ادموند هوسرل و توسعهدهندگانش مانند مارتین هایدگر، رابطهای چندلایه با تاریخ دارد:
1⃣ زیست-جهان (Life-world) به مثابه بستر تاریخی: هوسرل در آثار متأخر خود، به ویژه در "بحران علوم اروپایی"، مفهوم "زیست-جهان" را معرفی کرد. زیست-جهان، جهان پیشاتأملی و پیشاعلمی ماست که همه تجربیات و فعالیتهای علمی در آن ریشه دارد. این زیست-جهان یک ساختار ایستا نیست؛ بلکه یک میراث تاریخی است. زبان، فرهنگ، عادات، ارزشها و حتی شیوههای تفکر ما، همگی در طول تاریخ ساخته شدهاند و به ما رسیدهاند. بنابراین، آگاهی ما (موضوع مطالعه پدیدارشناسی) همیشه درون یک افق تاریخی قرار دارد.
2⃣ تاریخمندی (Historicity) آگاهی: این ایده توسط هایدگر به اوج خود رسید. هایدگر معتقد بود که "در-جهان-بودن" (Dasein) انسان ذاتاً تاریخمند است. این به چه معناست؟
▫️ما خود را همیشه درون یک سنت، یک گذشته و با پروژههایی برای آینده مییابیم.
▫️فهم ما از خود و جهان، از طریق "پیشفهمها"یی شکل میگیرد که ریشه در تاریخ و سنت دارند.
▫️بنابراین، تاریخ صرفاً یک سری رویداد گذشته نیست، بلکه شرط امکان فهمیدن ما در زمان حال است.
3⃣ نقد پدیدارشناسی به "تاریخنگاری عینیتگرا": با وجود این تأکید بر تاریخمندی، پدیدارشناسی به رویکردی که تاریخ را به عنوان مجموعهای از "امور واقع" عینی و مستقل از آگاهی انسان میداند، انتقاد دارد. از نگاه پدیدارشناسانه، تاریخ همیشه تاریخ تفسیرشده است؛ تاریخی که برای یک آگاهی (فاعل شناسا) ظاهر میشود و معنا پیدا میکند. بنابراین، تمرکز پدیدارشناسی بیشتر بر "تاریخ به مثابه یک پدیده" است تا "تاریخ به مثابه یک شیء عینی".
▫️پدیدارشناسی، تاریخ را نه به عنوان یک واقعیت بیرونی صرف، بلکه به عنوان بنیاد و افق معناساز برای آگاهی انسان میفهمد.
آیا کسی میتواند قائل به پدیدارشناسی باشد اما مسائل تاریخی را انکار کند؟
خیر
1. انکار تاریخ، انکار زیست-جهان است: اگر کسی تاریخ را به طور کامل انکار کند، در واقع بخش عظیمی از "زیست-جهان" را که شرط امکان هر تجربهای است، نادیده گرفته است. چگونه میتوان زبان، مفاهیم و ساختارهای اجتماعی را که ریشه در تاریخ دارند، توضیح داد؟
2. انکار تاریخمندی، انکار ماهیت انسان است: از منظر هایدگری، انکار تاریخمندی به معنای انکار یک ویژگی ذاتی انسان (Dasein) است. چنین فردی در حال توصیف یک "سوژه انتزاعی و بدون جهان" است که با پروژه پدیدارشناسی در تضاد است.
پدیدارشناسیِ اصیل و توسعهیافته (به ویژه در خوانش هایدگر و هوسرل متأخر) نشان میدهد که تاریخ نه یک حاشیه، بلکه بستر و زمینه ضروری برای هر پدیدار (ظهوری) است. آگاهی ما تاریخی است و جهان، جهانی است که در تاریخ ساخته شده است.
انکار تاریخ، شبیه این است که کسی بگوید "من به اقیانوس اعتقاد دارم، اما وجود آب را انکار میکنم." ممکن است کسی بر اساس یک تفسیر تقلیلگرا و نامتعارف از پدیدارشناسی، سعی در اولویتدادن مطلق "حضور" بر "گذشته" داشته باشد، اما این موضع با عمق بینش پدیدارشناختی در تضاد خواهد بود و نمیتواند تجربه انسانی را به طور کامل تبیین کند.
▫️اولا: چگونه کسی تاریخ را قبول ندارد ولی در خصوص کتاب مقدس، یهودیت و مسیحیت مستند به وقایع تاریخی می نویسد؟
▫️ثانیا: چگونه کسی می تواند خود را پدیدار شناس بداند اما از شیوه استدلال از راه بهترین تبیین استفاده کند؟
▫️انکار سقیفه و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها انکار هویت پدیداری شیعه است، چگونه کسی خود را شیعه می داند و...
————-
فلسفه زبان اسلامی در ایتا
🆔@projectsystem
🌐@kiamojtabaphd
🆔 @sedayehowzeh
🔺مناظرهای که در چند دقیقه تعیین تکلیف شد!
🔹خیلیها بسیاری از روضههای ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) را هم نمیتوانند در هیاتها بنشینند و گوش دهند؛ شنیدن آن ظلمی که به آن صورت رخ داده، در حق مادری که همسر امیرالمومنین(ع) است، دختر رسول الله(ص) است و اصلاً چه میگویم -به تعبیر دکتر شریعتی - فاطمه فاطمه است، حتماً کار بسیار دشواری است؛ و حالا فرض کن بخواهی درباره آن موضوع، مناظره هم گوش کنی؛ آنهم نه مناظره میان یک شیعه و مثلاً یک وهابی؛ بلکه مناظرهای میان یک شیعه و دیگری که او هم علیرغم ایجاد تردیدهایی در ماجرای شهادت حضرت زهرا، تاکید میکند که قطعاً شیعه است اما با مختصات و معادلات خودش (و البته کسی هم اینجا قصد ندارد که بگوید او خارج از شیعه است).
▫️اما این مناظره در همان چند دقیقه اول تعیین تکلیف میشود و لبخند شادمانی بر لبهای همانها که حضرت زهرا(س) را ناموس شیعه میدانند، مینشیند. و البته چه میگویم؟ چه لبخند شادمانی؟ شادمانی از آن جهت که میفهمد حریف منکر آن روایت اصلی، چیزی در چنته ندارد؛ وگرنه لبخند که نه، اثبات خیلی روشن آن ماجرای شهادت، باز هم خودش روضه است. هرچند جناب کاشانی، بسیار تلاش کرد که کار را به روضه نکشاند.
🔹آقای سلیمانی اردستانی در همان چند دقیقه اوّل گفت که اساساً هیچ ادعایی در تاریخ ندارد؛ همین اذعان، نصف کار را علیه خودش پیش برد! درباره یک ماجرایی که تاریخی است اگر هیچ ادعایی در تاریخ نداشته باشی و در ادامه بحث هم ثابت کنی که درباره چیز خاصی از تاریخ احاطه کامل نداری، پس چگونه میخواهی بحثی پیش ببری؟ لذا جناب اردستانی گفت که روشش «پدیدارشناسانه» است! البته ایشان توضیح نداد که پدیدارشناسی مورد نظرش هم چه نوع پدیدارشناسی است؟ از جنس آن پدیدارشناسی است که هوسرل میگفت؟ یا مرلوپونتی مدعا میکرد؟ یا به پدیدارشناسی وجودی هایدگر نزدیک بود؟ یا مسئلهاش پدیدارشناسی هرمنوتیک گادامر و ریکور و بقیه بود؟
▫️امّا با تساهل، تصور میکنیم که منظور ایشان پدیدارشناسی هوسرلی بود که مسئلهاش اپوخه و تعلیق کردن همهی ادعاها و روایتها و صرفاً چسبیدن به خود شکلگیری تجربه آگاهانه یا خودِ آگاهی باشد که البته جناب اردستانی هیچ توضیحی درباره این مسئله نداد.
🔹اگر کسی بخواهد به آقای اردستانی کمک کند، میتواند بگوید که مرادش تئوری حقیقت از جنس «انسجام» (Coherence) بوده است؛ یعنی آقای اردستانی میگفت من اصلاً هیچ کاری به تاریخ ندارم، فقط روایتی که شما از صحنه منجر به شهادت حضرت زهرا(س) دارید، با یکدیگر انسجام ندارد؛ اگر آن را بخواهیم بپذیریم، باید از عدالت امیرالمومنین علی(ع) عدول کنیم!
▫️این ادعا، به هرحال، ادعای قابل توجهی بود؛ امّا چرا در عنوان گفتیم که تکلیف مناظره در چند دقیقه اول مشخص شد؟ علت آن بود که اساساً روایتی که آقای اردستانی تعریف میکرد و بر مبنای آن چنین استنتاجی را نتیجه میگرفت، اساساً موضوع بحث نبود و آقای حامد کاشانی چندین بار عنوان کرد که سند این روایتی که میگویی کجاست؟ در واقع، جناب اردستانی علیرغم اینکه میگفت تخصصی در تاریخ ندارد، یک یا دو روایت تاریخی را مدنظر قرار میداد، آنهم بدون اینکه بگوید چه کسی گفته اینها دقیقاً همان جزئیاتی است که همه به آن باور دارند؟ و ثانیاً با استناد به اینها میگفت که این روایتها با عدالت امیرالمومنین(ع) نمیتواند انسجام و سازگاری داشته باشد!
🔹کار برای جناب کاشانی اساساً دشوار نبود و با رد ساده بنیان استدلال جناب اردستانی عملاً مسئله درواقع فیصله یافت و آنچه در ادامهی این مناظره نزدیک به ۳ ساعت جریان داشت، تحکیم همین نتیجه اوّل بود. با این حال، آقای کاشانی در انتهای بحث خود، اسناد تاریخی قابل توجهی را از اذعان گروهها و مذاهب مختلف، درباره صحت ماجرای شهادت حضرت زهرا(س) به بینندگان مناظره عرضه کرد./ تسنیم
➕ بسته مستندات مناظره ارائه شده از جانب حجت الاسلام کاشانی
✌️ شما هم صدای حوزه باشید!
🆔 @sedayehowzeh
⚫️ یک سند تاریخی
👈 سابقه عزاداری علمای شیعه و شیخ مفید برای حضرت زهرا و حصرت محسن (ع) حدود ۱۰۰۰ سال قبل
▪️قاضی عبدالجبار معتزلی از علمای اهل سنت در قرن چهارم و پنجم در کتاب "تثبیت دلائل النبوة":
▪️و در این زمان از جمله آنان (یعنی شیعیان) کسانی هستند مانند ابوجبله ابراهیم بن غسان و مانند جابر متوفی، ابوالفوارس حسن بن محمد میمدی، ابوالحسین احمد بن محمدبن کمیت، ابو محمد طبری، ابوالحسن حلبی، ابویتیم رلبای، ابوالقاسم نجاری، ابوالوفا دیلمی، و ابن ابی الدیس، و خزیمة، و ابی خزیمة و ابو عبدالله محمدبن نعمان (شیخ مفید)، که اینان در مصر و رمله و صور و عکّا و عسقلان و دمشق و بغداد، و جبل السماق ساکن هستند و همگی در این سرزمین، ادعای تشیع و دوستی حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او را دارند. سپس بر فاطمه سلام الله علیها و بر فرزندش محسن که عقیده دارند عمر او را کشته است گریه میکنند.
📚تثبیت دلائل النبوة؛ج۲.ص۵۹۴- ۵۹۵، ط دار العربیة
پدیدار شناسی-فنومنولوژی-علم الظواهر-Phenomenology