گروگانگیری در سفارت آمریکا(1399 هـ = 1358 = 1979 م)
گروگانگیری در سفارت آمریکا(1399 هـ = 1358 = 1979 م)اعلان جمهوري اسلامي ايران(1399 هـ = 1358 = 1979 م)
شرح حال الشیخ محمدرضا مهدوی کنی(1349 - 1435 هـ = 1931 - 2014 م)
ویکیپدیا-گروگانگیری در سفارت ایالات متحده آمریکا
انقلاب دوم-سایت رهبری
۱۳۹۶/۰۸/۱۷
چرا حضرت امام خمینی(ره) قاطعانه از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا حمایت کردند؟
«انقلاب دوم»
تسخیر سفارت آمریکا در تهران در سال ۱۳۵۸ توسط دانشجویان مسلمان یکی از وقایع مهم و سرنوشتساز در تاریخ ملت ایران و انقلاب اسلامی است؛ حادثهای که برآمده از زمینههای تاریخی خاص خود بود و با حمایت قاطع حضرت امام خمینی (رحمهالله) و تودههای ملت ایران روبهرو شد.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR ابعاد و اثرات این موضوع و چرایی «انقلاب دوم» نامیده شدن آن از سوی حضرت امام (رحمهالله) را در یادداشت زیر براساس بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی بررسی میکند.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR ابعاد و اثرات این موضوع و چرایی «انقلاب دوم» نامیده شدن آن از سوی حضرت امام (رحمهالله) را در یادداشت زیر براساس بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی بررسی میکند.
حقیقتی که امام خمینی (رحمهالله) به آن پی برده بود
حضرت امام خمینی (رحمهالله) پس از واقعهی تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان، این حرکت را «انقلاب دوم» نامیدند: «اینکه شنیدید امام این حرکت را انقلاب دوم نامیدند، بیمعنا نیست.» ۱۳۹۵/۸/۱۲ و «امام یک جوان نبود که شما بگویید «احساساتی شد و حرفی زد.» امام، آن پیر حکمت و مردِ حکیمِ دنیادیدهی مجرّب، با دید نافذ خود، آنطور از حرکت دانشجویان در آن روز تجلیل کرد. پس امام، به حقیقتی پی برده بود که این را گفت.» ۱۳۷۲/۸/۱۲ اما چرا حضرت امام (رحمهالله) اینقدر قاطعانه از این حرکت حمایت کرده و آن را انقلاب دوم نامیدند؟ در تبیین این موضوع به چند محور میتوان اشاره کرد:
۱. انقلاب ضدّ آمریکایی
اعتراض به سلطهگری دولت مستکبر آمریکا در ایران موضوعی نبود که صرفاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه و تأکید امام (رحمهالله) قرار گرفته باشد، بلکه در کنار مقابله با استبداد، مبارزه با استعمار و مشخصاً نفوذ و دخالت آمریکاییها از ابتدای نهضت از سوی ایشان پیگیری میشد: «از سال ۱۳۴۱ مبارزهای همهگیر در ایران شروع شد. قبلاً هم مبارزه بود؛ امّا صنفی و کوچک بود... از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۵۷ -یعنی شانزده سال- این مبارزه ادامه داشت تا به پیروزی رسید. عزیزان من! این مبارزهی شانزده ساله اگرچه ظاهراً مبارزه با رژیم شاه محسوب میشد -چون اساساً رژیم شاه را آمریکاییها در سال سیودو بر سر کار آورده بودند و آنها پشتیبانیاش میکردند -اما در واقع یک مبارزهی ضدّ آمریکایی بود. آنها همهکارهی این کشور بودند. آنها به شاه قدرت بخشیده بودند. آنها پشتوانه بودند که او بتواند مردم را آنطور قتل عام و شکنجه کند.» ۱۳۷۳/۸/۱۱ در واقع اساساً دستگیری و تبعید امام خمینی (رحمهالله) در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ بهدلیل اعتراض ایشان به طرح «کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکاییها» بود: «امام عزیز ما، آن مرد یگانهی تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکاییها -که آن روز در ایران همهکاره بودند- ایستاد و بهخاطر این اعتراض، روز ۱۳ آبان با حال غربت و تنهائی، بهوسیلهی مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد... پس، وقتی در سال پنجاه و هفت مبارزه پیروز شد و انقلابِ پیروزمند به ثمر رسید، در حقیقت یک انقلاب ضدّ آمریکایی به ثمر رسیده بود.» ۱۳۹۰/۸/۱۱
۲. دشمنی و توطئهگری آمریکا برای نابودی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و علیرغم وجود سابقهای فاجعهبار از حضور و دخالت آمریکاییها در ایران و ظلم مستمر آنها به ملت، انقلاب، پیشگام برخورد با آنها نشد: «ما شروعکننده نبودهایم؛ اولِ انقلاب، آمریکاییهایی که دستگیر شده بودند، چند روزی نگه داشته شده بودند، امام فرمود با کمال مراقبت بروند به محل خودشان، سفارت خودشان؛ تا قبل از اینکه مسئلهی تسخیر سفارت پیش بیاید [آمریکاییها] در کمال امنیت اینجا زندگی میکردند؛ راحت میرفتند، میآمدند؛ و البته بدجنسی میکردند. ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند؛ آنها از همان اول شروع کردند.» ۱۳۹۵/۳/۲۵ در طرف مقابل اما تلاش آمریکاییها ابتدا متمرکز بر جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی بود: «آمریکاییها چند روز قبل از پیروزی انقلاب، آدم فرستادند اینجا که شاید بتوانند یک کودتایی راه بیندازند و حرکت مردم را خنثی کنند که البته نتوانستند.» ۱۳۹۵/۸/۱۲ و پس از پیروزی انقلاب نیز دولت آمریکا توطئههای خود برای نابودی انقلاب نوپای اسلامی را با شدت تمام دنبال کرد. سفارت آمریکا در تهران به مرکز توطئه برای براندازی انقلاب ملت ایران تبدیل شده بود: «[آمریکاییها پس از پیروزی انقلاب اسلامی] رفتار شدیداً خصمانهای در پیش گرفتند. این سفارتی که بعد بهعنوان لانهی جاسوسی معرّفی شد -که واقعش نیز همین بود- به مرکز سازماندهی مخالفین و دشمنان انقلاب تبدیل شد که بروند آنجا دستور بگیرند و در بیرون، علیه انقلاب و نظام اسلامی همکاری کنند. آنها در سنای آمریکا، علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مصوّبه گذراندند. تبلیغات آمریکایی در سراسر دنیا، تبلیغات بهشدّت خصمانهای علیه انقلاب و مردم بود که انجام میشد... محمّدرضا را که فراری ملّت ایران بود، در آمریکا پذیرفتند و بهعنوان یک میهمان پناه دادند. اموالی که در اختیار محمّدرضا قرار داشت، بالغ بر میلیاردها دلار میشد که در آمریکا سرمایهگذاری کرده بود... حتّی یک ریالش را به مردم ایران ندادند و نگه داشتند.» ۱۳۷۳/۸/۱۱
۳. خطرِ بازتولید وابستگی و سلطهگری
یکی از شگردهای استکبار جهانی برای کنترل و سپس هضم انقلابها در هاضمهی خود «نفوذ» و سپس بازتولید «وابستگی و استعمار» است: «اگر به تاریخ سی، چهل سال اخیر نگاه کنید، کشورها[ی انقلابکرده] را میبینید که به رژیم آمریکایی وابسته شدند. از چه راهی؟ یا از راه مرعوب کردن، یا تطمیع کردن، یا محتاج کردن و یا فشار وارد آوردن. انواع فشارها را روی این کشورها و ملّتهای مستقل وارد میکردند. آنها هم رابطه را بکلّی قطع نکرده بودند. سفیر هم بود، مسئولین آمریکایی هم بودند. وسوسه میکردند، میرفتند، میآمدند و حتّی دل رهبران انقلابها و رهبران ملّتها را خالی میکردند. آنها را میترساندند، مرعوبشان میکردند، و کسی که مرعوب شد، با اندک تشری میشود او را از میدان خارج کرد. این سرنوشتِ اگر نگوییم همه، اغلب انقلابها است. آنچه که ما از نزدیک دیدیم، آنچه در خبرهای همزمان در دنیا خواندیم یا چه قبل از انقلاب، چه دنبالههایش هم، بعضی در بعد از انقلاب دیدیم، همین بود. عامل این برگشتن چه بود؟ این بود که آن پیوند تحمیلی میان قدرت فائقهی حکومت متجاوز و مستبد آمریکا با این کشورها، منقطع نشده بود.» ۱۳۷۲/۸/۱۲
انقلاب دوم
با در نظر گرفتن این سه محور، به چرایی حمایت قاطعانهی حضرت امام (رحمهالله) از حرکت تسخیر لانهی جاسوسی و «انقلاب دوم» نامیدن آن، بهتر میتوان پی برد. حرکت تسخیر لانهی جاسوسی اوّلاً در ادامهی خط ضدّ استعماری و ضدّ استکباری نهضت امام خمینی (رحمهالله) بود: «امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز ۱۳ آبان سال ۴۳ از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد -پانزده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل برق میگذرد- فرزندان امام، یعنی جوانان انقلابی دانشجو، در روز ۱۳ آبان رفتند لانهی جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند.» ۱۳۹۰/۸/۱۱ ثانیاً امکان پیشبرد توطئههای دولت آمریکا برای از بین بردن انقلاب اسلامی را منتفی ساخت: «حرکت دانشجویان برای تسخیر سفارت، واکنش به اینهمه خباثت بود که پیروزمندانه اتّفاق افتاد.» ۱۳۹۵/۸/۱۲ و ثالثاً آخرین رشتهی ارتباط بین انقلاب و آمریکا را قطع کرد: «قضیّهی لانهی جاسوسی، این آخرین رشتهی ارتباط ممکن را بین انقلاب و آمریکا برید و قطع کرد. این، خدمت بزرگ و ذیقیمت را به انقلاب ما کرد.» ۱۳۷۲/۸/۱۲
نکتهی آخر اینکه علیرغم این مبارزهی تاریخی و پرثمر ملت علیه دولت مستکبر و سلطهگر آمریکا، دشمن از نفوذ مجدد و بازسازی سلطهگری خود ناامید نیست: «با نظام اسلامی دشمن است و میخواهد همان وضع قبلی برقرار باشد. میگویند که پنجرهها را باز کنید... بنده گفتم بله، پنجرهها را بگشایید که ما را که از در بیرون کردهاید داخل بیاییم؛ پنجرهها را باز کنید که ما بتوانیم راحت داخل بیاییم.» ۱۳۹۴/۰۸/۱۲ موضوعی که هوشیاری بیش از پیش مردم و مسئولان را ضروری میسازد.
حضرت امام خمینی (رحمهالله) پس از واقعهی تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان، این حرکت را «انقلاب دوم» نامیدند: «اینکه شنیدید امام این حرکت را انقلاب دوم نامیدند، بیمعنا نیست.» ۱۳۹۵/۸/۱۲ و «امام یک جوان نبود که شما بگویید «احساساتی شد و حرفی زد.» امام، آن پیر حکمت و مردِ حکیمِ دنیادیدهی مجرّب، با دید نافذ خود، آنطور از حرکت دانشجویان در آن روز تجلیل کرد. پس امام، به حقیقتی پی برده بود که این را گفت.» ۱۳۷۲/۸/۱۲ اما چرا حضرت امام (رحمهالله) اینقدر قاطعانه از این حرکت حمایت کرده و آن را انقلاب دوم نامیدند؟ در تبیین این موضوع به چند محور میتوان اشاره کرد:
۱. انقلاب ضدّ آمریکایی
اعتراض به سلطهگری دولت مستکبر آمریکا در ایران موضوعی نبود که صرفاً پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه و تأکید امام (رحمهالله) قرار گرفته باشد، بلکه در کنار مقابله با استبداد، مبارزه با استعمار و مشخصاً نفوذ و دخالت آمریکاییها از ابتدای نهضت از سوی ایشان پیگیری میشد: «از سال ۱۳۴۱ مبارزهای همهگیر در ایران شروع شد. قبلاً هم مبارزه بود؛ امّا صنفی و کوچک بود... از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۵۷ -یعنی شانزده سال- این مبارزه ادامه داشت تا به پیروزی رسید. عزیزان من! این مبارزهی شانزده ساله اگرچه ظاهراً مبارزه با رژیم شاه محسوب میشد -چون اساساً رژیم شاه را آمریکاییها در سال سیودو بر سر کار آورده بودند و آنها پشتیبانیاش میکردند -اما در واقع یک مبارزهی ضدّ آمریکایی بود. آنها همهکارهی این کشور بودند. آنها به شاه قدرت بخشیده بودند. آنها پشتوانه بودند که او بتواند مردم را آنطور قتل عام و شکنجه کند.» ۱۳۷۳/۸/۱۱ در واقع اساساً دستگیری و تبعید امام خمینی (رحمهالله) در ۱۳ آبان سال ۱۳۴۳ بهدلیل اعتراض ایشان به طرح «کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکاییها» بود: «امام عزیز ما، آن مرد یگانهی تاریخ ما، در مقابل طرح کاپیتولاسیون و مصونیت آمریکاییها -که آن روز در ایران همهکاره بودند- ایستاد و بهخاطر این اعتراض، روز ۱۳ آبان با حال غربت و تنهائی، بهوسیلهی مزدوران آمریکا از ایران تبعید شد... پس، وقتی در سال پنجاه و هفت مبارزه پیروز شد و انقلابِ پیروزمند به ثمر رسید، در حقیقت یک انقلاب ضدّ آمریکایی به ثمر رسیده بود.» ۱۳۹۰/۸/۱۱
۲. دشمنی و توطئهگری آمریکا برای نابودی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و علیرغم وجود سابقهای فاجعهبار از حضور و دخالت آمریکاییها در ایران و ظلم مستمر آنها به ملت، انقلاب، پیشگام برخورد با آنها نشد: «ما شروعکننده نبودهایم؛ اولِ انقلاب، آمریکاییهایی که دستگیر شده بودند، چند روزی نگه داشته شده بودند، امام فرمود با کمال مراقبت بروند به محل خودشان، سفارت خودشان؛ تا قبل از اینکه مسئلهی تسخیر سفارت پیش بیاید [آمریکاییها] در کمال امنیت اینجا زندگی میکردند؛ راحت میرفتند، میآمدند؛ و البته بدجنسی میکردند. ما شروع نکردیم، آنها شروع کردند؛ آنها از همان اول شروع کردند.» ۱۳۹۵/۳/۲۵ در طرف مقابل اما تلاش آمریکاییها ابتدا متمرکز بر جلوگیری از پیروزی انقلاب اسلامی بود: «آمریکاییها چند روز قبل از پیروزی انقلاب، آدم فرستادند اینجا که شاید بتوانند یک کودتایی راه بیندازند و حرکت مردم را خنثی کنند که البته نتوانستند.» ۱۳۹۵/۸/۱۲ و پس از پیروزی انقلاب نیز دولت آمریکا توطئههای خود برای نابودی انقلاب نوپای اسلامی را با شدت تمام دنبال کرد. سفارت آمریکا در تهران به مرکز توطئه برای براندازی انقلاب ملت ایران تبدیل شده بود: «[آمریکاییها پس از پیروزی انقلاب اسلامی] رفتار شدیداً خصمانهای در پیش گرفتند. این سفارتی که بعد بهعنوان لانهی جاسوسی معرّفی شد -که واقعش نیز همین بود- به مرکز سازماندهی مخالفین و دشمنان انقلاب تبدیل شد که بروند آنجا دستور بگیرند و در بیرون، علیه انقلاب و نظام اسلامی همکاری کنند. آنها در سنای آمریکا، علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مصوّبه گذراندند. تبلیغات آمریکایی در سراسر دنیا، تبلیغات بهشدّت خصمانهای علیه انقلاب و مردم بود که انجام میشد... محمّدرضا را که فراری ملّت ایران بود، در آمریکا پذیرفتند و بهعنوان یک میهمان پناه دادند. اموالی که در اختیار محمّدرضا قرار داشت، بالغ بر میلیاردها دلار میشد که در آمریکا سرمایهگذاری کرده بود... حتّی یک ریالش را به مردم ایران ندادند و نگه داشتند.» ۱۳۷۳/۸/۱۱
۳. خطرِ بازتولید وابستگی و سلطهگری
یکی از شگردهای استکبار جهانی برای کنترل و سپس هضم انقلابها در هاضمهی خود «نفوذ» و سپس بازتولید «وابستگی و استعمار» است: «اگر به تاریخ سی، چهل سال اخیر نگاه کنید، کشورها[ی انقلابکرده] را میبینید که به رژیم آمریکایی وابسته شدند. از چه راهی؟ یا از راه مرعوب کردن، یا تطمیع کردن، یا محتاج کردن و یا فشار وارد آوردن. انواع فشارها را روی این کشورها و ملّتهای مستقل وارد میکردند. آنها هم رابطه را بکلّی قطع نکرده بودند. سفیر هم بود، مسئولین آمریکایی هم بودند. وسوسه میکردند، میرفتند، میآمدند و حتّی دل رهبران انقلابها و رهبران ملّتها را خالی میکردند. آنها را میترساندند، مرعوبشان میکردند، و کسی که مرعوب شد، با اندک تشری میشود او را از میدان خارج کرد. این سرنوشتِ اگر نگوییم همه، اغلب انقلابها است. آنچه که ما از نزدیک دیدیم، آنچه در خبرهای همزمان در دنیا خواندیم یا چه قبل از انقلاب، چه دنبالههایش هم، بعضی در بعد از انقلاب دیدیم، همین بود. عامل این برگشتن چه بود؟ این بود که آن پیوند تحمیلی میان قدرت فائقهی حکومت متجاوز و مستبد آمریکا با این کشورها، منقطع نشده بود.» ۱۳۷۲/۸/۱۲
انقلاب دوم
با در نظر گرفتن این سه محور، به چرایی حمایت قاطعانهی حضرت امام (رحمهالله) از حرکت تسخیر لانهی جاسوسی و «انقلاب دوم» نامیدن آن، بهتر میتوان پی برد. حرکت تسخیر لانهی جاسوسی اوّلاً در ادامهی خط ضدّ استعماری و ضدّ استکباری نهضت امام خمینی (رحمهالله) بود: «امام را از خانهاش ربودند و در غربت کامل، او را در روز ۱۳ آبان سال ۴۳ از ایران تبعید کردند. پانزده سال بعد -پانزده سال، زمان زیادی نیست؛ مثل برق میگذرد- فرزندان امام، یعنی جوانان انقلابی دانشجو، در روز ۱۳ آبان رفتند لانهی جاسوسی آمریکا در تهران را تسخیر کردند؛ آمریکا را از ایران تبعید کردند.» ۱۳۹۰/۸/۱۱ ثانیاً امکان پیشبرد توطئههای دولت آمریکا برای از بین بردن انقلاب اسلامی را منتفی ساخت: «حرکت دانشجویان برای تسخیر سفارت، واکنش به اینهمه خباثت بود که پیروزمندانه اتّفاق افتاد.» ۱۳۹۵/۸/۱۲ و ثالثاً آخرین رشتهی ارتباط بین انقلاب و آمریکا را قطع کرد: «قضیّهی لانهی جاسوسی، این آخرین رشتهی ارتباط ممکن را بین انقلاب و آمریکا برید و قطع کرد. این، خدمت بزرگ و ذیقیمت را به انقلاب ما کرد.» ۱۳۷۲/۸/۱۲
نکتهی آخر اینکه علیرغم این مبارزهی تاریخی و پرثمر ملت علیه دولت مستکبر و سلطهگر آمریکا، دشمن از نفوذ مجدد و بازسازی سلطهگری خود ناامید نیست: «با نظام اسلامی دشمن است و میخواهد همان وضع قبلی برقرار باشد. میگویند که پنجرهها را باز کنید... بنده گفتم بله، پنجرهها را بگشایید که ما را که از در بیرون کردهاید داخل بیاییم؛ پنجرهها را باز کنید که ما بتوانیم راحت داخل بیاییم.» ۱۳۹۴/۰۸/۱۲ موضوعی که هوشیاری بیش از پیش مردم و مسئولان را ضروری میسازد.
صحيفه نور (147/ 9)
تاريخ : 16/8/58
پيام امام خمينى در رابطه با سفر دو تن از نمايندگان ويژه آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
از قرار اطلاع نمايندگان ويژه كارتر در راه ايران هستند و تصميم دارند به قم آمده و با اينجانب ملاقات نمايند. لهذا لازم مى دانم متذكر شوم دولت امريكا كه با نگهدارى شاه ، اعلام مخالفت آشكار با ايران را نموده است و از طرفى ديگر آنطور كه گفته شده است سفارت آمريكا در ايران محل جاسوسى دشمنان ما عليه نهضت مقدس اسلامى است ، لذا ملاقات با من به هيچ وجه براى نمايندگان ويژه ممكن نيست و علاوه براين :
1 !!! اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هيچ وجه نبايد با آنان ملاقات نمايند.
2 !!! هيچ يك از مقامات مسؤ ول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3 !!! اگـر چـنانـچـه آمريكا شاه مخلوع ، اين دشمن شماره يك ملت عزيز ما را به ايران تحويل دهد و دست از جاسوسى برضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در موضوع بعضى از روابطى كه به نفع ملت است باز مى باشد. روح الله الموسوى الخمينى .
صحيفه نور (146/ 21)
تاريخ : 15/8/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در رابطه با استعفاى مهندس بازرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب جمهورى اسلامى
چـون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان با ذكر دلائلى براى معذور بودن از ادامه خدمت در تاريخ 14/8/58 از مقام نخست وزيرى استعفا نمودند، ضمن قدردانى از زحمات و خدمات طاقت فرساى ايشان در دوره انتقال و با اعتماد به ديانت و امانت و حسن نيت مشاراليه استعفا را قبول نمودم . شوراى انقلاب را ماءمور نمودم براى رسيدگى و اداره امور كشور در حال انتقال ، و نيز شورا در اجراى اين امور بدون مجال ماموريت دارد:
1 !!! تهيه مقدمات همه پرسى قانون اساسى
2 !!! تهيه مقدمات انتخابات مجلس شوراى ملى
3 !!! تهيه مقدمات تعيين رئيس جمهورى
لازم به تذكر است كه با اتكال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظيم الشاءن ، بايد امور محوله را خصوصا آنچه مربوط به پـاكسازى دستگاه هاى ادارى و رفاه حال طبقات مستضعف و بى خانمان است ، به طور انقلابى و قاطع عمل نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى .
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 10 » صفحات 500
جلد 10 - صفحه 500
حکم
زمان: 15 آبان 1358 / 15 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: قبول استعفای نخست وزیر و بیان مأموریتهای شورای انقلاب
مخاطب: شورای انقلاب اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
شورای انقلاب جمهوری اسلامی
چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان، با ذکر دلایلی برای معذور بودن از ادامه خدمت، در تاریخ 14/8/58 از مقام نخست وزیری استعفا نمودند، ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقتفرسای ایشان در دوره انتقال، و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارٌالیه، استعفا را قبول نمودم. شورای انقلاب را مأمور نمودم برای رسیدگی و اداره امور کشور در حال انتقال. و نیز شورا در اجرای امور زیر بدون مجال، مأموریت دارد:
1 - تهیه مقدمات همه پرسی قانون اساسی.
2 - تهیه مقدمات انتخابات مجلس شورای ملی.
3 - تهیه مقدمات تعیین رئیس جمهور.
لازم به ذکر است که با اتکال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظیم الشأن، باید امور محوله را، خصوصاً آنچه مربوط است به پاکسازی دستگاههای اداری و رفاه حال طبقات مستضعف بیخانمان، به طور انقلابی و قاطع عمل نمایند.
15/8/58
روح الله الموسوی الخمینی
صفحه بعدی »
« صفحه قبلی
فهرست عناوین جلد 10
https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/10/title/127
صحيفه نور (146/ 9)
تاريخ : 14/8/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان بيمه مركزى ايران
اينها مى خواهند شايعه درست كنند و روحيه شما را تضعيف كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در يك روايتى است كه رسول خدا كه مبعوث شد، آن شيطان بزرگ فرياد كرد و شيطان ها را دور خودش جمع كرد و اينكه مشكل شد كار بر ما. در اين انقلاب شيطان بزرگ كه آمريكاست شياطين را با فرياد دور خودش دارد جمع مى كند و چه بچه شيطان هائى كه در ايران هستند و چه شيطان هائى كه در خارج هستند، جمع كرده است و هياهو به راه انداخته است .
........اين يك مطلبى است كه من ديروز هم باز گفته ام ، حالا هم عرض مى كنم كه آنكه ملت مى خواسته همه آن شده است . چه ملت مى خواست ؟ ملت آن فرياد كه مى كرد چه مى گفت ؟ نمى گـفت كه آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى ؟ كدام يكيش نشده است ؟ الان آزادى هست ، به طورى كه من و شما مى توانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم ، پـنج سال پيش از اين مى توانستيم ؟ استقلال هست . الان اين بساطى كه آمريكا درآورده است و اين هياهويى كه اين شيطان بزرگ فرياد مى زند و شياطين را دور خودش جمع مى كند اين ، براى اين است كه دستش كوتاه شده است ، دستش از ذخاير ما، از منافعى كه در اينجا داشت كوتاه شده است و ترس اين را دارد كه ديـگـر تا آخر اين كوتاهى باشد، از اين جهت توطئه مى كند و آن مركزى هم كه جوان هاى ما رفتند گرفتند آنطور كه اطلاع دادند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است . آمريكا توقع دارد كه شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه ، پـايـگـاهى هم اينجا براى توطئه درست كنند و جوان هاى ما بنشينند و تماشا كنند؟! باز ريشه هاى فاسد به فعاليت افتاده بودند كه ما هم يك دخالتى بكنيم و جوان ها را بگوئيم كه شما بيرون بيائيد از !!! چيز !!! آنجائى كه رفتند. جوان ها يك كارى كردند براى اينكه ديدند، خوب ناراحت كردند اين جوان ها را، يك شاهى كه در طول.... مساءله ، مساءله !!! باز !!! انقلاب است . يك انقلاب زيادتر از انقلاب اول خواهد شد.
ویکی پدیا-صادق قطب زاده-روابط با شوروی
آغاز درگیریها از همان روزهای نخست انقلاب مشهود بوده روزنامههای کمونیستی و حزب توده از همان ابتدا علیه قطب زاده جبهه گرفته بودهاند؛ قطب زاده در زمانی که وزیر امورخارجه بود در یک پیام ویدئویی کمونیستها و آقای خوئینیها را عامل گروگانگیری سفارت آمریکا معرفی کرد و آنها را تخریبکننده انقلاب دانست و ادعا کرد عدهای از عوامل ساف و ک گ ب را در سفارتخانه آمریکا شناسایی کرده و آنها دانشجو نبودهاند.[۸] در همین زمان، برخی چپ گرایان، از جمله مجاهدین خلق و حزب توده مخالف آزادی گروگانهای آمریکایی بودند.[۹]
صادق قطبزاده زمانی که مسئولیت وزارت امور خارجه در جمهوری اسلامی را عهدهدار بود، دبیر اول سفارت شوروی در تهران را به اتهام جاسوسی اخراج کرد. او به عنوان وزیر امور خارجه در نامهای طولانی خطاب به نمایندگان مجلس به طرح مسکو برای نفوذ در ارکان سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی هشدار داده بود.[۱۰]
ولادیمیر کوزیکچن افسر عالیرتبه سازمان اطلاعات نظامی شوروی و کگب در کتابش با نام«از درون کگب»-منتشر شده در سال ۱۹۹۱- مدعی شد قطبزاده در زمان تحصیلش در آمریکا توسط سازمان اطلاعات نظامی شوروی (GRU) استخدام شده است [۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]. همچنین مدعی شد کرملین که به شدت از دست قطبزاده عصبانی بود به کگب دستور داد که حذف سیاسی و در صورت امکان فیزیکیاش را در دستور کار قرار دهند. سلسلهٔ رویدادهای طبیعی اتفاق افتاده در ایران به نفع کگب تمام شد، قطبزاده از حلقهٔ نزدیکان آیتالله خمینی خارج شد و بازداشت شد. علیرغم این موضوع کگب تصمیم گرفت که همچنان ضربه سنگینتری به قطبزاده بزند و یک پیام دروغین سیآیای ساخت که از منزل قطبزاده برای یک مأمور آمریکایی ناشناس در ایران فرستاده شده بود. محتوای این نامه طوری تنظیم شده بود که روشن باشد این مأمور ناشناس در حقیقت وزیر امور خارجهٔ ایران بودهاست. کگب بستهٔ حاوی این پیام را در محلی قرار داد که سرویس امنیتی ایران براحتی آن را پیدا کند. این مدرک توسط حکومت ایران به عنوان سند برای محاکمه قطبزاده مورد استفاده قرار گرفت و او در سال ۱۹۸۲ با شلیک گلوله اعدام شد.[۱۳]
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 11 » صفحات 73
مصاحبه با خبرنگار تلویزیون «سی بی اس» امریکا (گروگانها و استرداد شاه)
جلد 11 - صفحه 73
مصاحبه
زمان: 27 آبان 1358 / 27 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: گروگانهای امریکایی، استرداد شاه و آینده روابط ایران و امریکا
مصاحبه کننده: خبرنگار تلویزیون سی - بی - اس امریکا
[حضرت آیت الله، آقای مک فار از تلویزیون (سی بیاس) یکی از سه [شبکه مهم] تلویزیون امریکا برنامهای دارند تحت عنوان «شصت دقیقه» که هر هفته روز یکشنبه پخش میشود. و این برنامه یکی از پر بیننده ترین برنامهها و در عین حال یکی از مورد اعتمادترین برنامهها از نظر امریکاییهاست. استدعا کردند از حضورتان سئوالاتی بکنند در مورد وقایع اخیری که در این جریانات از سفارت امریکا میگذرد.]
بله. مانعی ندارد. اما من از ایشان تقاضا میکنم که تحریف نکنند. بعضی از اشخاصی که آمدند اینجا و مصاحبه کردند، حرفهای ما را تحریف کردند. بعضی دروغها هم اضافه کردند. و این کار برخلاف آداب خبرنگاری است. و من از شما تقاضا دارم که حرفها، درست بدون کم و زیاد، بدون تحریف، بدون دخالت خودتان در مسائل پخش بشود.
[به عرضتان میرساند حضرت آیت الله که اطمینان داشته باشید و ایشان یقین دارند که بعد از اینکه این مصاحبه پخش شد در امریکا، حضرت عالی خیلی از نتیجهاش خوشحال خواهید بود. تشکر میکنند از پذیرششان و اظهار امیدواری میکنند که ان شاء الله سرماخوردگی رفع شده باشد، رفع کسالت شده باشد.
استنباط ایشان این است که حضرت عالی سئوالات را رؤیت فرمودید. سئوالاتی را که میخواند خدمتتان، خیلی مهم هست. تنها مسئله این است که احتمالاً دررابطه با جوابهای حضرت آیت الله ایشان سئوالاتی در همان رابطه خواهند کرد. ولی در اصل سؤالها همین هست. و آن سئوالاتی که احتمالاً در آن رابطه باصطلاح ارتباط پیدا میکند با سؤالاتی که قبلاً گذاشتند. و بستگی به جواب حضرت عالی، ممکن است سئوالات باصطلاح برای توضیح بیشتر، ولی اطمینان میدهند که واقعاً این مصاحبه در سرتاسر دنیا تأثیر خواهد گذاشت و ایشان خودشان اهمیتش را تشخیص میدهند.]
جلد 11 - صفحه 74
[آیا حضرت عالی هنوز میفرمایید که اگر شاه به ایران باز نگردد گروگانهای امریکایی آزاد نخواهند شد؟]
بسم الله الرحمن الرحیم. این مسئله مربوط به ملت است. سی و پنج میلیون ملت ما خواستشان این است. و باید ما بررسی کنیم راجع به اینکه چرا ملت ما میخواهد که شاه بیاید و تا نیاید دست از این گروگانها برداشته نخواهد شد. و چرا کارتر این قدر اصرار دارد که شاه را نگه دارد.
اما راجع به اینکه چرا ملت ما اصرار دارد. قضیه این نیست که شاه بیاید ایران. ملت ما شاه را که دشمن خودش میداند میخواهد چه بکند. یک تحفهای نیست برای ملت ما که بخواهد او را در موزه نگه دارد. بلکه مطلب این است که دو جهت هست که ملت ما میخواهند شاه بیاید و ما اصرار داریم، این دو جهت یکیش اهمیتش بیشتر از دیگری است. یک جهت راجع به اینکه ما ملتی هستیم که الآن اقتصادمان خیلی قوی نیست و داراییهای ایران بسیار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست. و این در بانکهای امریکا و سایر کشورها متمرکز است. و اینها همه مال ملت است. و اینکه ما اصرار داریم شاه را بیاوریم برای این است که معلوم بشود که این اموال فقرا که در دست اینها و عمال اینها هست در کجاها هست و باید برگردد به ملت. و مطلبی که اهمیتش بیشتر از این است، این است که ما میخواهیم او بیاید و ما ریشه این جنایاتی که این شخص در طول سی و هفت سال تقریباً به ایران کرده است و این خیانتهایی که به ایران کرده است و این آدمکشیهای دستجمعی که کرده است ما به دست بیاوریم که این با امر کی بوده. یک انسان، یک آدم که میخواهد در یک مملکتی حکومت کند بیجهت این قدر جنایت نمیکند. این عامل اشخاصی بوده است. خود ایشان هم میگوید من مأمور بودم برای وطنم. ما میخواهیم آن آمر را پیدا بکنیم که آن که امر کرده است که ایشان در وطنش اینهمه جنایت بکند این کیست و چه اشخاصی هستند؟ از این جهت ملت ما اصرار دارد به اینکه این آدم بیاید، و این دو مطلب ثابت بشود و در محاکمه، محکمه هر جور حکم کرد عمل بشود.
و اما اینکه کارتر اصرار دارد به اینکه ایشان نیاید، باید ما ببینیم که این از باب این است
جلد 11 - صفحه 75
که آقای کارتر بشردوست است و حس انساندوستی این آقا، این آقای کارتر او را وادار کرده است که این قدر اصرار بکند و در مقابل ملتهای اسلامی بایستد و ارعاب بکند و آن همه مطالب پیش بیاید و منطقه را به خطر بیندازد. این برای این است که یک آدمی است انسان دوست و برای انسان دوستی این نحو میکند؟ ما در آقای کارتر این انساندوستی را سراغ نداریم. برای اینکه از اعمال ایشان معلوم است که ایشان این حس را ندارند. کسی که یک جانی را در حفظ خودش و حمایت خودش به عنوان انساندوستی نگه میدارد نباید در ممالک بسیار، این قدر جنایتها و این قدر آدمکشیها را علت باشد. این آدم انساندوست نیست. و حس انساندوستی این چیز را نکرده است. اگر در ایشان حس انساندوستی بود، سی و پنج میلیون انسانهایی که در ایران بودند که یکیشان هم محمدرضا بود و همه از یک ملت و از یک کشور هستند، چه شد که در ظرف سی و هفت سال آن همه جنایات بر ما شد.
و اخیراً با دست این شخص آن همه کشتار شد. و در حکومت آقای کارتر بود و ایشان ابداً حس انساندوستیشان اسباب این نشد که یک تقاضایی لااقل از این شخص بکنند که نکن این کار را. بلکه آنطور که ما میدانیم ایشان علاوه بر اینکه تقاضا نکردهاند تهییج هم کردهاند. و اما اینکه اصرار دارند و از جهت انساندوستی معلوم شد نیست. معلوم میشود برای این است که اسرار او فاش نشود. اسرار رؤسای امریکا فاش نشود. ما با بودن شاه در اینجا اسرار شخص کارتر و اسرار اسلاف او را فاش خواهیم کرد و به ملت امریکا ارائه خواهیم کرد. و ملت امریکا میفهمند که گرفتار چه رؤسای جمهوری هستند که ملتشان را به تباهی کشیده است و آبروی ملتشان را در بین مسلمین از بین برده است. ما برای این میخواهیم که بیاید، و ایشان برای این جهت میخواهد که نیاید. این اصرار او به نیامدن برای اینکه خوف این را دارد که اسرار فاش بشود و ایشان دیگر نتوانند در مملکت خودشان یک زندگی صحیح داشته باشند و دیگر ریاست جمهوری ایشان هم فاتحهاش خوانده بشود. و مملکت امریکا هم اگر مطلع بشود از مسائل و مطلع بشود از مصایب ما و مطلع بشود و رسانههای گروهی به آنها بفهمانند که در این مملکت چه
جلد 11 - صفحه 76
گذشته است و اینها از دست رؤسای جمهور امریکا و دیگر رؤسای ابرقدرت، بر ما گذشته است، اگر یک همچه احساسی را بکنند این طرفداری از کارتر را نمیکنند. و من هم احتمال این را میدهم که طرفداری از کارتر یک قشر از اشخاصی است که تحت نظر خود آنها هستند. نظیر آن طرفدارهایی که در اینجا از شاه میشد. از شاه مخلوع میشد که وقتی که مثلاً رئیس جمهور امریکا میآمد به ایران، عده کثیری را میبردند به استقبال به اسم ملت. در صورتی که ملت هرگز از این امور اطلاع صحیح نداشت و هرگز حاضر نبود که استقبال بکند از شاه یا از مهمانهای شاه. لکن آنها عدد زیادی داشتند که این کارها را انجام میدادند. من احتمال میدهم که آقای کارتر هم عدد زیادی از قبیل سازمان امنیت و اشخاصی که مربوط به خودش است داشته باشد. و آنها به دانشجوهای ما در خارج این اهانتها را میکنند و این سختیها را میگیرند. و خود آقای کارتر هم که آقای انساندوستی است دانشجوهای ما که برای تحصیل علم آنجا رفتند، در آنجا آنطور با آنها رفتار میکند و وادار میکند که آنها را اذیت کنند. وادار میکند که سگ به جان آنها بیندازند. و آنطور جنایات را بکنند.
این آقای انساندوست وضعش این است. و ما که یک ملت مظلومی هستیم ما میخواهیم که آن کسی که به ما خیانت کرده است خودش و اساس کارها معلوم بشود.
[ولی این جواب این نیستش که آیا به اصطلاح اسرا آزاد خواهند شد یا نه؟ و ایشان آن جواب را میخواهند.]
جواب شد. برای اینکه ملت نمیگذارد. ملت ما میخواهد و نمیشود غیر از این. ما برخلاف ملت نمیتوانیم عمل بکنیم.
[آیا این اسرا بنابراین همین جا خواهند ماند برای همیشه؟]
خواهند بود تا شاه بیاید. اختیار این اسرا در دست کارتر است. این اسرا را میتواند کارتر آزاد کند. مادامی که بفرستد مجرم ما را به ما تحویل بدهد و ما هم اسرا را.
[و تنها در آن صورت است که شاه برگردانده بشود. در غیر این صورت ولاغیر؟]
این قدر بخواهد سؤال کند بیشتر از یک سؤال را جواب نمیدهم بگویید من وقت
جلد 11 - صفحه 77
ندارم. وقت ندارم. سؤال کنید جوابتان را بدهم.
[البته من نظرم این است که فقط مشخص بشود جواب. هیچ قصد جسارت خاصی ندارم.]
مشخص است دیگر. صحبتی نیست. مشخص است دیگر نه وقت نیست. طولانی نمیشود. من اینطور که بخواهم طولانی صحبت کنم حالم مقتضی نیست. و آن وقت جوابهای دیگرش میماند. اگر میل دارند همین یک جواب را بحث کنند.
[حضرت آیت الله، آقای کارتر میگوید که، دولت ایران را متهم به عملیات تروریستی میکند و مصرّاً میگوید که اگر خدای ناخواسته چنانچه صدمهای به این اسرا وارد بشود رژیم شما مسئول این مسئله خواهد بود.]
ملت سی و پنج میلیونی تروریست هستند؟! از آقای کارتر باید پرسید که تشخیص شما در مسائل سیاسی هم همینطور است که یک ملت سی و پنج میلیونی که همه پشتیبانی از اینها کردند باز شما میگویید تروریست هستند! من دیدم کلامی که از ایشان صادر شده است، مع الأسف کلام عاقلانهای نبوده است که اینها (1) دانشجو نیستند. اینها لات هستند.
اینها تروریستاند. شما دانشجوها با «لات» در منطق شما یکی هستند؟! لاتها و اراذل با دانشجوها را شما در منطقتان یکی میدانید؟! توهین به دانشجوها در سراسر کشورهای عالم نیست این مطلب؟ ملت ما را شما تروریست میدانید؟ تشخیص شما در مسائل سیاسی هم همینطور است که ملت ما را تروریست بدانید؟! شما مطمئن باشید که ملت ما مسلم است و مسلم تروریست نیست و با اینها (2) با کمال رأفت عمل میکند. بهتر است از معامله شما با دانشجوهای ما در خارج کشور که آنطور شما دارید عمل میکنید. آیا عمل شما تروریستی است که دانشجوهای ما را آنطور اذیت میکنند و سگها را به جان آنها میریزند. یا نگهداری اینها در یک محفظهای که محل خودشان بوده است و همه جور آسایش برایشان فراهم است. و آمدند دیدند و ما اجازه دادیم که هر روز بروند آنها را ببینند؟ این عمل تروریستی است یا این عمل انسانی است؟ و اعمالی که امثال شماها
(1) - دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اشغال کنندگان سفارت امریکا در تهران.
(2) - جاسوسان امریکایی.
جلد 11 - صفحه 78
انجام میدهید یک اعمالی است که شبیه به اعمال تروریستی است.
[حضرت امام، آقای سادات رئیس جمهوری مصر که یک مرد بسیار مذهبی و مسلمان هست گفتند که - با عرض معذرت از جسارت که گفته ایشان نیست - اینکه شما آبروی اسلام را میبرید. در واقع ایشان جسارتش را به حدی رسانده که حضرت امام را یک مرد دیوانه توصیف کرده. ممکن است استدعا بکنم که حضرت عالی نظرتان را در مورد این اظهارات آقای سادات بفرمایید؟]
اسلامی که پیش انورسادات هست غیر از اسلامی است که پیش مسلمین هست. اسلام انورسادات با مخالفت نصّ قرآن میسازد. قرآن کریم نصّش هست که با دشمنهای اسلام دوستی نکنید. و ایشان با کارتر و بگین (1) دوستی کردند برخلاف مسلمین.
معلوم میشود که الفاظ در نظر شما هم یک معانی دیگری پیدا کرده است که او را مذهبی متعهد به اسلام میدانید و او را یک مسلم صحیح میدانید. در قرآن کریم هست کسانی که با دشمنهای اسلام دوستی میکنند اینها مسلم نیستند. آقای سادات ادعای اسلام میکند. لکن با دشمنهای اسلام به مسلمین حمله میکند. آقای سادات میداند که در جنوب لبنان از دست اسرائیل چه میگذرد. و بر فلسطین از دست این جانی چه میگذرد، و او با او دوستی میکند، و باز خودش را مسلم میداند. کارهای ایشان را باید با معیارهای اسلامی سنجید تا ببینیم که آیا آبروی اسلام را ایشان حفظ کردند و کارهای ملت ما را باید با معیارهای اسلامی سنجید تا ببینیم به اسلام خیانت کردند، آبروی اسلام را بردند. کارهای آقای سادات همینهاست که گفتم و امثال اینها. حتی ملت خودش هم با او موافق نیستند و مسلمین هم او را محکوم کردند. و اما کارهای ما از این قبیل است که ما یک ملتی بودیم در تحت فشار امریکا و دیگر ابرقدرتها استقلال ما از دست رفته بود.
آزادی ما از دست رفته بود. ذخایر ما به باد رفته بود. و ما قیام کردیم برای اینکه آزادی خودمان را به دست بیاوریم.
قیام کردیم برای اینکه استقلال خودمان را به دست بیاوریم. آیا آقای سادات قیام
(1) - مناخیم بگین، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس؛ و جیمی کارتر، رئیس جمهور امریکا.
جلد 11 - صفحه 79
برای حفظ استقلال، قیام برای حفظ اسلام، قیام برای تحقق جمهوری اسلامی را برخلاف اسلام میدانند؟! و آبروی اسلام را در خطر میدانند که یک ملتی جباران را از بین ببرد و رژیم شاهنشاهی را از بین ببرد و رژیم جمهوری اسلامی برقرار کند؟! آیا این آبروی اسلام را از بین میبرد؟! آیا ما که یک جانی را میگوییم باید بیاید و محاکمه بشود، جانی که به اسلام خیانت کرده است، به قرآن کریم خیانت کرده است، به ملت مسلم خیانت کرده است، آیا ما که او را برای محاکمه میخواهیم آبروی اسلام را بردیم یا کسی که میگوید که طیاره من حاضر است برای پذیرفتن او (1). و یک کسی که خیانتکار به اسلام و مسلمین است شما پذیرایی میکنید. آیا شما خیانت به اسلام کردید و آبروی اسلام را بردید یا ملت ما که میخواهند این جانی را بیاورند و محاکمه کنند و آن جنایاتی که کرده است و آن خیانتهایی که کرده است فاش کنند؟ این معلوم میشود که الفاظ اسلام و الفاظ خیانت، آن محتوای خودش راطور دیگری پیش آقای سادات هست. بنابراین، اینها باید تصحیح بشود. محتوای هر کلمهای باید به همان معنای خودش باشد.
[بنابراین آیا سادات خائن به اسلام است؟]
خیانت به اسلام و مسلمین کرده است. اینکه با کارتر و بگین در کمپ دیوید آن قرارداد را کرده است برخلاف مصالح مسلمین، این خیانت به اسلام است (2). اینکه حمایت از خائن بر مسلمین میکند خیانت به اسلام است. اینها همه خیانت به اسلام است و سادات خائن به اسلام است. و من از ملت مصر میخواهم که این خائن را برکنار کنند.
چنانکه ما آن خائن را برکنار کردیم.
[حضرت آیت الله، در ازای آزادی اسرای زن و سیاهانی که دستور فرمودید، شما چه انتظاری از دولت امریکا دارید؟]
ما آزادی زنها را و آزادی سیاهها را برای این قائل شدیم که زنها در اسلام یک احترام ویژه دارند و سیاهپوستان هم تحت فشار امریکا بودند و ظلم بر آنها شده است. و
(1) - انورسادات، رئیس جمهوری مصر، قبل از فرار شاه از ایران، اعلام آمادگی برای پذیرایی از او کرده بود.
(2) - بر اساس قرارداد کمپ دیوید، رژیم اشغالگر قدس از سوی رژیم مصر به رسمیت شناخته شد.
جلد 11 - صفحه 80
آنها را ما آنطور مقصر نمیدانیم. بلکه آنها شاید تحت فشار بودند که اینجا آمدند.
ولهذا ما برای امتثال امر اسلام و خدا این عمل را کردیم. و انتظاری از آقای کارتر نداریم و پاداشی نمیخواهیم.
تمام مطلب ما این است که کارتر، این خیانتکار (1) را به ما پس بدهد. و شخص مجرمی که بر یک مملکتی به یک ملتی جرم کرده است، در تمام قوانین دنیا این است که باید پس داده بشود به خود آن مملکت. و ایشان برخلاف تمام موازین عقلی و عقلایی عمل میکند.
[آزاد شدهاند الآن؟]
اطلاع ندارم.
[حضرت آیت الله، به نظر ما یک مرد بسیار بسیار مهربان میآیید. یک مرد مقدسی. چهره مقدسی دارید. خیلی قیافه حضرت آیت الله مردمی هست و من هم به عنوان یک انسان فقط آرزو میکنم، دعا میکنم که خدای ناخواسته هیچ گونه آسیبی باصطلاح وارد نشود به روابط بین دو تا مملکت. چیز خارق العادهای پیش نیاید.]
من هم از خدا میخواهم که آقای کارتر توجه به مصالح کشور خودش و کشور ما داشته باشد و این جانی که به حسب همه قواعد باید برگردد به مملکت ما، به مملکت ما برگرداند. وقتی که برگرداند دیگر مسائلی پیش نخواهد آمد.
[من نوه حضرتعالی را زیارت کردم اینجا، من هم به نوبه خودم بچه دارم، نوه دارم و واقعاً از ته قلب آرزو میکنم که ناراحتی پیش نیاید.]
نه، ان شاء الله ناراحتی پیش نمیآید. بگویید که ما برای اسلام همه چیزمان را میدهیم، هم نوهمان را میدهیم، هم پسرمان را میدهیم و هم ملت ما حاضر است همه چیزش را بدهد. شما از این جهت نگران ما نباشید!
[نه ایشان نگران ما نیست، میگوید نگران هر دو ملت است.]
(1) - محمدرضا پهلوی.
جلد 11 - صفحه 81
نگرانی ملت، دست کارتر است که رفع کند!
[حضرت امام آیا جنابعالی یا بهطور کلی ایران در حال حاضر با امریکا در حال جنگ هستید؟]
«جنگ» مقصود چیست؟ اگر مقصود این است که نظامیهای ما با نظامیهای امریکا در حال جنگند، همچو چیزی نیست. و اگر جنگ اعصاب است، آقای کارتر جنگ اعصاب دارد پیش میآورد. و ما از همه جنگها همیشه گریزان هستیم. و ما ملتی هستیم که مسلم هستیم و سِلم را برای همه ملتها آرزو داریم. لکن آقای کارتر نمیگذارند این سِلم باقی باشد بقای این سِلم برای ما و برای ملت امریکا و برای ملتهای منطقه به این است که آقای کارتر این انساندوستیشان را یک قدری کنار بگذارند و شاه را که تمام جنایتها را مرتکب شده است به ما بدهند، تا اینکه مسائل ما حل شود. و این جاسوسی که لانه جاسوسی که در اینجا درست کردند مبدلش کنند به دستگاه انسانی نه دستگاه حکومت بر یک ملت.
نه دستگاه جاسوسی از برای یک ملت. این دو مشکلهای است که ما داریم.
و این دو مشکله اگر حل بشود. نزاعی در کار نیست. و ما با ملت امریکا ابداً خلافی نداریم. نزاعی نداریم. ملت امریکا هم مثل سایر ملتها پیش ما هستند. و ما در سِلم هستیم با همه ملتها. لکن چنانچه یک وقت آقای کارتر بخواهد یک عملی انجام بشود که برسد به آن مسائل، ما از آن هم استقبال میکنیم.
[اگر حضرت آیت الله این قدر اطمینان داشتید که سفارت امریکا یک لانه جاسوسی هست، چرا سفارت را تعطیل نفرمودید؟ چرا با امریکا قطع رابطه نفرمودید؟ چرا صبر کردید تا یک گروه جوانهای ایرانی بروند و این کار را انجام بدهند، سفارت را تصرف بکنند؟].
ما هرگز احتمال نمیدادیم که یک سفارت مرکز جاسوسی باشد. و جوانهای ما اگر این احتمال را دادند و رفتند آن غیر از آنی است که من احتمال بدهم. من احتمال این مطلب را هرگز نمیدادم.
من احتمال نمیدادم که آقای کارتر برخلاف همه موازین بین المللی عمل بکند و اینجا را مرکز جاسوسی و مرکز توطئه و مرکز حکومت بر ملت قرار بدهد. ما حالا بعد از اینکه جوانهای ما رفتند و شاید آنها روی این احتمالات رفته باشند که من نمیدانم که
جلد 11 - صفحه 82
آنها روی چه احتمال رفتند و مورد تأیید همه ملت ما شده است. الآن ما فهمیدیم این مسئله را و ما این مرکز جاسوسی را خواهیم بست. و مادامی که کارتر در رأس امور است معلوم نیست که بتوانیم با دولت امریکا همکاری داشته باشیم.
[ولی کارتر تا حداقل یک سال دیگر رئیس جمهور خواهد بود.]
خوب، قضیه روابط مربوط به دولت است. و ما هر وقت توانستیم که صلاح دیدیم که روابط را بکلی قطع کنیم و دولت صلاح دانست این کار خواهد شد.
[آیا این چیزی است که مورد بررسی هست در حال حاضر. آیا این قطع روابط یک چیزی است که الآن دارد روی آن فکر میشود.]
بررسی میشود.
[اجازه میفرمایید دو تا از سئوالاتی که قبول فرمودید سؤال کنند؟
در سال هزار و نهصد و هفتاد و شش ایشان با شاه مصاحبهای کردند در کاخ نیاوران. و در آن مصاحبه برای شاه قسمتهایی از نظریه روانشناسانی که مال سازمان سیا بودند برایش خواندند. آنها این مرد را خیلی زیرک ولی قدرت طلب و خطرناک بررسی کرده بودند. هفته گذشته روزنامه نیویورک تایمز با جسارت بسیار در این مورد راجع به حضرت آیت الله نظر داد. نظر عدهای از شخصیتهای مختلف را جویا شد. در واقع حضرت آیت الله، یک روانشناسی گفت که، روحیه انتقام در وجود شما بسیار قوی است. ممکن است استدعا کنم در این مورد توضیح بفرمایید نظرتان را.]
این روانشناسها حفظی صحبت میکنند یا سیاسی. حفظی بدون بررسی یا از روی سیاست بحثها را میکنند. امّا شاه را گفتند که آدم با ذکاوتی است. اگر ذکاوت داشت مبتلا نمیشد به این ابتلایی که الآن مبتلا شده است و به نصیحت علمای اسلام گوش میکرد.
اینکه مبتلای به این بلیات شد برای این است کُودَن بود، نه ذهنش صاف بود، و اما آن جهت دیگر که خودخواه و قدرت طلب و اینها بود، همینطور هست و شاید یک مقدار هم برای همین جهت بود که ابتلائات پیدا کرد.
و اما راجع به اینکه، انتقامجو هستیم، این را باید شما خودتان - از این ملت و از این اجتماع ملت - بر یک مطلب توجه داشته باشید. آیا سی و پنج میلیون جمعیت ما همه
جلد 11 - صفحه 83
انتقامجو هستند. و از روی انتقامجویی همچو قیامی کردند؟ یا سی و پنج میلیون خودشان را خواستند از زیر بار ظلم و ستم و چپاولگری و اینها خارج بکنند؟ این ملتی که میخواهند آزاد باشند، به کسی که آزادی آنها را سلب کرده است با او مخالفت میکنند.
این در لغت شما و در لغت این روانشناسان انتقامجویی است؟ یک ملتی که میخواهند استقلال خودشان را به دست بیاورند و در مقابل کسانی که استقلال آنها را از آنها گرفته است قیام کردند، و نهضت کردند این در لغت روانشناسان شما انتقامجویی است؟ ما چه انتقامجویی داریم.
ما میخواهیم که این شخص بیاید اینجا و ما جنایاتی که او کرده است اصولش و ریشههایش را پیدا بکنیم. و ملتهای دنیا را خبردار بکنیم از اینکه دشمن بشریت چه اشخاصی هستند. این انتقامجویی نیست. بلکه این یک امر انسانی است که ملت قیام به او کرده و برای دفاع از خودشان قیام کردند. دفاع از مصالح یک مملکتی در لغت ما اسمش انتقامجویی نیست. ممکن است در لغت روانشناسان شما اسمش انتقامجویی باشد و لغتها جای خودش را عوض کرده باشند.
[حضرت امام، اجازه میفرمایید که ایشان بروند به سفارت امریکا و با گروگانها صحبت بکنند و از سلامتیشان باصطلاح و رفتار خوبی که با آنها میشود به دنیا بگویند.]
مانعی ندارد. خوب، بروند آنجا. جوانهای آنجا هستند. و آنها هم مانعی پیششان نیست که کسی برود ببیند. آنها ببینند آنها سالماند و حالشان خوب است و در رفاه هستند.
ابداً چیزی که موجب گرفتاری آنها باشد نیست. فقط در یک محلی هستند که حفاظت میشوند. و شما مطمئن باشید که آنها حفاظت میشوند و ابداً آسیبی به آنها نخواهد وارد شد. اسلام اصلش با این امور، با اسیر اسلام بسیار رفتار انسانی میکند و او را از همه جهات حفظ میکند. و ما هم تابع اسلام هستیم و جوانهای ما هم دانشجوهای اسلامی هستند. و به آنها - حتماً بدانید که - رفتار خوب میکند. حتی من پسرم (1) را گفتم که باید
(1) - آقای سید احمد خمینی.
جلد 11 - صفحه 84
آن جهت را شما گوشزد کنید و خودتان مشاهده کنید. و ایشان گفتند که نه، آنها حالشان خوب است.
و من امیدوارم که تا آخر هم حال اینها خوب باشد و ابداً آسیبی به آنها وارد نشود. و آنها از امریکا بخواهند و از کارتر بخواهند که وسائل آزادی آنها را او فراهم کند. ملت ما یک امر مشروعی دارد. یک حرف مشروعی دارد. این حرف را قبول کنند. اینها هم آزاد خواهند شد.
[اجازه میفرمایید، بگویم فقط خودشان بروند. میفرمایید که خودشان تنها بروند.]
این را باید با آنها تفاهم کنند.
فهرست عناوین جلد 11
[صحیفه امام خمینی - جلد 11]
کليه حقوق اين مجموعه متعلق به سايت روح الله میباشد.
© rouhollah.com
کتابخانه » صحیفه امام خمینی » جلد 11 » صفحات 85
مصاحبه با خبرنگاران امریکایی (اشغال لانه جاسوسی و گروگانها)
جلد 11 - صفحه 85
مصاحبه
زمان: 28 آبان 1358 / 28 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: اشغال لانه جاسوسی، مسئله گروگانها و روابط ایران و امریکا
مصاحبه کننده: خبرنگاران امریکایی
سؤال: [برخلاف کلیه قراردادهای بین المللی، شما عدهای از گروگانها را در ایران نگه داشتهاید. آیا آنها را آزاد خواهید کرد؟ و کی؟]
جواب: قراردادهای بین المللی اقتضا میکند که جاسوس در یک مملکتی به اسم سفیر باشد یا به اسم کاردار سفیر باشد! یا نه؟ اگر سفرایی باشند، اشخاصی باشند که در یک مملکتی خیانت نخواهند بکنند، جاسوسی نمیخواهند بکنند، اسباب حکومت نمیخواهند فراهم کنند، اینها هستند که گروگان گرفتنشان صحیح نیست. و اما اینکه ملت ما عمل کرده است، این گرفتن یک دسته جاسوس است که این جاسوسها به حسب قواعد باید بازرسی و محاکمه شوند. و باید بر حسب قوانین ما با آنها عمل بشود. و اما آنچه که کارتر کرده است برخلاف قوانین بین المللی است. برای اینکه مجرم (1) به یک کشور باید بیاید در همان کشور محاکمه بشود و یک کشوری حق ندارد مجرم را نگه دارد و پناه بدهد و برخلاف قوانین بین المللی است. این کارتر است که برخلاف قوانین بین المللی رفتار کرده است نه ما.
- [کارتر کاملاً روشن کرده است که شاه را به ایران برنمی گرداند. در حالی که دیپلماتها و خانوادههایشان از این جریان سخت ناراحت هستند. آیا محلی برای مذاکره وجود دارد؟]
- تا مادامی که این مجرم برنگردد و آقای کارتر به قوانین بین المللی احترام نگذارد، این جاسوسها را ما نمیتوانیم برگردانیم. ما چنانچه بعد از آمدن شاه هم جاسوسها را برگردانیم این برای این است که یک تخفیفی به آنها دادهایم. و الّا اینها باید محاکمه
(1) - محمدرضا پهلوی.
جلد 11 - صفحه 86
بشوند و در همین جا بر حسب قانون ما با آنها رفتار بشود.
- [آیا تنها شرطی که شما میگذارید برای این مسئله، همین است. یعنی برگشتن شاه؟]
- تنها شرط، برگشتن شاه است. و این روی تخفیفی است که ما به اینها میدهیم.
- [ایران و امریکا در حال جنگ اقتصادی و سیاسی هستند و در عین حال ایران قبول نمیکند که هیچ گونه نمایندهای را از نمایندگان امریکا بپذیرد و با آنها صحبت کند. علت این مسئله چیست؟]
- این جنگ اقتصادی و سیاسی است که آقای کارتر به وجود آورده است. و ما نه از جنگ سیاسی او واهمه داریم و نه از اقتصادی. بلکه اعتقاد داریم که جنگ سیاسی حتماً به ضرر امریکاست و جنگ اقتصادی به ما ضرری نمیرساند. و مع ذلک تا شاه برنگردد و مجرم را به ما برنگرداند و کارتر سر به قوانین بین المللی فرود نیاورد، ما نمیتوانیم برای مذاکرات راه پیدا کنیم. ما در آقای کارتر انساندوستی را سراغ نداریم.
- [از شما نقل کردهاند که فرمودهاید، رابطه داشتن با امریکا به مصلحت ایران نیست. آیا این امکانپذیر است که در یک لحظهای از زمان شما تصمیم بگیرید که تمامی روابط با امریکا را قطع بکنید و تمام امریکاییان را و نیز این گروگانها را به امریکا برگردانید؟]
- امکان دارد این معنا. باید مطالعه بشود. این نحو روابطی که امریکا با ما تاکنون داشته است و اینطور سفارتخانهای که امریکا در ایران داشته است، اینها قابل قبول نیستند. و اما اگر این محل جاسوسی تبدیل بشود به محلی که سفارتخانه صحیح در آن باشد و آنطور روابطی که امریکا تاکنون با دولت ایران در رژیم سابق داشته است آن نباشد و ما صلاح بدانیم که بعضی روابط محفوظ باشد و دولت صلاح ببیند که بعضی از روابط محفوظ باشد این مانع ندارد. محفوظ میماند.
- [منظور بیشتر این بود که اگر روابط قطع شود، بلافاصله گروگانها برمیگردند؟ یا نه؟]
- باید ملاحظه کنیم که اینها سفیر بودند و مأمور سفارتخانه بودند یا اینکه اشخاصی بودند که برای جاسوسی آمدند. البته جاسوسها را ما نمیتوانیم برگردانیم و هیچ قواعدی اقتضا نمیکند که جاسوس را برگرداند. لکن اگر مأمورهای رسمی عادی باشد، آن را اگر قطع رابطه شد مانع ندارد.
جلد 11 - صفحه 87
- [آیا تمایل دارید که با کارتر ملاقات کنید و او را قانع کنید که به خواست شما گردن بنهد؟ و اگر چنین است آیا حاضرید در یک کشور سوم مانند فرانسه که مدتی هم در آن زندگی کرده بودید ایشان را ملاقات کنید؟]
- ملاقات ما تأثیری در امور ندارد. اگر آقای کارتر بخواهد با این ملاقات، فرضاً ما تنازلی بکنیم، از آمدن مجرم که ایشان به حسب قواعد بین المللی باید تسلیم بکند، بخواهند که ما یک قدمی پایین بیاییم، این امکان ندارد. و اگر او را بفرستند اینجا ملاقات ما دیگر چه فایدهای دارد. لهذا من مایل به ملاقات ایشان نیستم.
- [من در مقابل سفارت امریکا با بسیاری از مردم صحبت کردم و آنها میگویند هر اتفاقی بیفتد در هر حال این گروگانهای امریکایی کشته نخواهند شد. شما میتوانید همان حرف را بگویید؟]
- بلااشکال این مسئله همان طوری است که آنها گفتند. و مادامی که اینجا هستند، در پناه اسلام هستند. هیچ ابداً به آنها ضرری نمیرسد و آنها در آنجا در کمال رفاه هستند. وقتی که مجرم ما را دادند با اینکه بر حسب قواعد ما باید اینها را محاکمه کنیم چون جاسوس هستند، ولی مع ذلک اگر مجرم ما را دادند، ما یک مرتبه تخفیف به آنها خواهیم داد و آنها را برمیگردانیم.
- [حضرت آیت الله، اینجا یک نکته ظریفی است. توجه بفرمایید که اگر شاه را برنگردانند محاکمه اینها، محاکمه جاسوسانشان قطعی است؟]
- اگر چنانچه طولانی شود قطعی است.
- [و در آن صورت هر حکمی که دادگاه بدهد بلی؟]
- بلی.
فهرست عناوین جلد 11
[صحیفه امام خمینی - جلد 11]
کليه حقوق اين مجموعه متعلق به سايت روح الله میباشد.
© rouhollah.com
انقلاب دوم و حکایت انقلابیانش-ایرنا
امین معصومی
۱۳ آبان ۱۳۹۸، ۱۲:۳۴
کد خبر: 83541029
۱ نفر
سیاست
احزاب و تشکلها
برچسبها
لانه جاسوسی
امريكا
مهدی بازرگان
پروندهٔ خبری
بزرگداشت سالروز ۱۳ آبان
انقلاب دوم و حکایت انقلابیانش
تهران - ایرنا - چهل سال پیش در چنین روزی، یکی از مهمترین اتفاقات تاریخ سیاسی ایران یا به تعبیر امام، انقلاب دوم که از اولین انقلاب هم بزرگتر بود، اتفاق افتاد. در این مقاله مروری داریم بر روند شکلگیری و تسخیر سفارت آمریکا و البته تاثیر متقابل دانشجویان پیرو خط امام و تسخیر سفارت بر یکدیگر.
انقلاب به ثمر رسیده بود و هر لحظه زمزمههای توطئه به گوش میرسید. دانشگاهها میدان جنگی بود برای جوانان انقلابی، از هر تیپ و مرام و منش. هر دسته ای برای خود گروه و انجمنی به راه انداخته بود و با کمک گرفتن از انواع برچسبها مانند ضد انقلاب، مرتجع، التقاطی و... تمام همّ خود را مصروف حذف رقیب مینمود. در این اثنا جمعی از جوانان مسلمان متمایل به حزب جمهوری اسلامی که «انجمنهای اسلامی دانشجویان» را به دست گرفته بودند به همراه دوستانشان در «سازمانهای دانشجویان مسلمان» در جهت رفع نگرانیهای دانشجویان پرشور آن روزگار از فروکاستن تب انقلابی مردم، به علت تلاش دولت موقت در راستای قانونمند کردن امور (که آن روزها از دید آنان عملی غیر انقلابی دیده میشد) و همچنین توهم خطیر تکرار ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دور یکدیگر جمع شدند و به فکر «انقلابی بزرگتر از انقلاب اول» افتادند. جمعی که هسته اولیه شورایی را تشکیل دادند که بعدها با نام «دفتر تحکیم وحدت» شناخته شد.
«آمریکا تصمیم گرفته شاه را بپذیرد... آیا سند دیگری برای اثبات موضع آنها در مقابل مردم ایران لازم است؟». جملهای که بین کادرهای مرکزی انجمنهای عضو دفتر تحکیم وحدت در روزهای پیش از ۱۳ آبان ۱۳۵۸ مکررا رد و بدل شد. اصل ماجرا از جلسه پنج نفره شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت در آبان ۵۸ در ساختمانی مقابل دانشگاه تهران آغاز شد. آن جایی که ابراهیم اصغرزاده (از دانشگاه شریف) میایستد و از تصمیم آمریکا در مورد شاه و از خروج اسناد محرمانه و جاسوسی سفارت از پاویون فرودگاه مهرآباد خبر میدهد و با جملاتی محکم، خطر توطئه آمریکا را برای انقلاب نوپای اسلامی جدی مینامد. همانجا پیشنهادی مطرح میکند: «پیشنهادی دارم، در اعتراض، سفارت آمریکا را تسخیر و دیپلماتهای آمریکایی را برای مدت کوتاهی گروگان بگیریم».
محسن میردامادی (از دانشگاه پلی تکنیک) در ارائه پیشنهاد با ابراهیم هم صداست و از میان سه نفر دیگر فقط یک نفر به حمایت آنان برمیخیزد: حبیب الله بیطرف (از دانشگاه تهران). محمدعلی سیدنژاد (از دانشگاه تربیت معلم) و محمود احمدی نژاد (از دانشگاه علم و صنعت) مخالف این پیشنهاد هستند. حتی احمدی نژاد پیشنهادی در مقابل ایده اصغرزاده دارد: «خطر آمریکا را قبول دارم. اما چه کسی گفته است که خطر آمریکا از خطر شوروی جدیتر است؟ چه کسی گفته است که مبارزه با سرمایهداری و امپریالیسم از مبارزه با کمونیسم مهمتر است؟ اگر هم بنا بر تسخیر باشد، تسخیر سفارت شوروی بر تسخیر سفارت آمریکا ارجح است، ما مخالفیم».
این طرح در شورای اولیه تصویب نمیشود و به همین دلیل سه موافق برای عملی کردن ایده خود با اضافه کردن دو نفر: رحیم باطنی (از دانشگاه ملی) و رضا سیف اللهی (از دانشگاه شریف) دست به تشکیل جمعی به نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» زدند. تلاشها برای عملی کردن پیشنهاد و مبارزه با سیاستهای آمریکا در قبال انقلاب و کشور شروع شد. در آغاز تشکیل شورایی به نام «شورای بازو» شامل ۱۵ نفر از دانشجویان دانشگاههای تهران در دستور کار قرار گرفت، افرادی مثل سید محمد هاشمی، عباس عبدی، محسن امینزاده، محمد نعیمیپور، محمدرضا خاتمی و... عضو این شورا بودند. مسئله مهمی که از ابتدا ذهن دانشجویان را مشغول خود کرده بود، موضع رهبر انقلاب، امام خمینی (ره)، نسبت به این عملیات بود. حل این مشکل با کمک روحانی ۳۸ ساله ای، که وی را «آیت الله» میدانستند، به نام سید محمد موسوی خوئینیها میسر میشد. پیشنهاد دانشجویان به موسوی خوئینیها، مبنی بر مطرح کردن عملیات پیش از انجام آن در محضر امام، با مخالفت وی روبه رو شد. استدلال او این بود که «در صورت اعلام موضع امام (به عنوان رهبر یک حکومت مطیع قوانین بین الملل) پیش از اشغال هزینههای قانونی فعالیت دانشجویان پیرو او به دامان ایشان نوشته میشد». البته خوئینیها به دانشجویان اطمینان میدهد که امام با این مسئله «موافق» است و قرار بر این میشود که در اولین ساعات اشغال سفارت آمریکا «آیت الله» با امام تماس بگیرد و پس از کسب تکلیف، دانشجویان مطابق دستور امام عمل کنند. و اینچنین موسوی خوئینی ها تنها فرد غیردانشجویی نام میگیرد که از عملیات مهم دانشجویان پیش از وقوع خبر داشت.
یک سوءتفاهم سبب ایجاد هیجان و شور و نشاط فراوانی در بین دانشجویان میگردد. امام در سخنرانی چند روز پیش از روز ۱۳ آبا
بدون نظر