رفتن به محتوای اصلی

سيد محمد حسن بن محمود بن إسماعيل الميرزا الشيرازي(1230 - 1312 هـ = 1815 - 1894 م)


سيد محمد حسن بن محمود بن إسماعيل الميرزا الشيرازي(1230 - 1312 هـ = 1815 - 1894 م)

سيد محمد حسن بن محمود بن إسماعيل الميرزا الشيرازي(1230 - 1312 هـ = 1815 - 1894 م)
تحريم تنباكو توسط میرزای شیرازی قده(1309 هـ = 1891 م)
السيّد ميرزا إسماعيل بن رضي بن إسماعيل الحسيني الشيرازي(1258 - 1305 هـ = 1842 - 1888 م)


اسماعيل-->> محمود و رضي
محمود -->> میرزا محمدحسن و آقابزرگ
رضی --> اسماعیل
میرزا محمدحسن -->> میرزا محمد و میرزا علی آقا
آقابزرگ --> حبیب الله
اسماعیل --> عبدالهادی
میرزا علی آقا --> محمدحسین
حبیب الله --> محمدمهدی
میرزا محمدحسین --> آقا سید رضي







أعيان ‏الشيعة، ج‏5، ص: 304
السيد أبو محمد معز الدين الميرزا حسن و يقال محمد حسن ابن الميرزا محمود ابن الميرزا إسماعيل و يقال محمد إسماعيل ابن السيد فتح الله بن عابد بن لطف الله بن محمد مؤمن الحسيني الشيرازي.
نزيل النجف الأشرف ثم سامراء.
الشهير بالميرزا الشيرازي‏
مولده و وفاته و مدفنه‏
ولد في شيراز سنة 1230 و توفي ....







موسوعةطبقات‏الفقهاء، ج‏14قسم‏2، ص: 670
4829 المجدّد الشيرازي «1» (1230- 1312 ه)
محمد حسن بن محمود بن إسماعيل بن فتح الله بن عابد الحسيني، السيد معز الدين أبو محمد الشيرازي، النجفي ثم السامرائي، المعروف بالمجدد و بالميرزا الشيرازي.
كان المرجع الأعلى للطائفة الإمامية في عصره، فقيها، أصوليا، جامعا للفنون، من مشاهير الرجال.
ولد في شيراز سنة ثلاثين و مائتين و ألف.
و شرع بدراسة العلوم العربية و الفقه و الأصول.


موسوعةطبقات‏الفقهاء، ج‏14قسم‏2، ص: 671
و توجه إلى أصفهان سنة (1248 ه)، فقرأ على محمد تقي بن محمد رحيم الإيوانكيفي صاحب حاشية المعالم مدة قليلة، و بعد وفاة المذكور في هذه السنة اختص بالسيد حسن بن علي البيد آبادي الأصفهاني المدرّس، و حضر درس محمد إبراهيم الكلباسي.
ثم ارتحل إلى العراق، فورد النجف سنة (1259 ه)، و اختلف إلى حلقات درس الأعلام: محمد حسن بن باقر النجفي صاحب الجواهر (المتوفّى 1266 ه)، و حسن بن جعفر كاشف الغطاء، و مشكور بن محمد الحولاوي.
و لازم بحث مرجع عصره مرتضى بن محمد أمين الأنصاري، و انتفع به كثيرا.
و نبغ في حياة أستاذه الأنصاري، و حظي باحترامه و تقديره، و صار يشار إليه بين تلاميذه.
و لما توفّي الأنصاري سنة (1281 ه)، أجمع زملاؤه على تقديمه للدرس و الصلاة، و أرشدوا الناس إلى الرجوع إليه في التقليد.
و أخذت مرجعيته و حلقة درسه تتسع يوما فيوما على الرغم من توافر أكابر المجتهدين في عصره.
و سافر في سنة (1291 ه) إلى سامراء، فعزم على الإقامة فيها، و لحق به جمع من العلماء و الطلاب، و شرع في البحث و التدريس.
و بذل جهودا كبيرة في عمران سامراء، فبنى بها مدرسة فخمة، و جسرا، و سوقا كبيرا، و عدة بيوت للمجاورين، و غير ذلك.
و أخذت الوفود العلمية و البعثات من سائر الأقطار الإسلامية تترى عليه، و ازدهرت الحياة الأدبية في أيامه، حيث اشتهر بحبّه للشعر و إنشاده، و بإكرامه للشعراء.


موسوعةطبقات‏الفقهاء، ج‏14قسم‏2، ص: 672
و ذاع أمر المترجم، و طار صيته، حتى نال الزعامة الكبرى، و انتهت إليه رئاسة أكثر الإمامية في عصره.
و كان قويّ الحافظة، فكورا، بعيد النظر، حسن التدبير، واسع الصدر، مهتما بشؤون الأمة الإسلامية، متتبعا لأخبارها، و قد أقام في كل بلد ممثّلا عنه.
و كان يباشر الأمور بنفسه، و يستشير أعلام تلامذته و أهل التدبير في القضايا السياسية.
و لما أعطى شاه إيران ناصر الدين القاجاري امتياز التنباك لشركة انجليزية، شاع بين الناس أن المترجم أفتى بتحريم التدخين، فترك جميع أهل إيران التدخين، الأمر الذي اضطر الشاه إلى فسخ الامتياز.
و قد تخرّج بالمترجم عدد كبير من العلماء، يعسر عدّهم، منهم: المحدث الشهير حسين النوري، و السيد إسماعيل الصدر، و حسن بن محمد مهدي الشاه عبد العظيمي، و فضل الله النوري الطهراني، و السيد محمد الفشاركي الأصفهاني، و محمد حسن بن محمد صالح كبة البغدادي، و السيد محمد كاظم الطباطبائي اليزدي، و الميرزا محمد تقي الشيرازي، و هادي المازندراني الحائري، و السيد حسن الصدر، و أبو الفضل بن أبو القاسم الطهراني الكلانتري، و فتح علي السلطان آبادي، و السيد إبراهيم الدامغاني.
و ألّف كتبا و رسائل، منها: كتاب في الطهارة إلى الوضوء، كتاب من أول المكاسب إلى آخر المعاملات، حاشية على «نجاة العباد» لأستاذه صاحب الجواهر، و هي رسالة فتوائية، حاشية على «النخبة» لمحمد إبراهيم الكلباسي (مطبوعة معها)، و هي رسالة فتوائية أيضا، رسالة في الرضاع، رسالة في اجتماع الأمر و النهي، رسالة في المشتق (مطبوعة)، و تلخيص إفادات أستاذه‏


موسوعةطبقات‏الفقهاء، ج‏14قسم‏2، ص: 673
الأنصاري.
توفّي بسامراء في (24) شعبان سنة اثنتي عشرة و ثلاثمائة و ألف، ورثاه الشعراء بكثير من المراثي.
4830 الأن










میرزای شیرازی

سید موسی شبیری از مراجع تقلید می‌گوید:
متن فتوای میرزای شیرازی دربارهٔ تحریم تنباکو

سید محمدحسن حسینی شیرازی (۴ اردیبهشت ۱۱۹۴ شیراز، محله درب شاهزاده - ۱ اسفند ۱۲۷۳ سامرا) مشهور به «میرزای شیرازی» و میرزای مجدد، مرجع تقلید شیعه ایرانی (مرجعیت عام شیعیان در سال ۱۲۴۳) و صاحب حکم تحریم تنباکو بود.[۱]

پس از فوت مرتضی انصاری شوشتری در سال ۱۲۴۳، مرجعیت عامه شیعه به او منتقل شد و نزدیک به ۳۰ سال در این مقام به رفع مشکلات مردم و اداره حوزه‌های علمیه مشغول بود. سید محمدحسن حسینی شیرازی مرجع عام شیعه در سن ۸۲ سالگی در سامرا در اثر مسمومیت درگذشت.[نیازمند منبع] آرامگاه او در یکی از حجرات صحن حرم علی بن ابی‌طالب در شهر نجف قرار دارد.
**********
************
تولد

او ۱۵ جمادی‌الاول ۱۲۳۰ در محله «درب شاهزاده» شیراز متولد. پدرش میرزا سید محمود شیرازی خطاطی برجسته بود و در نوشتن نستعلیق مهارت داشت. میرزا حسن در دوران طفولیت پدرش را از دست داد و سرپرستی او و برادرش اسدالله، به عهده دائیش میرزا سید حسین موسوی افتاد.[۲][۳]

********
*********
درگذشت
سید محمدحسن حسینی شیرازی در روز دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۲۷۳ برابر با ۸ شعبان ۱۳۱۲ در سن ۸۲ سالگی در سامرا درگذشت و در حرم علی بن ابیطالب دفن شد.






مكتب سامراء

مصاحبه با آیة الله سید رضى شیرازى

مقاله 2، دوره 9، شماره 51-50، بهار 1371، صفحه 17-62 XML
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
اصل مقاله

حوزه : با تشکراز حضرت عالى که قبول زحمت فرمودید و مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید لطفا شمه اى از زندگى علمى و تحصیلى خود را بیان بفرمایید.
استاد: بنده سیدرضى شیرازى فرزند آقا میرزا محمدحسین شیرازى هستم .ایشان هم فرزند مرحوم میرزا على آقاى شیرازى فرزند میرزاى بزرگ هستند.

میرزاى شیرازى داراى دو پسر بوده است . یکى آقا میرزا محمد که در زمان خود میرزا فوت مى کند واز علماء و مدرسین بوده است و دیگرى آقا میرزا على آقا که جد ماست واز مراجع بزرگ نجف واز شاگردان پدر بزرگوارش و مرحوم میرزا و میرزا محمدتقى شیرازى بوده است .

آیات بزرگى مانند: آقا سید عبدالهادى شیرازى آقا میرزا مهدى شیرازى آقاى میلانى آقاى اردوبادى و آقاى خوئى از شاگردان مرحوم آقا میرزا على آقا بودند.
جلسات درس ایشان را در نجف اشرف به یاد دارم . آن بزرگوار در سال 1355 هجرى قمرى به رحمت خدا پیوست . در همان سال آیه الله نائینى و آیه الله حائرى نیز با فاصله کمى مرحوم شدند.

در سال 1345 هجرى قمرى در نجف اشرف متولد شدم و در همان جا تحصیلات خود را شروع کردم . تا قریب سى سالگى در نجف بودم و به فراگیرى مقدمات و سطوح و خارج موفق بودم .

از آیات بزرگى همچون : پدرم مرحوم آیه الله العظمى شیخ کاظم شیرازى جدامیم قدس سره استفاده کردم . معمولا درایام تابستان و غیر آن به واسطه ضعف مزاج و گرماى شدید نجف به تهران مى آمدم وازاساتیدى چون : مرحوم آقاى شعرانى آقاى عماد رشتى و آقاى آشتیانى استفاده درسى داشتم .
...
...
حوزه : حضرت عالى مستحضر هستید که اکنون یکصدمین سال درگذشت میرزاى شیرازى بزرگ است .ازاین روى حضرت عالى که از نوادگان آن مرد بزرگ هستید شایسته است درباره آن مرحوم مطالبى را براى ما و خوانندگان مجله بیان فرمایید.
استاد: درباره مرحوم میرزاى شیرازى زیاد گفته و نوشته شده است . بنده سعى مى کنم حتى الامکان مطالبى را بگویم که سینه به سینه به طور مستند شنیده ام و در کتابها نیامده است .
حوزه : بفرمایید علت مهاجرت مرحوم میرزا شیرازى از نجف به سامراء چه بوده است .
استاد: به نظر من مرحوم میرزا در مهاجرت از نجف به سامراء چند هدف را دنبال مى کرد:

1.اسکان شیعه در سامراء. با توجه به این که سامراء مدفن عسکریین ( ع ) و منزل آن بزرگواران خیلى چیزها که مورد علاقه واحترام شیعه است در آن جا قرار دارد مرحوم میرزا سعى کرد که شیعیان در آن مکان اسکان بیابند.

2. تبلیغ تشیع در نواحى عراق .

3. تقریب بین شیعه و سنى . به نظر من این مهمترین هدف میرزا بود. زیرا نجف و کربلاء ممحض در شیعیان بود و میرزا مى خواست با رفتن به سامراء شیعیان را به آن جا بکشاند. تا عملا بین آنان واهل سنت خلط و آمیزشى به وجود بیاید وازاین رهگذر گامى در مسیر وحدت و تقریب برداشته شود. زیرا مرحوم شیرازى به ایجاد وحدت والفت بین شیعه و سنى اهتمام مى ورزیده است . شواهد بسیارى از زندگى میرزا وجود :دارد که بیانگراین مدعاست .از جمله

مرحوم میرزا طبق معمول عصرها مرکبشان را سوار مى شده و مى رفته است کنار شط تا قدرى استراحت کند. گاه در همان جا فرع فقهى هم مطرح مى کرده و با همراهان به بحث و گفتگو مى پرداخته است .

روزى که مصادف بوده است با آخر ماه مبارک رمضان مرحوم میرزااز کنار شط بر مى گردند که براى ایشان خبر مى آورند. شیعیان ماه را ندیده اند ولى اهل سنت ادعا مى کنند که ماه را دیده اند.

مرحوم میرزا مى فرمایند :[کسانى که از سنیان ماه را دیده اند براى شهادت بیاورید].

چند نفرازاهل سنت که ماه را دیده بودند خدمت ایشان مى آورند. پس از
اثبات وثاقت آنان شهادت به رویت هلال مى دهند.

مرحوم میرزا شهادت آنان را مى پذیرد و حکم به رویت هلال مى دهد!

حکم میرزا باعث جلب توجه اهل سنت مى شود و تاثیر خوبى در میان آنان مى گذارد.

پس از جلسه مرحوم آقا میرزا على آقا فرزندایشان به میرزا عرض مى کند:

[آیا مبناى شما در باب قبول شهادت تغییر کرده است ؟ زیرا شما معتقد بودید: شاهد باید شیعه باشد].

میرزا مى فرماید:

[نه خودم ماه را دیده بودم اما خواستم بااین عمل دل آنان را به دست بیاورم و تحبیب کرده باشم].

شاهد دیگراین که : وقتى که مرحوم میرزا شروع به ساختن مدرسه در سامراء مى کند علماى اهل سنت هم تصمیم مى گیرند مدرسه اى بسازند.این خبر به گوش مرحوم میرزا مى رسد و آنان را در ساختن مدرسه مساعدت مالى مى کند.

شاهدسوم از مرحوم میرسید حسین فشارکى برادرزاده سیدمحمدفشارکى در ایام جوانى در مشهد شنیدم که فرمود:

در سامراء بین طلبه اى و بقالى که ازاهل سنت بود نزاعى در گرفت .این نزاع کم کم گسترش پیدا کرد به طورى که عده اى ازاهل سنت تحریک شدند و خانه میرزا را سنگسار کردند. عشایراطراف که شیعه بودند از قضیه با خبر شدند. خدمت میرزا مى آیند واز محضر میرزا اجازه مى خواهند تااهل سنت را که نسبت به شیعیان وایشان بى ادبى کرده اند سرکوب کنند. مرحوم میرزا درخواست را نمى پذیرد.

مساله رنگ سیاسى مى گیرد. روس وانگلیس مى خواهنداز جو به وجود آمده استفاده مى کنند. سفیر روس وانگلیس از بغداد به سامرا مى آیند واز مرحوم میرزا درخواست ملاقات مى کنند. مرحوم میرزا آنان را نمى پذیرد.

والى عثمانى و نماینده سلطان عبدالحمید در بغداد وقتى ازاین قضیه مطلع مى شود خوشحال شده و به سامراء مى آید.اجازه ملاقات مى گیرد. مرحوم میرزا به

او اجازه ملاقات مى دهد. به آقا عرض مى کند: اجازه بدهیداین متجاثرین را تنبیه کنیم.

آقا مى فرماید :[ اینان فرزندان ما هستند که با هم نزاع کرده اند. خودمان آن را حل خواهیم کرد]!

والى عثمانى از مرحوم میرزا تشکر مى کند و پس از آن ملاقات ماوقع را به سلطان عبدالحمید گزارش مى دهد.

سلطان عبدالحمید به میرزا تلگراف مى زند و پس از تشکر مى نویسد:

[به خاطراین اسائه ادبى که به خضرت عالى شده است هر دستورى بدهید در حق متامتجاثرین اجرا مى کنیم].

میرزا در پاسخ مى نویسد:

[ما آنان را عفو کردیم].

مرحوم میرزا بااین برخورد کریمانه خود چنان ایجادالفت و محبت کرده بود که عمویم مرحوم آقا میرزا حسن مى گفت :

[تااین اواخر پیرمردهاى اهل سنت سامراء که آن واقعه را به یاد داشتند مى گفتند :[نحن الطلقاء] زیرا میرزا هر کارى که مى خواست مى توانست در حق ماانجام بدهد ولى ما را عفو کرد].

اینها نمونه هایى بوداز روش عملى مرحوم میرزا در راه ایجاد وحدت والفت بین شیعه و سنى .

حوزه : مرحوم میرزا در سامراء مکتب سامراء را پایه گذارى کرد. لطفا ویژگیهاى این مکتب را برشمارید.
استاد: به نظر من از ویژگیهاى مهم مکتب سامراء مجتهد پرورى آن است ازاین روى اکثر مجتهدان نامى و بزرگ از همین مکتب برخاسته اند. مانند: مرحوم
آخوند خراسانى میرزا محمد تقى شیرازى و مرحوم سید محمد فشارکى .

دراین رابطه خاطره اى نقل مى کنم :

مرحوم آقا شیخ مرتضى حائرى در بیمارستان بسترى بود. به عیادت ایشان رفتم .

ایشان از قول پدر مرحوم حاج آقا ریحان الله گلپایگانى طاب ثراه نقل مى کرد: ( البته نمى دانم مستقیمااز پدرایشان شنیده بود و یا این که با واسطه مرحوم حاج آقا ریحان الله شنیده بود)

من از نجف به سامراء رفتم . چند روزى درس میرزا شرکت کردم . روزى همراه میرزا براى قدم زدن به کنار شط رفتم .ایشان از من پرسید:

درس ما را چگونه یافتى ؟

عرض کردم : به نظر من نجف بهتراست .

مرحوم میرزاازاین سخن من خوشش نیامد لذا فرمود:

[شما چند روز دیگر بمانید تااین فرعى که مطرح شده به پایان برسد].

من هم قبول کردم و خلاصه چنان جذب شدم که در سامراء ماندگار شدم . روزى میرزااز من پرسید:

حالا نظرتان چیست ؟

عرض کردم : تفاوت این جا با نجف بسیاراست . درس شما انسان را پرورش مى دهد.

حوزه : شیوه تدریس مرحوم میرزا چگونه بوده است .
استاد: مرحوم میرزا فرع فقهى را مطرح مى کرده و تمامى مطالب مربوط به آن را بحث مى کرده است .ایشان چیزى را به عنوان اصل موضوعى قبول نمى کرده است .

این بحثها به صورت طرفینى بین استاد و شاگردان بوده است ازاین روى درس میرزا مدت زمان مشخصى نداشته است .ابتداى آن معلوم بوده است ولى انتهاى آن
بستگى به اتمام بحث داشته است . گاه میرزااز صبح که بر منبر تدریس مى نشسته است ظهرازمنبر پایین مى آمده است !

حوزه : آیا پس از رحلت مرحوم میرزا این شیوه ادامه داشته است .
استاد: شاگردان میرزا کم وبیش این شیوه را دادمه داده اند. بارزترین آنان دراین شیوه مرحوم آقا محمد تقى شیرازى بوده است . ایشان بعداز مرحوم میرزا در کربلاء همین شیوه را دنبال کرده است . از مرحوم آقا شیخ محمدتقى شیرازى مى رفتم . یکى از علماى ایران به کربلاء آمده بود واز من پرسید: میرزا محمدتقى چه بحثى را مشغول هستند؟

متحیر شدم چه جواب بدهم زیرا روش بحث این بوداگر فرعى مطرح مى شد باید دقیقا تنقیح شود. مثلااگر بحث ازاستصحاب تعلیقى به میان مى آمد و در حجیت آن تردید مى شد باید همان جا تمام و کمال بررسى شود. لذا مشکل بود تعیین موضوع بحث.

در هر صورت روش بحث در مکتب سامراء بر تحقیق و بحث استوار بوده است و در نجف به صورت کلاسیک . مرحوم آخوند وقتى درس مى گفته است به عنوان استاد فرعى را مطرح مى کرده و نظر خود را هم بیان مى کرده است .البته بحث بین استاد و شاگرد بوده است ولى نه به آن صورتى که در سامراء رواج داشته است . در سامراء شاگردان استاد را دو ساعت و گاه بیشتر بر سر منبر نگه مى داشته اند.
حوزه : بعداز رحلت مرحوم میرزاى شیرازى برسر شیعیان و حوزه سامراء چه آمد.
استاد: بعداز رحلت مرحوم میرزا اکثر شیعیان از سامراء کوچ کردند. مرحوم مادرم مى گفت : عامل این کوچ انگلیسیها بودند!

حوزه :از مرحوم میرزا محمدتقى شیرازى اگر مطلبى دارید بفرمایید.
استاد: نسبت به بزرگوار مطالب زیاداست . شایسته است ویژه نامه اى به این مرد بزرگ اختصاص داده شود. ولى به خاطراین که سوال شما را بى پاسخ نگذاشته باشم نکته اى را در عظمت معنوى ایشان عرض مى کنم :

از آقا سیدعباس اصفهانى نجل جلیل آقا سیدمحمدفشارکى شنیدم :

بعداز مرحوم ابوى خواستم از کسى تقلید کنم .از بزرگى پرسیدم : آقا میرزا محمدتقى شیرازى عادل است ؟...ایشان به من گفت :

از عصمت آقا میرزا محمدتقى بپرس نه از عدالت ایشان .

مرحوم میرزا حالت انصراف نفسى داشته است . یعنى اگر مى خواسته ذهنش رااز چیزى منصرف نماید و فقط متوجه خدا بکند مى توانسته است . این مقام بزرگى است .

نقل مى کنند:

شیخى خدمت مرحوم میرزا مى آید وازایشان نمازاستیجارى طلب مى کند. مرحوم میرزا چون اطمینان به وى نداشته است نمى دهد. شیخ عصبانى مى شود و به مرحوم میرزا توهین مى کند.

در مناسبت دیگرى مرحوم میرزا به آن شیخ کمک مالى مى کند.
اطرافیان مى گویند:

آقا! این شخص فاسق است . آن روز به شما توهین کرد

میرزا مى فرماید: من اصلا نشنیدم !
حوزه : یکى از نکات برجسته و مهم در زندگى مرحوم میرزا مساله[ تحریم تنباکو]است . به خاطر آثار شگفتى که این حرکت داشته است برخى از عامل بیگانه سعى دارنداستناد این فتوا را به میرزا منکر شوند و یااین که نقش اصلى را به دیگران بخصوص سیدجمال الدین اسدآبادى بدهند. نظر حضرت عالى چیست ؟
استاد: یک وقتى حضرت امام رحمه الله علیه از من آقا میرزا باقر آشتیانى آقا سیداحمد شهرستانى آقا سیدعلى محمد سبط و... خواستند که خدمتشان برویم . زمان ریاست جمهورى بنى صدر بود. هنوز جراحت پایم بهبود نیافته بود ازاین روى مجبور بودم روى صندلى بنشینم . همین امر موجب شد که حضرت امام اول از من احوالپرسى کند. صحبت از میرزا به میان آمد. حضرت امام فرمود:

[ اخیرا بعضى از گروهها سعى دارند قضیه تحریم تنباکو را به خارجیها نسبت بدهند. هدفشان هم این است که : به طور کلى روحانیت را از نهضتها کنار بگذارند].

عرض کردم : بله . من هم این خبر را دارم .

لذااین که شما گفتید عده اى چنین تلاشى دارند واقعیت همین است . ولى دلایل و شواهد فراوان داریم براین که فتواى تحریم از خود میرزاست و هیچ دست بیگانه اى در صدور آن دخالت نداشته است .

رابطه سیدجمال اسدآبادى با میرزاى شیرازى هم به گونه اى نبوده است که سید
بتواند در میرزااثر بگذارد.

همان طور که درابتداى صحبت گفتم بیشتر مطالبى را مى گویم که خود شنیده ام و در کتابها و نوشته ها کمتر به آنهااشاره شده است .اینک براین اساس دلایل خود را مبنى براین که فتواى تحریم از آن میرزاى شیرازى است و هیچ کس در آن دخالت نداشته است :

1. وقتى که مرحوم آقا میرزا على آقاى نائینى آمده بود تهران به ملاقات ایشان رفتم . صحبت از قضیه تحریم تنباکو شد.ایشان گفت :

از پدرم (مرحوم نائینى ) شنیدم : در جریان دخانیه بین میرزاى شیرازى و ناصرالدین شاه مکاتبات بسیارى شد. رفت و آمدهایى هم بود.

مرحوم میرزا شبها با عده اى از شاگردان جلوس داشت . در یکى از شبها به آن عده از شاگردانش گفت : در جلسه آینده هر کدام از شما صورت تلگرافى مبنى بر تحریم تنباکو بنویسید و بیاورید. در جلسه بعد هر کدام ازافراد شرکت کننده نوشته اى آورده بودیم . خواندیم و خدمت میرزا تقدیم کردیم . میرزا هر نوشته اى را که مى گرفت زیر تشک خود مى گذاشتد. بعد خود میرزا از زیر تشک صورت تلگرافى را بیرون آورد و خواند:

[ الیوم استعمال تنباکو و دخانیات در حکم محاربه باامام زمان ( ع ) است].

و فرمود:این تلگراف از ناحیه مقدسه شرف صدور یافته است .این گونه فرمودند که صادر کنیم .

آن گاه همه ساکت شدیم .

2. از آقاى سیدعباس اصفهانى نجل جلیل آقاسیدمحمد فشارکى شنیدم که گفت :

پدرم پس از صدور فتوااز طرف میرزا خدمت میرزا مى رود و عرض مى کند:این فتوا تنها مربوط به ایران است یا شامل بلاد دیگر هم مى شود؟

مرحوم میرزا مى فرمایند: مخصوص ایران است.

3. شاهد دیگر رجالى است که ناصرالدین شاه آنان را به عنوان پیک مخصوص
به سامراء مى فرستاده است تااین که او رااز موضع گیرى و مخالفت منصرف سازند و نسبت به فوائدامتیاز توجیه کنند.

شیخ الملک اورنگ که ناظر جریانها بوده است دراواخر عمر براى من نقل مى کرد:

ناصرالدین شاه فرد متشخصى را به عنوان نماینده مخصوص خدمت میرزا فرستاد تااز نزدیک به طور مشروح فوائدامتیاز را براى میرزا بگوید. وقتى خدمت میرزا مى رسد درباره فوائدامتیاز بسیار صحبت مى کند.

میرزا در پاسخ مى گوید :[لا اله الا الله] . پس از گفتن این ذکر دستور مى دهد قهوه بیاورند. آوردند قهوه به معناى اجازه مرخصى است .

باز دوباره وقت مى گیرد و خدمت میرزا مى رسد. مجددا درباره امتیاز توضیح مى دهد.

این بار میرزا در پاسخ مى گوید: [ثم لا اله الا الله] و دستور مى دهد که قهوه بیاورند.

فرستاده ناصرالدین شاه وقتى که مى بیند ملاقات با میرزا فایده اى ندارد به تهران بر مى گردد.

ازاو پرسیدم : نتیجه چه شد؟

گفت : هیچ یک لااله الاالله و یک ثم لاالله الاالله

4.از جمله مویدات در هفده یا هیجده سال پیش به نجف اشرف مشرف شدم .

آیه الله آقا سیدعلى سیستانى که داماد عموى ماست یک روز براى ناهار مرا به منزلش دعوت کرد. در ضمن صحبت گفت :

از ترکه مرحوم میرزا دو چیز پهلوى من است که شما شایسته تر به آنها هستید:

1. جلد دوم اصول تقریر مرحوم روزدرى .

این تقریرات در دو جلد بوده است که یک جلد آن پیش پدرم بود و جلد دیگر آن نزد عمویم وازایشان رسیده به دامادش آیه الله آقا سیدعلى سیستانى .

2. نامه اى است از مرحوم حاج میرزا حسین نورى که از تهران براى مرحوم میرزا
فرستاده بوده است .

این نامه زرد شده بود و آثار پوسیدگى داشت .

مرحوم نورى دراین نامه تمام جریاناتى که در رابطه با تحریم تنباکواتفاق افتاده بود به گونه خیلى فشرده در یک صفحه براى میرزا نوشته بود.از جمله : مخالفت یکى از علماى تهران را با تحریم تنباکو و قلیان کشیدن او را نیز نوشته بود! من به خاطراین که نام این آقا برده شده بود واین نقطه ضعفى بود براى آن آقا نخواستم این نامه به عنوان یک سند تاریخى بماندازاین روى متاسفانه نامه را پاره کردم !

آنچه این نامه گویاى آن بود این بود که : نه تنها میرزا خوداقدام کننده بوداست بلکه کسانى هم بوده اند که میرزا را کم و کیف قضایا پس از صدور فتوا با خبر مى ساخته اند. مرحوم حاجى نورى طاب ثراه مبعوث مرحوم میرزا به همین منظور به تهران بود.

5. موید دیگر تلگرافهایى است که بین ناصرالدین شاه و مرحوم میرزا رد و بدل مى شده است .

تلگرافهایى که از طرف ناصرالدین شاه صادر شده است اوج و حفیض دارد.

درابتداء که ناصرالدین شاه احساس قدرت مى کند تعبیراتى که براى میرزا به کار مى برد خیلى سبک است . هر چه جریان ریشه دارتر مى شود ناصرالدین شاه احساس ضعف مى کندازاین روى تعبیرات والقاب محترمانه ترى به کار مى برد.

در مقابل تلگرافهاى مرحوم میرزا ازاول تا به آخر بر یک منوال است .

6.از جمله شواهد داستان گریه مرحوم میرزاست در برابر کسانى که به وى به خاطر پیروزى در نهضت تبریک گفته اند. وقتى ازایشان علت گریه را مى پرسند پاسخ مى دهد:

[ ازاین پس دشمنان به فکر مبارزه با روحانیت مى افتند! زیرا کانون خطر را شناختند].

بااین توضیحات روشن شد که بیگانگان و یا درباریان هیچ نقشى در صدور فتوا وایجاد نهضت نداشته اند.
اما نقش سیدجمال الدین اسدآبادى . شواهد بسیارى در دست است که از مرحوم میرزا اساسا تمایلى در رابطه با سیدجمال الدین اسدآبادى دیده نشده است .

دراین جا دو قضیه را که خودم شنیده ام براى شما بازگو مى کنم :

1. آقا سیدعلى گلپایگانى از آقا میرزا على نائینى وایشان از پدرش مرحوم میرزاى نائینى براى من نقل کرد که :

[سیدجمال الدین اسدآبادى در زمان مرحوم میرزا به سامراء آمد و در مدت اقامت در سامراء میهمان من بود. از میرزا وقت ملاقات خواست میرزا به او وقت ملاقات نداد.

مؤید این مطلب این که :مرحوم سید جمال الدین دو نامه به میرزا مى نویسد ولى میرزاپاسخى به انها نمى دهد.

مرحوم آیه الله مرعشى نجفى رحمه الله علیه براى من نقل کرد. .

سیدجمال براى ملاقات با میرزا به سامراء مى رود. میرزا به وى وقت ملاقات نمى دهد. سید شبانه از دیوار خانه میرزا بالا مى رود و وارداطاق میرزا مى شود و بااو ملاقات مى کند]!

به هر حال مرحوم میرزااز داشتن رابطه با مرحوم سیدجمال اجتناب داشته است . (حالا به چه دلیل ؟ شاید بتوان مطالبى را حدس زد)این چنین فردى چگونه مى توانسته است درالقاء صدور فتوا موثر باشد. علاوه بر این مرحوم سیدمحسن امین معتقداست : نامه هاى سیدجمال الدین اسدآبادى بعداز صدور حکم به مرحوم میرزا رسیده است .

یکى از سوالاتى که ممکن است به ذهن بیایداین است که : چرا میرزا ناصرالدین شاه را عزل نکرد. بااین که زمینه موجود بود و سیدجمال هم براین اصرار داشت ؟

داستانى دراین رابطه نقل مى کنم که تا حدودى پاسخ گوى این گونه سوالات است .

آیه الله شیخ عبدالنبى نورى از شاگردان میرزا و در تهران ساکن بود. نجل جلیل

ایشان شیخ بهاءالدین نورى در 103 سالگى مرحوم شد. من گاهى خدمت ایشان مى رفتم .از قول پدرش براى من نقل کرد:

یک باراز سامراء از طریق ترکیه به مکه مشرف شدم . در بازگشت به استانبول که رسیدم سید جمال با خبر شد و از من ملاقات خواست . وقتى که آمد گفت : پیامى دارم براى میرزا که مى خواهم به وسیله شما براى ایشان بفرستم . به میرزا بگو: ناصرالدین شاه فرد فاسدى است .او را ابتداء تکفیر و سپس عزل کند.

به سید گفتم :اگر ناصرالدین شاه را عزل کند چه کسى به جاى او بیاید؟

سید جمال گفت : خود من .

گفتم : با چه پشتوانه اى ؟

گفت : به پشتوانه سلطان عبدالحمید!

بااین سخن سیدمخالفت کردم . بگو مگو بالا گرفت . در عین حال نتیجه اى نداد. به سامراء که آمدم خدمت مرحوم میرزا رفتم . میرزا خارج شهر بود.

جریان ملاقات با سید را به ایشان گفتم . میرزا فرمود: شما چه جواب دادى ؟

گفتم : مخالفت کردم بااین پیشنهاد.

مرحوم میرزا گفت :اگر موافقت کرده بودى رابطه من با تو قطع مى شد. مدانى این پیشنهاد چه مفسده اى دارد؟ معنایش این است که تنها کشور مستقل شیعه استقلال خودش رااز دست بدهد و تبعه دولت عثمانى گردد. این به مصلحت نیست .اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمى کنیم به خاطر این ظاهراست . حفظ

من قبل ازاین که داستان فوق رااز مرحوم شیخ بهاءالدین نورى بشنوم این مساله در ذهنم بود که چرا مرحوم میرزا در تلگرافهایش به ناصرالدین شاه تعبیرات محترمانه اى به کار مى برد و باالقاب زیادى وى را مورد خطاب قرار مى دهد. بعد فهمیدم که سراین مطلب چیست . میرزا به خاطر حفظ موقعیت موجود واین که کسىکه بتواند در آن شرایط جانشین ناصرالدین شاه بشود واین استقلال ظاهرى را حفظ کند وجود ندارد صلاح نمى داند هیمنه ظاهرى شاه را در هم بشکند ازاین روى در

تعبیرات مانند یک رعیت با ناصرالدین شاه برخورد مى کند .
حوزه : مرحوم میرزاى شیرازى از شاگردان مرحوم شیخ انصارى بوده است . از رابطه این دو بزرگوار مطلبى اگر دارید بیان بفرمایید.
استاد: مرحوم میرزا به شیخ انصارى خیلى احترام مى گذاشته است . اخوى زاده مرحوم میرزا مرحوم حاج میرزا على آقا براى من نقل مى کرد:

[میرزا وقتى مساله اى را مطرح مى کرد و به نقد و بررسى آن مى پرداخت چنان مى نمود که مخالف با نظر شیخ است . مجددا همان مساله را طرح مى کرد و مى فرمود: آنچه شیخ گفته درست است و مطابق نظر شیخ اقامه دلیل مى کرد].

وقتى شاگردان به این روش اشکال مى کردند در پاسخ مى فرمود:

[عدول از آنچه شیخ گفته است مشکل است . شیخ با آن سعه علمى سخن بى مبنى نمى گوید. شما شیخ را میتا درک کرده اید ولى مااو حیا درک کرده ایم].

مى دانید که مرحوم میرزا آثار زیادى ندارد.البته عللى دارد. مهمترین آنها عبارت است از:

1. جولان فکرى . میرزا زیاد تجدد نظر درامور علمى داشته است .

2.احترام به شیخ انصارى .

متقابلا شیخ هم به میرزا خیلى احترام مى گذاشته است . شیخ وقتى رسائل را مى نویسد به مرحوم میرزا مى دهد تا نظرات خود را بر آن بیفزاید. میرزا بااین که اکراه دارد ولى به خاطراحترام به استاد مى پذیرد و برخى از جاها را با کلمه[ منه] حاشیه مى زند. بعداین حواشى جزء متن مى شود. در تقریرات آقاى نائینى هم به این مطلب اشاره شده است .
حوزه : شنیده ایم شاگردان میرزا نسبت به آن بزرگوار احترام خاصى مى گذاشته اند لطفا دراین مورداگر مطلب خاصى دارید بفرمایید.
استاد: شاگردان میرزا نه تنها آن بزرگوار را فردى اعقل و سیاس مى دانستند که او راانسان ملکوتى و برخورداراز مقامات بلند معنوى مى دانستند.این را شمااز نحوه برخورد شاگردان میرزا با آن جناب مى توانید بفهمید. به عنوان نمونه :

مرحوم آخوند آن قدر به میرزا معتقد بوده است که وقتى به سامراء مى آمده و خدمت ایشان مى رسیده است در خانه مرحوم میرزا را مى بوسیده است . تا میرزا زنده بوده مرحوم آخوند به احترام استاد براى تدریس بر منبر نمى رفته است .

به مرحوم آخوند عرض مى کنند:

[شما که به سامراء مى روید قصدتان خالص نیست]!

مى فرماید:

[نه . من قصدم خالص است . زیرا فقط براى دیدن میرزا مى روم].

مکرر شنیده ام که :

[مرحوم آخوند مرحوم میرزا على آقا فرزند مرحوم میرزا را نیز خیلى احترام مى کرده است و در مجالس او را بر خود مقدم مى داشته است].

نیز شنیده ام :

[مجلس روضه اى بوده است که مرحوم آخوند و آقامیرزا على آقا هر دو مى خواسته اند در آن شرکت کنند.

از قضا بااین که از دو مسیر مختلف مى آمده اند ولى طورى بوده است که همزمان وارد مجلس مى شده اند.

یکى از پسران مرحوم آخوند متوجه مى شود. براى این که همزمان وارد مجلس نشوند و در نتیجه آخوند میرزا على آقا را بر خود مقدم بدارد تسبیحى به آخوند مى دهد
تااستخاره کند.این کار بدین منظور بوده است که : آخوند قدرى متوقف شود و دیرتراز میرزا على آقا وارد مجلس شود و مساله تقدم داشتن میرزا على آقا بر خود پیش نیاید.

آخوند جریان را مى فهمد. فورا تسبیح را به طرف پسرش پرت مى کند و به راه خود ادامه مى دهد]!

این همه تقید به خاطر آن بوده است که شاگردان میرزا میرزا راانسان فوق العاده اى مى دانسته اند و برایش کراماتى هم ذکر مى کنند.این کرامات در برخى از کتابهایى که مربوط به میرزااست آمده است . دراین جا من یک مورد را که مستند شنیده ام و شاید در جایى مکتوب نباشد براى شما نقل مى کنم :

حدود بیست سال پیش آیه الله مرحوم آخوند ملاعلى همدانى براى معالجعه به تهران آمده بود. ظاهرا ماه مبارک رمضان بود. با یکى از دوستان به عیادت ایشان رفتیم . حدود نیم ساعتى خدمتشان بودیم . فرع فقهى هم مطرح شد. همراه ما گفته بود: [ ایشان آقاى شیرازى هستند] ولى آن مرحوم درست نشناخته بود. وقتى خواستیم بیاییم بیرون از همراه ما پرسیده بود:

[کدام شیرازى هستند]

گفته بود:

[آقا سیدرضى نوه مرحوم میرزا]

دراین هنگام مرحوم آخوند مرا صدا زد و به خاطراین که مرا نشناخته بود معذرت خواهى کرد. فرمود بنشین تا داستانى از مرحوم میرزا براى تو نقل کنم .

گفت :

من در تهران شاگرد عبدالنبى نورى بودم .ایشان به من گفت : وقتى سامراء بودم و در خدمت مرحوم میرزاى شیرازى از [ نور] براى من کمکهایى مى فرستادند. لذا با پولى که مرحوم میرزا به من مى داد زندگى طلبگى من به خوبى مى گذشت . تااین که سالى از[ نور] براى من چیزى نفرستادند. دراین حال وسائل الشیعه را داده بودم تا برایم استنساخ کنند. به واسطه این امر وامور دیگر به پول آن زمان یکصد و بیست تومان مقروض شده بودم . خیلى نگران بودم . روزى در حجره پس از نماز حالت
توسلى براى من پیش آمد.از وضعیت خودم به آقاامام ( عج ) شکایت کردم . با همان حالت به خواب رفتم . در عالم خواب پیامبر اکرم (ص ) را دیدم که با شالى سبز که در سر داشتند نشسته بودند. وارد بر آن جناب شدم و سلام کردم .

حضرت فرمود:

[شیخ عبدالنبى ! یکصد و بیست تومان در دولابچه هست بردار و قرضهاى خود را بپرداز]!

از خواب بیدار شدم . هنوز در عالم فکر و خیال بودم که در حجره را زدند.

دیدم نصرالله نوکر مخصوص واندرونى مرحوم میرزاست .

گفت : آقا با شما کار دارند.

رفتم خدمت آقا.

ایشان در سرداب نشسته بود. تا چشمم به آن جناب افتاد دیدم که آن مرحوم با همان قیافته اى است که در عالم خواب پیامبر(ص ) را دیده ام .

سلام کردم . جواب داد.

فورا فرمود : آقا شیخ عبد النبى یکصد و بیست تومان در آن جا هست بردار و قرضهاى خود را بپرداز!

خواستم خوابم را بگویم .

فرمود : لازم نیست .

مثل این که ایشان از خواب من اطلاع داشت !

آقا شیخ محمود یاسرى همین خواب رااز شیخ عبدالنبى برایم نقل کرد.

این شمه اى بوداز مکانتى که مرحوم میرزا در بین شاگردانش که همگى از مجتهدان و صاحبان فضل بوده اند داشته است .

اضافه براین مرحوم میرزا در بین همردیفان خود نیز جایگاه ویژه اى داشته است . مى دانید که مرحوم میرزا تنها مرجعى است که پس از شیخ همه علماى معاصرینش بر ریاست و مرجعیتش اتفاق کرده اند. ویژگى مهم مورداتفاق این بزرگان مدیریت و سیاست مرحوم میرزا بوده است .
مى گویند: سیدجمال الدین اسدآبادى گفته بوده است :

[میرزا بهترین رهبر و رئیس شیعه است .اگر جهان خارج را دیده بود از بهترین رهبران جهان بود].

به نظر من حرف سید حرفى درستى است . زیرا آگاهى از جهان خارج بویژه جهان غرب در بینش و گستردگى اندیشه انسان بسیار موثراست .

متاسفانه حوزه هاى ماازاین جهت کمبودهایى دارند.

یک وقتى به شیخ جواد شرى که مرد فاضل و نجف دیده اى است و در آمریکا سالهاست که امام جماعت است گفتم : نجف را چگونه دیده اى ؟

در پاسخ گفت :

[قطعه منفصله عن کره الارض]!

حوزه نجف یک قطعه جدا شده از کره زمین است .

نه از جهان خارج اطلاع دارد و نه جهان از آنچه در نجف مى گذرد مطلع است .

البته این سخن مربوط به سى سال قبل است .

حوزه : آیا مرحوم میرزا به مرگ طبیعى از دنیا رحلت نموده است .
استاد: مرحوم میرزا مدتى بود که دچار[ برنشید] بوده است . ولى مى گویند:ایشان را مسموم کرده اند.

من از خواهر مرحوم آقا میرزا عبدالهادى که هنگام فوت مرحوم میرزا ساله بوده است پرسیدم : آیا میرزا به مرگ طبیعى از دنیا رفت یا او را کشتند؟

گفت:[ در آن وقت در سامراء شایع بود که میرزا را مسموم کرده اند].

حدود بیست سال پیش در مجله[ رنگین کمان] نوشته شده بود:

[طبیبى از خارج به سامراء مى آید و مدتها در آن جا مى ماند و در بین مردم
شهرت و مکانتى پیدا مى کند. تااین که به میرزا دسترسى پیدا مى کند و براى معالجه مریضى[ برانشید] وى دوایى را به آن مرحوم مى دهد. پس از چند روز بدن میرزا سیاه مى شود و دارفانى را وداع مى کند. آن طبیب هم از آن پس مفقود مى شود]!

مناسب است جمله اى را هم درباره حال احتضار میرزا بگویم .

میرزا در حال احتضار بوده است . نمى دانسته اند آیا در حال اغماست یا خیر.

آقا میرزا على آقا فرزند مرحوم میرزا مى گوید:

[فرع فقهى مطرح کنیداگر میرزا در حال بیهوشى نباشد حتما پاسخ مى دهد].

از مرحوم میرزا مى پرسند:

[آیا خوردن سوخته نان جایزاست یا خیر؟]

میرزا مى فرماید:

[به نظر مى آید چه از خباثت است خوردنش جایز نیست]!

حوزه : علت انتقال جنازه مرحوم میرزا از سامراء به نجف اشرف چه بوده است .
استاد: مى دانید که قبر خواجه نصیرالدین طوسى در کاظمین است . مى گویند:

خواجه وصیت کرده بود : جنازه اش را به نجف ببرند.

خواب مى بیند یکى از جوادین ( ع ) را که مى فرماید:

امامان لایقدران على شفاعه رجال واحد؟

به همین خاطر خواجه از وصیتش منصرف مى شود و مى گوید همان جا دفنش کنند .

اما نقل جنازه مرحوم میرزا به نجف به خاطر قولى بود که میرزا به یک راجه هندى که از مقلدینش بود داده بود.
فردى از راجوهاى هندى در نجف اشرف خانه اى مى سازد به صورت مدرسه واز مرحوم میرزا خواهش مى کند که آن جا را براى محل دفن خودانتخاب کند واو را شفاعت کند. خود آن راجو هم وصیت مى کند که آن جا دفنش کنند. مرحوم میرزا به خاطر این که موجب ناراحتى این هندى را فراهم نکند مى پذیرد و بر آن اساس وصیت مى کند: جنازه اش را به نجف ببرند. بااین که بین سامراء و نجف شصت فرسنگ راه است اما جنازه میرزا روى دست عشایر دست به دست مى گشته است و سه روز جنازه در راه بوده است چنین تشییع جنازه اى هنوز هم بى سابقه است.

حوزه : آیا عکسى هم از مرحوم میرزا مانده است .
استاد: سوال خوبى است . میرزا یک عکس بیشتر ندارد. آن هم در حال اقامه نماز جماعت . همین عکس را به صورت جداگانه هم چاپ کرده اند. هر دو پیش ما هست .این عکس داستانى دارد که دراین جا نقل مى کنم :

همان طور که عرض کردم مرحوم میرزا یک عکس بیشتر ندارد و آن را هم بیت آیه الله سید اسماعیل صدر مدعى است که از آقا سید اسماعیل صدراست .

تریدى نیست که این عکس از مرحوم میرزاست . بنده شواهدى براین مدعى دارم از جمله : دراین عکس پشت سر میرزا کسى نماز مى خواند که مردد است بین آقا سید محمدکاظم یزدى و آقا سیدعبدالحسین لارى . چندى پیش یکى ازاولاد مرحوم لارى این جا آمد عکس را دید گفت :این شخص آقا سیدعبدالحسین لارى است نه آقا سیدمحمدکاظم یزدى .

در هر صورت هر کدام که باشند بعیداست امام جماعت آقا سیداسماعیل صدر باشد. زیرا مرحوم صدر بعداز میرزا ریاست داشت و در آن موقع آقا سیدعبدالحسین لارى در عراق نبوده است .ایشان در زمان مرحوم میرزا به لار آمده بود.

اگر مرحوم سیدمحمدکاظم یزدى باشد ایشان هم بعیداست از نجف به کاظمین آمده باشد و در نماز آقاى صدر شرکت کرده باشد. در آن زمان مرحوم صدر در کاظمین
بوده و سیدمحمدکاظم یزدى در نجف و همردیف آقاى صدر بود.

شاهد دیگراین که :ازاخوى زاده میرزا مرحوم حاج میرزا على طبیب شیرازى سوال کردم :این عکس کیست ؟ایشان گفت:[ عکس میرزاست].

گفتم به چه دلیل ؟

گفت:[ از تحت الحنگى که انداخته است زیرا مرحوم میرزا تحت الحنکش را بر خلاف دیگران به صورت دسته اى مى انداخت].

سومین شاهد خوابى است که مادرم دیده اند. مطمئن هستم از رویاى صادقه است . خلاصه آن چنین است :

خانه ما قبلااین جا نبود. دهه فاطمیه روضه داشتیم . هیئت فرش فروشها یک روزاز دهه را مى آمدند منزل و در مراسم عزادارى شرکت مى کردند. در یکى ازاین دهه ها شب جمعه اى بود که قرار بود فرداى آن هیئت فرش فروشها به منزل بیایند. در آن شب حضرت آیه الله آقاشیخ محى الدین مامقانى فرزند آیه الله مامقانى میهمان ما بود.ایشان وقتى آمد کتابخانه من و عکس مرحوم میرزا را دید فرمود:

[چه خوب است در مراسم فردا این عکس را در مجلس نصب کنید تا یادى باشداز مرحوم میرزا].

من پذیرفتم . فردا صبح زود افراد آمدند براى تهیه مقدمات مجلس از جمله بنا شداین عکس را هم به دیوار نصب کنند.

تا خواستند عکس را نصب کنند تلفم مرا خواست . پشت تلفن مادرم بود. گفت :

[آقا رضى ! دیشب مرحوم پدرت را خواب دیدم . خیلى خوشحال بود. سرش را پرسیدم . گفت : فردا میرزا مى رود خانه آقا رضى ! قرآنى هم به من داد گفت : بده آقا رضى تا همراهش باشد و پولى هم داد تا به تو بدهم که صدقه بدهى].

این خواب را در حالى مادرم براى من نقل کرد که ازاین جریان یعنى نصب عکس در مجلس براى یادبود مرحوم میرزا تنها من خبر داشتم و آقاى مامقانى .
حوزه : در پایان اگرامکان دارد ما و دیگر طلاب عزیز رااز تجربیات خود بهره مند سازید.
استاد:از چیزهایى که براى من خیلى نگران کننده است پایین آمدن صطح علمى حوزه هاست . کافى است شما مقایسه کنید حوزه هاى : تهران شیراز اصفهان مشهد قم و... را با سى سال پیش خواهید فهمید که از نظر کیفى و محتوا سیر نزولى داشته ایم .اکنون از حوزه نجف با آن سابقه طولانى چیزى نمانده است .

بحق مى توان گفت :امروز علوم اسلامى غریب هستند. فقه تفسیر کلام عرفان فلسفه تاریخ و... در غربت به سر مى برند.از آن طرف جهان تشنه حقایق و منتظرارائه اسلام .

ما که نمى توانیم در تکنولوژى و صنعت با جهان خارج رقابت کنیم . افتخار ما به همین علوم انسانى حقوق برتراسلام معنویات عالى اسلام ادبیات غنى و ...است .

اگر خداى ناکرده نتوانیم اسلام را آن گونه که هست معرفى کنیم مسلم خسران بزرگى کرده ایم . به نظر من براى توفیق بیشتر درانجام این مسوولیت حوزه هاى ما به چند چیز باید خیلى اهمیت بدهند:












کانال روزنه-ایتا

💥پست ویژه

آیا میرزای شیرازی مخالف ورود روحانیت به سیاست بود؟

⚡️نقدی بر اظهارات آیت الله گرامی پیرامون دیدگاه سیاسی میرزای شیرازی

[صفحه ۱ از ۲]

💥اختصاصی
@rozaneebefarda
🔻🔻🔻

🔸اخیرا بخش گزینش شده ای از مصاحبه سایت #مباحثات با #آیت_الله_گرامی با عنوان «فراز و فرود پایگاه مردمی روحانیت»(http://mobahesat.ir/15449)
(مربوط به تاریخ 21 آذر ماه 1396 که در همان زمان در سایت جماران بازنشر گردید؛https://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-811605 ) در تاریخ 14 اردیبهشت98 در کانال تلگرامی #مصطفی_تاجزاده بازنشر گردید.

🔸این متن شامل خلاصه ای از بخش ابتدایی مصاحبه آقای گرامی و با تمرکز بر «عدم ورود روحانیون و علما در سیاست» و در پی اثبات این مدعاست که برکنارماندن از حکومت، روحانیت را در موضع انتقادی قرار می دهد و به نفع دین تمام می شود ولی ورود روحانیت به سیاست و تشکیل حکومت، به تضعیف آن می انجامد؛
ادعایی که مع الاسف با استناد به نقل قولی از #میرزای_شیرازی صاحب فتوای #تحریم_تنباکو بیان شده است. آقای گرامی در این گفتگو چنین می گوید؛

🔻🔺«مرحوم آقای آشیخ محمدتقی آملی در تهران از قول آشیخ عبدالنبی نوری نقل کرده بودند که هنگامی که می‌خواست به مکه برود، از طریق استانبول رفته بود. آقای آشیخ محمدتقی آملی به ایشان می‌گوید که اگر شما می‌خواهید به مکه بروید، خوب است از طریق استانبول که می‌روید ملاقاتی هم با سید جمال الدین اسدآبادی داشته باشید. ایشان این کار را انجام می‌دهند. سید جمال الدین هم به ایشان می‌گوید شما می‌خواهید به مکه بروید؛ به‌هرحال به سامرا هم می‌روید؛ نزد میرزای شیرازی بروید و ایشان را وادار کنید با ناصرالدین شاه مبارزه کند؛ این فرد ظالم و ستمگر است. ایشان می‌گویند که اگر من هم بگویم میرزا ترتیب اثری نمی‌دهد؛ اما من می‌گویم.
هنگامی که به سامرا و نزد میرزا می‌رود به ایشان هم مطالب را می‌گوید، میرزا می‌گوید تو که خودت این حرف را قبول نداری؛ اگر قبول داشتی تو را پیش خودم راه نمی‌دادم. سپس میرزا می‌گوید بالاخره ناصرالدین شاه هر خرابی‌ای هم دارد سلطان شیعه است. بعد می‌گوید سه نفر هستند که اصرار دارند حکومت را خود من بگیرم؛ یکی خود ناصرالدین شاه که هوسش به قدری غالب است که از جمع بین اختین در ازدواج نگذشت؛ یعنی دو خواهر را با هم عقد کرده بود؛ چنین کسی چطور حکومت را به من می‌دهد؟ بنابراین او می‌خواهد آبروی ما را ببرد. دوم میرزا ملکم‌خان، متولد جلفا و متمایل به انگلستان است. او نیز اصرار دارد که من حکومت را بگیرم؛ او هم به این علت است که می‌خواهد آبروی من برود. سوم هم سید جمال‌الدین اسدآبادی است که او هم دوست دارد من حکومت را بگیرم که این هم از سادگی ایشان است. اداره‌ی حکومت به این راحتی نیست. اکنون ما در بین مردم وجهه و آبرو داریم. اگر بخواهیم حکومت کنیم کجا این‌همه گروه متدین داریم که کل مملکت را در اختیار بگیریم؟ این‌ها می‌روند و کارهای نادرستی انجام می‌دهند که به نام ما نوشته می‌شود.»

🔵بررسی تاریخی محتوای مصاحبه🔴
🔸با توجه به بازنشر هدفدار و شیطنت آمیز این مصاحبه توسط برخی از فعالان #فتنه۸۸، نوشته حاضر فارغ از دیگر اظهارات موجود در مصاحبه، به بررسی سندی و محتوایی نقل قول آیت الله گرامی از میرزای بزرگ خواهد پرداخت تا بطلان تالی فاسدهای سیاسی مترتب بر آن نیز آشکار گردد.

🔸در بررسی نقلی و سندی این مدعا باید گفت:
🔻۱) بر طبق اظهارات آیت الله گرامی ایشان این نقل قول را در تهران از شیخ محمد تقی آملی و ایشان هم از شیخ عبدالنبی نوری شنیده اند و اینطور بیان می دارند که شیخ محمد تقی آملی به شیخ نوری توصیه ملاقات با سید جمال را کرده اند.
با اندک بررسی تاریخی روشن می شود که این بیان به هیچ وجه با تاریخ سازگار نیست! چرا که شیخ محمد تقی آملی متولد سال 1304 قمری است و در زمان رحلت میرزای شیرازی در شعبان 1312 قمری کمتر از 8 سال سن داشته اند و با توجه به اینکه سفر شیخ عبدالنبی نوری در زمان حیات میرزای شیرازی بوده و تا زمان بازگشت ایشان میرزا در قید حیات بوده اند، حداکثر سن ایشان باید در زمان توصیه به شیخ نوری برای ملاقات با سیدجمال 7 سال باشد، درحالی که چنین توصیه ای از یک کودک 7 ساله به یک روحانی تقریبا 50 ساله بسیار بعید و غیرقابل باور است و در نتیجه به کلی این نقل قول را زیر سوال می برد.

عجیب تر آنکه آیت الله گرامی در پایگاه اطلاع رسانی خود در گفتگویی به تاریخ 26 اردیبهشت 1396درباره فتوای تحریم تنباکو (http://www.ayat-gerami.ir/data.asp?L=1&id=3672 ) با نقل این ماجرا فقط به نقل قول شیخ آملی از شیخ نوری اشاره می کند و سخنی از توصیه شیخ محمدتقی آملی به میان نمی آورد و جالب آنکه ایشان در ادامه ضمن نقل ماجرا، اظهاراتی متفاوت با محتوای مصاحبه متأخرشان بیان می دارند.

ادامه یادداشت👇
https://eitaa.com/rozaneebefarda/1291

@rozaneebefarda




نقدی بر اظهارات آیت الله گرامی پیرامون دیدگاه سیاسی میرزای شیرازی

[صفحه۲از۲]

لینک صفحه نخست:
https://eitaa.com/rozaneebefarda/1290

🔻۲): علاوه بر اشکال پیشین، مصاحبه و نقل قولی از آیت الله سید رضی شیرازی در همین موضوع وجود دارد که با نقل قول آیت الله گرامی در تضاد است؛( http://jh.isca.ac.ir/article_3478.html )

آیت الله سید رضی شیرازی در آن مصاحبه به نقل از شیخ بهاء الدین نوری فرزند شیخ عبدالنبی نوری، ضمن بیان سفر مکه ایشان و ملاقات با سیدجمال در استانبول این طور بیان می دارند که سید جمال در این دیدار از شیخ نوری می خواهند که هنگام بازگشت، از میرزای شیرازی درخواست تکفیر و عزل ناصرالدین شاه را داشته باشند و نیز در جواب سوال شیخ نوری برای شخص جایگزین شاه، خودش را پیشنهاد داده و پشتوانه خود را سلطان عبدالحمید عثمانی معرفی می کند؛ در این نقل پس از رساندن پیغام سید جمال برای میرزای شیرازی توسط شیخ عبدالنبی نوری، میرزا بیان می کنند که:
«می دانى این پیشنهاد چه مفسده اى دارد؟ معنایش این است که تنها کشور مستقل شیعه استقلال خودش را از دست بدهد و تبعه دولت عثمانى گردد؛ این به مصلحت نیست. اگر ما ناصرالدین شاه را عزل نمى کنیم به خاطر حفظ این ظاهر است.»

🔸به روشنی مشخص است که در نقل آیت الله سیدرضی شیرازی، سیدجمال خود را برای تصدی حکومت پیشنهاد می دهد ولی در نقل آیت الله گرامی سیدجمال به میرزای شیرازی توصیه تصدی حکومت می نمایند، توصیه ای که در این مصاحبه، محور اصلی #اظهارات_منسوب_به_میرزای_شیرازی قرار گرفته است.

🔹در مقایسه این دو نقل قول باید گفت که ضمن وجود اضطراب در نقل آیت الله گرامی که فی نفسه اعتبار آن را #کاهش و مورد #چالش قرار داده، شاهدی در نقل قول آیت الله گرامی دال بر اصالت و صحت نقل آیت الله سید رضی شیرازی، وجود دارد و آن اینکه در نقل سایت شخصی آیت الله گرامی از قول میرزای شیرازی بیان می شود که:
«آیا مصلحت است که این کار را کنیم و برویم به دولت عثمانی پناه ببریم و خواه ناخواه سربازان عثمانی را داخل مملکت بیاوریم؟»

با توجه به این نقل که سیدجمال به میرزا پیشنهاد تصدی حکومت را می دهد بیان این عبارت از میرزا که به سمت عثمانی پناه ببریم و سربازانشان را در مملکت راه دهیم، بی معنا است چرا که در صورت تصدی حکومت توسط میرزای شیرازی، وابستگی به دولت عثمانی منتفی خواهد بود و این عبارت دلیلی بر اصالت نقل آیت الله سیدرضی شیرازی است و این گمان را قوت می بخشد که آیت الله گرامی هم همان نقل را شنیده اند ولی ظاهرا بخاطر عدم ضبط دقیق اینگونه بیان کرده اند؛ البته اگر عدم ضبط دقیق را هم نپذیریم، وجود این عبارت باز دلیلی دیگر بر اضطراب در نقل می باشد.

🔸در جمع بندی این بخش، می توان این طور نتیجه گرفت که در خوشبینانه ترین حالت، آیت الله گرامی با مسامحه در بیان، به نقل ماجرایی تاریخی پرداخته و در آخر فضای فکری ذهن خود را سهوا به نقل از میرزای شیرازی بیان نموده اند وگرنه با توجه به نقل آیت الله سیدرضی شیرازی، در بیان میرزای شیرازی درباره عدم ورود روحانیت به سیاست سخنی بیان نشده است.

با مقایسه متن این دو گفتگوی آقای گرامی در موضوع واحد که به فاصله هفت ماه از یکدیگر انجام شده، #اضطراب_در_نقل به خوبی بر خواننده نمایان می شود و با مقایسه مصاحبه ایشان با خاطرات آیت‌الله رضی شیرازی، شواهد سازگاری این نقل با واقعیت‌های تاریخی، به شدت مخدوش می شود که البته مع الاسف از آسیب‌های معمول در خاطرات شفاهی است.

تولید سرسام آور و بازنشر بی رویه خاطرات شفاهی توسط رسانه‌های کم اطلاع در دانش تاریخ، گاه به تحریف حقائق قطعی تاریخی منجر شده است. حتی اگر سهم انگیزه‌های سیاسی را نیز در بازنشر جهت دار گزاره‌های تاریخی تحریف شده نادیده بگیریم، صرف نقل مطالب مضطرب تاریخی، تحریف آفرین خواهد بود.

گذشته از اشکالات سندی و محتوایی اجمالی، که طریق نقل و انتساب سخن به میرزای بزرگ را مخدوش ساخت، در یادداشت‌های آتی به ناهمخوانی محتوا و مضمون ادعایی راوی ارجمند با اندیشه‌های مترقی و متعالی آیت‌الله العظمی میرازی شیرازی خواهیم پرداخت تا از برداشت های ناروا از اندیشه و سیره الهی/سیاسی آن مجتهد مجاهد، پیشگیری گردد.

احمد هاشمی_۹۸/۲/۲

🔸روزنه؛ دریچه ای به تاریخ، سیاست و اندیشه دینی معاصر
👇
@rozaneebefarda