محمد اقبال لاهوری(1294 - 1356 هـ = 1877 - 1938 م)
محمد اقبال لاهوری(1294 - 1356 هـ = 1877 - 1938 م)مقاله حمید وحید دستجردی با عنوان «ملاحظاتی روش شناختی درباره جریانهای فکر دینی در ایران ( اقبال، شریعتی و سروش)»
اقبال لاهوری
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
«اقبال» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای دیگر کاربردها، اقبال (ابهامزدایی) را مشاهده کنید.
اقبال لاهوری Iqbal.jpg
شناسنامه
نام کامل محمد اقبال لاهوری
لقب علامه، سر، دکتر،استاد
مکتب استقلال و همبستگی مسلمانان
زادروز ۱۸ آبان ۱۲۵۶
زادگاه سیالکوت، پنجاب، راج بریتانیا (اکنون پاکستانen:Muhammad Iqbal)
تاریخ مرگ ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ (۶۰ سال)
محل مرگ لاهور، پنجاب، راج بریتانیا (اکنون پاکستانen:Muhammad Iqbal)
مدفن بین مسجد بادشاهی و قلعه لاهور
دین اسلام
محمد اقبال لاهوری یا علامه اقبال (۱۸ آبان ۱۲۵۶ سیالکوت تا ۱ اردیبهشت ۱۳۱۷ لاهور) شاعر، فیلسوف، سیاستمدار و متفکر مسلمان پاکستانی بود که اشعار زیادی نیز به زبانهای فارسی و اردو سرودهاست. اقبال نخستین کسی بود که ایدهٔ یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت منجر به ایجاد کشور پاکستان شد. اقبال در این کشور بهطور رسمی «شاعر ملی» خوانده میشود.[۱]
محتویات
۱ زندگی
۲ فعالیتهای سیاسی
۳ چهرهٔ فرامرزی اقبال
۳.۱ اقبال و ایران
۴ اقبال و فلسفه
۵ اقبال و مولوی
۶ انتقادات
۷ آثار
۸ جستارهای وابسته
۹ منابع
۱۰ پیوند به بیرون
زندگی
اقبال در سیالکوت، که امروزه در ایالت پنجاب پاکستان واقع شدهاست، به دنیا آمد. نیاکان او از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند و در سده هفدهم میلادی، حدود دویست سال پیش از تولد او، اسلام آورده بودند. پدر او مسلمانی دیندار بود.[۲] اقبال قرآن را در یکی از مساجد سیالکوت آموخت و دوران راهنمایی و دبیرستان خود را در کالج میسیونری اسکاتلند (Scotch Mission College) گذراند. تحصیلات او در رشته فلسفه در دانشگاه لاهور آغاز شد و مدرک کارشناسی ارشد فلسفه را در سال ۱۸۹۹م با رتبه اول از دانشگاه پنجاب دریافت کرد. وی پس از آن از دانشگاه کمبریج و دانشگاه مونیخ مدرک دکترای خود را در رشتهٔ فلسفه گرفت.
اقبال در دورهٔ کارشناسی ارشد با توماس آرنولد ارتباط نزدیکی پیدا کرد و در اروپا نیز با با ادوارد براون و رینولد نیکلسون مراودات علمی داشت.
آرامگاه علامه اقبال در مسجد پادشاهی لاهور.
فعالیتهای سیاسی
اقبال در دوران جنگ جهانی اول در جنبش خلیفه که جنبشی اسلامی بر ضد استعمار بریتانیا بود، عضویت داشت. وی با مولانا محمد علی و محمد علی جناح همکاری نزدیک داشت. وی در سال ۱۹۲۰ در مجلس ملی هندوستان حضور داشت اما از آنجا که گمان میکرد در این مجلس اکثریت با هندوها است پس از انتخابات ۱۹۲۶ وارد شورای قانونگذاری پنجاب شد که شورایی اسلامیبود و در لاهور قرار داشت. در این شورا وی از پیشنویس قانون اساسی که محمد علی جناح برای احقاق حقوق مسلمانان نوشته بود حمایت کرد. اقبال در ۱۹۳۰ به عنوان رئیس اتحادیه مسلمانان در اللهآباد و سپس در ۱۹۳۲ در لاهور انتخاب شد.
چهرهٔ فرامرزی اقبال
اقبال همواره کوشیدهاست که مردم را آگاه کرده و از بند استعمار برهاند؛ ازاین رو نگاهی ژرف به کشورهای استعمارشدهٔ اسلامی پیرامون خود داشت و با نظر به ویژگیهای سیاسی آن زمان و اندیشههای اسلامی، او پذیرش ویژهای پیدا کرد. دلیل دیگر چهرهٔ فرامرزی وی را میتوان در پیوستگی فرهنگی و تاریخی و مذهبی کشورش با برخی کشورهای همسایه مانند ایران و افغانستان دانست.
اقبال و ایران
آرامگاه اقبال لاهوری پاکستان
هرچند که اقبال بیگمان دلبستگی فراوانی به ایران داشتهاست و برخی از ملیگرایان نیز آن را ستودهاند ولی بیشتر گمان میرود که اینان برای همسو کردن خود با دیگران این کار را کردهاند و دلیلهایی که برای ستودن اقبال آوردهاند چندان استوار نیست.[۳]
اقبال و فلسفه
اقبال یکی از فیلسوفان بزرگ اسلام است که منبع فکرشان با قرآن ارتباط دارد. اقبال معتقد است که روح قرآن با تعلیمات یونانی سازگاری ندارد و بسیاری از گرفتاریها از اعتماد به یونانیها ناشی شدهاست. از نظر وی از آنجا که روح قرآن به امور عینی توجه داشت و فلسفهٔ یونانی به امور نظری میپرداخت، کوشش مسلمانان برای فهم قرآن از منظر تعالیم یونانی محکوم به شکست است.[۴]
در باب فهم تجربی و پوزیتیو او معتقد است که اندیشهٔ مسلمانانی مانند ابنحزم در خصوص ادراکات حسی بهعنوان منبع شناخت و میه در تبَیُّن اهمیت روش استقراء، کندی در خصوص احساس متناسب با انگیزه و استعمال آن در روانشناسی، مقدمات نظری مباحث تجربی جدید غرب را پدیدآورد.[۵] اقبال شکوفایی روش تجربه و مشاهده را در تمدن اسلامی در نتیجهٔ جدال ممتد با اندیشهٔ یونانی میداند. وی در تأیید پیشگامی مسلمین در روش تجربی شاهد مثالهایی را از آثار و نظریههای علمی جاحظ و ابن مسکویه در نظریهٔ تکامل، بیرونی در ریاضیات و مسئلهٔ زمان، خوارزمی در جبر و اعداد و عراقی و خواجه محمد پارسا در روانشناسی دینی ذکر میکند.[۶]
دیدگاههای فلسفی اقبال، به شدت تحت تأثیر اندیشههای آنری برگسون بودهاست. اقبال، برگسون را اولینبار در سال ۱۹۳۲ در یک همایش ملاقات نمود. اقبال کتابی با عنوان «حقیقت و حیرت: مطالعهٔ بیدل در پرتو اندیشههای برگسون» نیز نوشتهاست که در آن اندیشهها و نگاه فلسفی برگسون و بیدل را بررسی و مقایسه نمودهاست.
اقبال و مولوی
سنگ یادبود اقبال لاهوری در استانبول
دلبستگی و وابستگی اقبال به مولانا را میشود از جنس همان عشق پرسوز و گدازی دانست که خود مولانا را به شمس تبریزی مجذوب کردهاست:
به کام خود دگر آن کهنه میریز که با جامش نیرزد ملک پرویز
ز اشعار جلالالدّین رومی به دیوار حریم دل بیاویز
سراپا درد و سوز آشنائی وصال او زباندان جدائی
جمال عشق گیرد از نی او نصیبی از جلال کبریائی
بهروی من در دل بازکردند ز خاک من جهانی سازکردند
ز فیض او گرفتم اعتباری که با من ماه و انجم سازکردند
خودی تا گشت مهجور خدائی به فقر آموخت آداب گدائی
ز چشم مست رومی وامکردم سروری از مقام کبریائی
انتقادات
گروهی از روشنفکران به این مسئله که اقبال مفهوم ابرانسان نیچه را مقبول دانسته خرده گرفتهاند. باور به مفهوم اَبَرمرد در توصیفات اقبال در مورد خودمحوری، خود بودن و احیاء تمدن اسلامی بازتاب یافتهاست. تشویق اقبال به بازگشت اسلام به صحنه سیاست و ضدیت با تمدن غرب و رد دستاوردهای فرهنگی و علمی غرب از دیگر مسائل مورد انتقاد گروههایی از اندیشمندان است. چندین تن از دانشوران توصیفات شاعرانه او از زندگی کاملاً مطابق با قوانین اسلام را غیرعملی دانسته و آن را بیاعتنایی و بیاحترامی به جوامع گوناگون با میراث متنوع فرهنگی بشر میدانند. در نظر بسیاری پافشاری اقبال بر یگانگی اسلامی و جدایی فرهنگی از دیگران به همزیستی جوامع بشری لطمه میرساند.
در حالیکه در حوزه زبانی اردو از او به عنوان شاعری بزرگ یاد میشود ولی باور عمومی بر اینست که اشعار اردوی اقبال نسبت به آثار اولیه فارسی او ضعیفترند و الهامبخشی، نیرو و سبک لازم را دارا نیستند.
دکتر محمد مسعود نوروزی دربارهٔ کتاب تجدید بنای اندیشه دینی اقبال نوشتهاست: «متن حاضر، چکیدهٔ اندیشهٔ مردی میباشد که هم فیلسوف است هم عارف، هم حقوقدان است، هم آشنا به مبانی فیزیک و تئوریهای روانشناسی است؛ و در همان حال، هم مرد عمل میباشد هم مرده سجاده و تقوی؛ و در عین حال رند و سجاده سوز و شیخ گریز است و هم همهٔ اینها نیست! و اینها نه یک مبالغه یا تعارف، که واقعیات مستند است، زیرا صاحب این متن به گواه نوشتهها و زندگی اش بر تمام این موضوعات تسلط نسبی دارد؛ لذا باید گفت که این متن، متنی فلسفی، عرفانی، روانشناختی، دینی ، سنتی، مدرن و … است و هم این همه نیست! پس به راستی این متن چیست؟ و برای فهمش باید چه ابزاری داشت؟ آیا باید با فلسفهٔ غرب آشنا بود؟ آیا باید آثار ویلدون کار، لوئیس راجر و اسپنگلر را خواند؟ آیا باید با عرفان سنایی، عطار، مولانای بلخی، عراقی، عبدالقادر بیدل، ابن مسکویه، ابن عربی، سید جمال، سر سید احمد هندی، شاه ولیالله و ضیاء گوک آلب ترک آشنا بود؟ آیا باید فلسفهٔ فارابی، ابن سینا، غزالی، سهروردی، ابن رشید، صدرا و ابن خلدون را دانست؟ آیا باید با تئوریهای روانشناسانهٔ فروید و یونگ و … آشنا بود؟ آیا باید تئوریهای زیستشناسی پیرامون آغاز حیات و نحوهٔ خلقت را دانست؟ آیا باید با مبانی فیزیک مدرن، نسبیت انیشتین و کوانتوم پلانک و نظرات هایزنبرگ، شرودینگر، دیراک و بور و … آشنا بود؟ چنانکه علامه اقبال بود؟ اما علامهٔ ما همهٔ اینها بود ولی این نبود! زیرا هستند کسانی که اینها را میدانند اما اقبال نمیشوند! متنشان، متن پالاینده و بازسازیکننده و بر انگیزاننده نیست. پس رمز کار در کجاست؟» (مقدمه ترجمه کتاب تجدید بنای اندیشه، انتشارات دانشگاه امام صادق، ۱۳۹۰).
آثار
نالهٔ یتیم نخستین اثر اقبال بود. وی آن را در سال ۱۸۹۹ در جلسه سالیانه انجمن حمایتالاسلام در لاهور خواند. آثار اقبال بهطور کلی عبارتاند از:[۷]
علمالاقتصاد: نخستین کتاب دربارهٔ اقتصاد به زبان اردو، چاپ ۱۹۰۳ در لاهور.
تاریخ هند
اسرار خودی (منظوم، فارسی)
رموز بیخودی (منظوم، فارسی)
پیام مشرق (منظوم، فارسی)
بانگ درا (منظوم، اردو)
زبور عجم (منظوم، فارسی)
جاویدنامه (منظوم، فارسی)
پس چه باید کرد ای اقوام شرق (منظوم، فارسی)
احیای فکر دینی در اسلام (انگلیسی)[۸]
توسعهٔ (سیر) حکمت در ایران (انگلیسی)[۹]
مثنوی مسافر
بال جبرئیل
ضرب کلیم
ارمغان حجاز
یادداشتهای پراکنده
حقیقت و حیرت: مطالعهٔ بیدل در پرتو اندیشههای برگسون
مهمترین اثر علامه اقبال کتاب تجدید بنای اندیشه دینی در اسلام (ترجمهٔ فارسی توسط محمد مسعود نوروزی) است که از ۷ فصل با نامهای زیر تشکیل شدهاست:
فصل ۱: «دانش و تجربه دینی»
فصل ۲: «آزمون فلسفی جهت رازگشایی از تجربه دینی»
فصل ۳: «تصور خدا و معنای نیایش»
فصل ۴: «خودانسانی:آزادی و جاودانگی اش»
فصل ۵: «روح فرهنگ اسلامی»
فصل ۶: «اصل حرکت در ساختار اسلام»
فصل ۷: «آیا دین امکانپذیر است؟»
کتاب «سخنرانیها، مقالات و نامههای علامه اقبال» اثری است که از انگلیسی در سال ۱۳۹۴ ش به فارسی در ۴۵۰ صفحه توسط محمد مسعود نوروزی ترجمه شدهاست. مقالات این کتاب عبارتند از: وحدت وجود از نگاه جیلانی، تثلیث مسیحی، دیدگاه اسلام دربارهٔ جهان و انسان، اصل برابری و نفی برده داری در اسلام، دموکراسی آرمان سیاسی اسلام، تئوری سلطنت انتخابی، نیچه و مولوی، رد حقالهی برای حکومت، فلسفه مگ تاگارت، معاد جسمانی، مقام زن در شرق، اسلام و قادیانیسم، پاسخی به نهرو دربارهٔ ارتداد، و… که شامل مصاحبهها و نطقهای سیاسی اقبال در مجلس نمایندگان نیز هست.
نمونه دیگر
آنچه از خاک تو رُست ای مرد حرّ آن فروش و آن بپوش و آن بخور
آن جهانبینان که خود را دیدهاند خود گلیم خویش را بافیدهاند
ای امین دولت تهذیب و دین آن ید بیضا برآر از آستین
خیز و از کار اُمم بگشا گره نقشه اَفرنگ را از سر بنه
نقشی از جمعیت خاور فکن واستان خود را ز دست اهرمن
ای اسیر رنگ، پاک از رنگ شو مؤمن خود، کافر افرنگ شو
رشتهٔ سود و زیان در دست توست آبروی خاوران در دست توست
اهل حق را زندگی از قوّت است قوّت هر ملّت از جمعیت است
دانی از افرنگ و از کار فرنگ تا کجا در بند زُنّار فرنگ؟
زخم از او، نشتر از او، سوزن از او ما و جوی خون و امید رفو؟
گر تو میدانی حسابش را درست از حریرش نرمتر، کرباس توست
بوریای خود به قالینش مده بیدق خود را به فرزینش مده
هوشمندی از خُم او مِی نخورد هر که خورد، اندر همین میخانه مُرد
نمونه دیگر
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما ای جوانان عجم جان من و جان شما
غوطهها زد در خمیر زندگی اندیشهام تا به دست آوردهام افکار پنهان شما
مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت ریختم طرح حرم در کافرستان شما
فکر رنگینم کند نذر تهی دستان شرق پاره لعلی که دارم از بدخشان شما
میرسد مردی که زنجیر غلامان بشکند دیدهام از روزن دیوار زندان شما
حلقه گرد من زنید ای پیکران آب و گل آتشی در سینه دارم از نیاکان شما
نمونه دیگر
نهنگی بچه خود را چه خوش گفت به دین ما حرام آمد کرانه
به موج آویز و از ساحل بپرهیز همه دریاست ما را آشیانه
نمونه دیگر
ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم هیچ نه معلوم گشت آه که من کیستم
موج زخود رفتهای تیز خرامید و گفت هستم اگر میروم گر نروم نیستم
جستارهای وابسته
سرایندگان ایرانی در شبهقاره هند
ادبیات فارسی
زبان فارسی در کشمیر
نقش پارسی بر احجار هند
علی اصغر حکمت
زبان و ادب فارسی در هند
دانشنامه زبان و ادب فارسی در شبهقاره
منابع
صفحهٔ ۹ The Sayings of Rumi and Iqbal
Pakistan Times (November ۹, ۲۰۰۴)
شورای گسترش زبان فارسی (برگرفته از مهر) (۲۸ سپتامبر ۲۰۰۶). «گفتگویی با محمدکاظم کاظمی دربارهٔ گمنامی بیدل دهلوی».
تقوی: ص ۵۵
تقوی: ص ۵۶
تقوی: ص ۵۷
رادفر، ابوالقاسم، گزیده اشعار فارسی اقبال لاهوری، تهران: مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۹خ، صص۱۲–۱۴.
عنوان انگلیسی: The Reconstruction of Religious Thought in Islam
عنوان انگلیسی: Development of Metaphysics in Persia
کیفی، زینت، سیمای علامه اقبال لاهوری در آثار دکتر آنهماری شیمل، فصلنامهٔ «نقد و تحقیق»، شاپا: ۲۵۶۳–۲۴۵۴، مدیر و سردبیر: سید نقی عباس (کیفی)، جلد ۱، شماره ۱، صص ۶۷–۵۸، دهلی نو، ۲۰۱۵م.
تقوی، محمد ناصر، دوام اندیشهٔ سیاسی در ایران: ارزیابی تحلیلی نظریهٔ زوال اندیشهٔ سیاسی، قم:
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ اقبال لاهوری موجود است.
برای دکلمههای فارسی اقبال با http://www.youtube.com/user/HomayunShirzadeh مراجع کنید.
محمد إقبال
اذهب إلى التنقل
اذهب إلى البحث
Disambig gray RTL.svg
لمعانٍ أخرى، انظر محمد إقبال (توضيح).
Edit-clear.svg
تعرَّف على طريقة التعامل مع هذه المسألة من أجل إزالة هذا القالب.هذه المقالة لا تحتوي إلّا على استشهادات عامة فقط. فضلًا، ساهم بتحسينها بعزو الاستشهادات إلى المصادر في متن المقالة. (نوفمبر_2015)
محمد إقبال
(بالأردوية: علامه محمد اقبال) تعديل قيمة خاصية (P1559) في ويكي بيانات
Iqbal.jpg
العلامة محمد اقبال
معلومات شخصية
الميلاد 9 نوفمبر، 1877 في سيالكوت
البنجاب, الهند البريطانية
الوفاة أبريل 21, 1938 (عن عمر ناهز 60 عاماً)
لاهور, البنجاب, الهند البريطانية
الإقامة لاهور (1908–21 أبريل 1938)
سيالكوت (9 نوفمبر 1877–1897) تعديل قيمة خاصية (P551) في ويكي بيانات
مواطنة British Raj Red Ensign.svg الراج البريطاني (9 نوفمبر 1877–21 أبريل 1938)
Flag of Germany (1935–1945).svg الرايخ الألماني تعديل قيمة خاصية (P27) في ويكي بيانات
الحياة العملية
الحقبة العصر الحديث
الإقليم فلسفة إسلامية
الاهتمامات الرئيسية الأدب، فلسفة، صوفية
أفكار مهمة نظرية الأمتين
المدرسة الأم جامعة كامبريدج (6 نوفمبر 1905–13 يونيو 1907)
كلية الثالوث، كامبريدج (6 نوفمبر 1905–1 يوليو 1908)
جامعة لودفيغ ماكسيميليان في ميونخ (4 نوفمبر 1907–20 يوليو 1907)
جامعة الكلية الحكومية في لاهور (1897–1899)
جامعة الكلية الحكومية في لاهور (1895–1897)
جامعة هايدلبرغ تعديل قيمة خاصية (P69) في ويكي بيانات
شهادة جامعية بكالوريوس في الفنون، وبكالوريوس في الفنون، ودكتوراه في الفلسفة، وماجستير في الآداب، وبكالوريوس في الفنون تعديل قيمة خاصية (P69) في ويكي بيانات
المهنة فيلسوف، وكاتب، وشاعر، وكاتب للأطفال، وسياسي[1]، ومحامي تعديل قيمة خاصية (P106) في ويكي بيانات
اللغات الأردية[2]، والفارسية، والألمانية، والعربية تعديل قيمة خاصية (P1412) في ويكي بيانات
أعمال بارزة إعادة بناء الفكر الديني في الإسلام تعديل قيمة خاصية (P800) في ويكي بيانات
تأثر بـ أرسطو, جلال الدين الرومي، غوته، نيتشه
أثر في حركة باكستان ،علي شريعتي، خليل الله خليلي، جودت سعيد
الجوائز
سير تعديل قيمة خاصية (P166) في ويكي بيانات
المواقع
الموقع الموقع الرسمي تعديل قيمة خاصية (P856) في ويكي بيانات
تعديل مصدري - تعديل طالع توثيق القالب
محمد إقبال هو إقبال ابن الشيخ نور محمد، كان أبوه يكنى بالشيخ تتهو أي الشيخ ذي الحلقة بالأنف ولد في سيالكوت ـ إحدى مدن البنجاب الغربية ولد في الثالث من ذي القعدة 1294هـ الموافق 9 تشرين الثاني نوفمبر 1877م وهو المولود الثاني من الذكور.
أصل إقبال يعود إلى أسرة برهمية؛ حيث كان أسلافه ينتمون إلى جماعة من الياندبت في كشمير، واعتنق الإسلام أحد أجداده في عهد السلطان زين العابدين بادشاه (1421 ـ 1473م). قبل حكم الملك المغولي الشهير (أكبر) ونزح جد إقبال إلى سيالكوت التي نشأ فيها إقبال ودرس اللغة الفارسية والعربية إلى جانب لغته الأردية، رحل إقبال إلى أوروبا وحصل على درجة الدكتواره من جامعة ميونخ في ألمانيا، وعاد إلى وطنه ولم يشعر إلا أنه خلق للأدب الرفيع وكان وثيق الصلة بأحداث المجتمع الهندي حتى أصبح رئيسا لحزب العصبة الإسلامية في الهند ثم العضو البارز في مؤتمر الله أباد التاريخي حيث نادى بضرورة انفصال المسلمين عن الهندوس ورأى تأسيس دولة إسلامية اقترح لها اسم باكستان، توفي إقبال 1938 بعد أن اشتهر بشعره وفلسفته، وقد غنت له أم كلثوم إحدى قصائده وهي "حديث الروح".
محتويات
1 رحلته في طلب العلم
2 رحلاته إلى العالم الغربي والعربي
3 في حضرة الادب
4 عودته إلى وطنه
5 مرضه واعتزاله المحاماة
6 وفاته وآثاره العلمية
7 آثاره ومؤلفاته
8 مدرسته العربية
9 مراجع
10 وصلات خارجية
رحلته في طلب العلم
بدأ محمد إقبال تعليمه في سن مبكرة على يد أبيه، ثم التحق بأحد مكاتب التعليم في سيالكوت وفي السنة الرابعة من تعليمه رأى أبوه أن يتفرغ للعلم الديني، ولكن أحد أصدقاء والده وهو الأستاذ مير حسن لم يوافق، وقال: "هذا الصبي ليس لتعليم المساجد وسيبقي في المدرسة وانتقل إقبال إلى الثانوية؛ حيث كان أستاذه مير حسن يدرس الآداب العربية والفارسية، وكان قد كرس حياته للدراسات الإسلامية.
بدأ إقبال في كتابة الشعر في هذه المرحلة المبكرة، وشجعه على ذلك أستاذه مير حسن، فكان ينظم الشعر في بداية حياته بالبنجابية، ولكن السيد مير حسن وجهه إلى النظم بلغة الأردو، وكان إقبال يرسل قصائده إلى ميرزا داغ دهلوى الشاعر البارز في الشعر الأردو ـ حتى يبدي رأيه فيها، وينصحه بشأنها وينقحها، ولم يمضِ إلا فترة بسيطة حتى قرر داغ دهلوي أن أشعار إقبال في غنى تام عن التنقيح، وأتم إقبال دراسته الأولية في سيالكوت، ثم بدأ دراسته الجامعية باجتياز الامتحان العام الأول بالكلية الحكومية 1891م، التي تخرج فيها وحصل منها على إجازة الآداب 1897م، ثم حصل على درجة الماجستير 1899 م، وحصل على تقديرات مرموقة في امتحان اللغة العربية في الكلية الحكومية.
وتلقى إقبال دراساته الفلسفية في هذه الكلية على يد الأستاذ توماس أرنولد، وكان أستاذًا في الفلسفة الحديثة وفي الآداب العربية والعلوم الإسلامية في جامعة لندن.
وبعد أن حصل إقبال على الماجستير عُين عميدًا للعربية في الكلية الشرقية لجامعة البنجاب، وحاضر حوالي أربع سنوات في التاريخ والتربية الوطنية والاقتصاد والسياسة، وصنف كتابًا في "علم الاقتصاد" ولم يصرف التدريس محمد إقبال عن الشعر، بل ظل يشارك في محافل الأدب وجلسات الشعر، والتي يسمونها في شبه القارة "مشاعرة".
رحلاته إلى العالم الغربي والعربي
غادر إقبال لندن إلى القارة الأوروبية وزار عددًا من بلدانها، وكان في كل أسفاره يعمل على نشر الإسلام، وأثر بشعره وأسلوبه في كثير من الأوروبيين ومنهم موسوليني حيث وجه له دعوة عقب مشاركته في مؤتمرات المائدة المستديرة في لندن عامي (1930 ـ 1931).
وكان منظم الزيارة الدكتور سكاربا حيث كان معجبًا بفكر إقبال وإيمانه بالإنسان وقدراته، وذهب بالفعل إلي إيطاليا والتقى بموسوليني وألقى محاضرة في روما يبين فيها الفرق بين مذهب كل من الحضارة الغربية والشيوعية والحضارة الإسلامية. ووضح فيها رأيه حول أسباب تخلف المسلمين وأن من أهم أسباب هذا التخلف هو البعد عن دينهم، وذكر الناس بماضي المسلمين وحضارتهم، ثم زار إقبال إسبانيا في عام 1932م بعد أن حضر مؤتمر الدائرة المستديرة الثالث، وحرص على مشاهدة المعالم الإسلامية هناك فيقف أما جامع قرطبة وقفة مؤمن شاعر ومما قاله في قرطبة:
لحـورية الغرب وجه جميل وجنـاتها أذنت بالرحيل
على العين والقلب كن ذا حذر سماؤك فيها جمال القمر
ويقصد بحورية الغرب هنا قرطبة.
في حضرة الادب
كتب اقبال اشعار كثيرة يحث المسلمين منذ أول نشؤه الفكري والشعري و جاء في ديوانه صلصلة الجرس قصيدة ترجمها الشاعر المصري الصاوي شعلان تحت عنوان شكوى و جواب شكوى وتبدأ الشكوى بكلمة حديث الروح ولذلك سميت أغنية أم كلثوم لأبيات مختارة من القصيدتين باسم حديث الروح.
من أقواله في مسجد قرطبة
نسيمك عذب رقيق الهبوب أيا جامعًا فيك جمع القلوب
أيًا جامعي خصني بالنـظر أنا المؤمن الحق فيمن كفر
لكم حسن شوقًا لرب العباد وإيمـانه زاد دومـًا وزاد
وقصيدة شكوى وجواب شكوى يضعها بعض الباحثين بين روائع الأدب العالمي، وألقى شاعر الإسلام في مدريد محاضرة بعنوان: "العالم الفكري للإسلام وأسبانيا".
ومما قاله في قصيدة شكوى:
من ذا الذي رفع السيوف ليرفع اسمك فوق هامات النجوم منارا
كنا جبالا في الجبال وربما سرنا علـى مـوج البحار بحارا
بمعابد الإفرنج كان أذاننا قبل الكتائب يفتـح الأمصارا
لم تنس إفرقيا ولا صحراؤها سجَداتنا والأرض تقذف نارا
وكأن ظل السيف ظـل حديقـة خضراء تنبت حولنا الأزهار
لم نخـش طاغوتا يحاربناولو نصب المنايا حولنا أسوارا
ندعو جهارا لا إله سوى الذي صنع الوجود وقدر الأقدارا
ورؤسنا يا رب فـوق أكفنا نرجوا ثوابك مغنما وجوارا
كنا نرى الأصنام مـن ذهـب فنهدمها ونهدم فوقها الكفارا
لو كان غير المسلمين لحازها كنزًا وصاغ الحلي والدينارا
ومن الألى ِِِِحملوا بعزم أكفهم باب المدينة يوم غزوة خيبرا
أم من رمى نار المجوس فأُطفِئت وأبان وجه الحق أبلج نيرا
ومن الذي بذل الحياة رخيصة ورأى رضاك أعز شئ فاشترى
نحن الذين إذا دعوا لصلاتهم والحرب تسقي الأرض جاما أحمرا
جعلوا الوجوه إلى الحجاز وكبروا في مسمع الروح الأمين فكبرا
ما بال أغصان الصنوبر قد نأت عنها قماريها بكل مكان
وتعرت الأشجار من حلل الربى وطيورها فرت إلى الوديان
يارب إلا بلبلا لم ينتظر وحي الربيع ولا صبا نيسان
ألحانه بحر جرى متلاطما فكأنه الحاكي عن الطوفان
يا ليت قومي يسمعون شكاية هي في ضميري صرخة الوجدان
اسمعهمُ يارب ما ألهمتني وأعد إليهم يقظة الإيمان
أنا أعجمي الدنِّ لكن خمرتي صنعُ الحجاز وكرمها الفينان
إن كان لي نغم الهنود ولحنهم لكن هذا الصوت من عدنان
زار إقبال أفغانستان على إثر دعوة وجهها له نادر شاه ملك أفغانستان ومر في إحدى رحلاته على مصر، وقابل بعض شبابها وأعجب بشاب مصري، ويقول: إن الشاب فرح جدًا عندما علم أن إقبال مسلم ويقرأ القرآن، وقيل: إن إقبال لبس الطربوش بسبب المحادثة التي دارت بينه وبين هذا الشاب، ويذكر الأستاذ أبو الحسن الندوي أنه زار فلسطين في سنة 1931م، وكان مما قاله وهو في فلسطين:
ولما نزلنا منزلاً طله الندى أنيقًا وبستانًا من النور حاليا
أجد لنا طيب المكان وحسنه مني فتمنينا فكنت الأمانيا
نجده هنا يتمنى أن يحط الرحال ويظل في بلد القدس وأرض مهبط الرسالات، ومن أقواله في افتتاح المؤتمر الإسلامي العام عام 1931 " على كل مسلم عندما يولد ويسمع كلمة لا إله إلا الله أن يقطع على نفسه العهد على إنقاذ الأقصى". في ألمانيا نال الدكتوراه على بحث له بعنوان: "تطور الغيبيات في فارس". عقب عودته من ألمانيا التحق بمدرسة لندن للعلوم السياسية، وحصل منها على إجازة الحقوق بامتياز.
عودته إلى وطنه
عاد إقبال إلى شبه القارة في شهر يوليو 1908م بعد أن قضى مدة في أوروبا ما بين دراسات علمية وزيارات لدول عربية وإسلامية، وأفادته هذه المدة في التدرب على منهج البحث والإلمام بالفلسفة الغربية ـ ومكث في لاهور، وقدم طلب لتسجيله محاميًا لدى القضاء الرئيسي، وتم تسجيله بالفعل، ولكن في مايو 1909م عُيِّنَ أستاذًا في الفلسفة في كلية لاهور، ولم توافق المحكمة في أول الأمر على أن يتولى منصبين في الحكومة، ولكنها في نوفمبر 1909م وافقت على تعيينه، وصدر قرار تحت عنوان: "الموافقة على تعيين محامٍ في المحكمة كأستاذ مؤقت في كلية الحكومة، وكان ذلك استثناءً لإقبال، وهذا يصور لنا مدى أهمية إقبال ومكانته في البلاد.
استمرت هذه الثنائية حوالي عامين ونصف استقال بعدها من العمل بالتدريس؛ ليكون أكثر تفرغًا للمحاماة وممارسة القانون؛ وذلك نتيجة لحبه لمهنة المحاماة والحقوق، وكان يتابع المؤتمرات والاجتماعات التي كانت تعقدها الجامعة؛ حيث كان له دور واضح في إصلاح حالة التعليم في بلده في هذا الوقت.
مرضه واعتزاله المحاماة
اجتمع المرض على إقبال في السنوات الأخيرة من عمره، فقد ضعف بصره لدرجة أنه لم يستطع التعرف على أصدقائه بسهولة، وكان يعاني من آلام وأزمات شديدة في الحلق؛ مما أدى إلى التهاب حلقه، وأدى بالتالي إلى خفوت صوته، مما اضطره إلى اعتزال مهنة المحاماة، وفكر في أن يقصد فيينا طلبًا للعلاج إلا أن حالاته المادية لم تسمح بذلك، وتدخل صديقه رأس مسعود؛ حيث اقترح على يهوبال الإسلامية أن تمنحه راتبًا شهريًا من أجل أطفاله الذين ما زالوا صغارًا وحدث ذلك بالفعل واستمر الراتب حتى بعد وفاة إقبال.
كان من أولاده: ابنه آقتاب إقبال المحامي ورزق به من زواجه الأول، وابنه أجاويد ـ القاضي بمحكمة لاهور العليا، وابنته منيرة باتو وتزوجت في باكستان، وهما من زوجته الثالثة؛ حيث تزوج إقبال ثلاث زوجات ماتت إحداهن هي وابنتها بعد الولادة.
في أثناء مرضه هذا واعتزاله المحاماة ماتت زوجته الثالثة في شهر مايو 1935م ثم مات صديقه رأس مسعود، ولم يتوقف عن ممارسة نشاطه السياسي وعن التأليف وكتابة الشعر.
وفاته وآثاره العلمية
في 21 أبريل 1938 في تمام الساعة الخامسة صباحًا توفي محمد إقبال، فتأثرت بلاده بذلك فعطلت المصالح الحكومية، وأغلقت المتاجر أبوابها واندفع الناس إلى بيته[بحاجة لمصدر]، ونعاه قادة الهند وأدباؤها من المسلمين والهندوس على السواء، ويقول عنه طاغور ـ شاعر الهند:
لقد خلفت وفاة إقبال في أدبنا فراغًا أشبه بالجرح المثخن الذي لا يندمل إلا بعد أمد طويل، إن موت شاعر عالمي كإقبال مصيبة تفوق احتمال الهند التي لم ترتفع مكانتها في العالم"[بحاجة لمصدر].
آثاره ومؤلفاته
ترك إقبال ثروة ضخمة من علمه فمن آثاره: عشرون كتابًا في مجال الاقتصاد والسياسة والتربية والفلسفة والفكر وترك أيًضا بعض الكتابات المتفرقة وبعض الرسائل التي كان يبعث بها إلى أصدقائه أو أمراء الدول، ذلك إلى جانب روائعه من الشعر والتي كني بسببها (شاعر الإسلام).
يقول الشيخ أبو الحسن الندوي: "ومن دواعي العجب أن كل هذا النجاح حصل لهذا النابغة، وهو لم يتجاوز اثنين وثلاثين عامًا من عمره".
رسالة المشرق (بيام مشرق)
زبور العجم (زبور عجم)
والآن ماذا ينبغي ان نفعل يا أمم الشرق
الفتوحات الحجازية (أرمغان حجاز)
صلصة الجرس (بانك درا)
اسرار معرفة الذات (أسرار خودي)
رموز بيخودي (أسرار فناء الذات)
مسافر
جناج جبريل (بال جبريل)
ضرب كليم (الكليم موسى عليه السلام)
مدرسته العربية
تأثر بمدرسته في الأدب العربي عدد من الأدباء العرب الذين مزجوا بين الإسلامية والفلسفة وهم : مصطفى المنفلوطي، أحمد أمين، مصطفى صادق الرافعي، عمر بهاء الدين الأميري واخرون.
مراجع
http://timesofindia.indiatimes.com/india/Sare-Jahan-Se-Achcha-poet-Mohammed-Iqbal-remains-pariah-in-India/articleshow_b2/17150082.cms
http://data.bnf.fr/ark:/12148/cb11908261j — تاريخ الاطلاع: 10 أكتوبر 2015 — المؤلف: المكتبة الوطنية الفرنسية — الرخصة: رخصة حرة
وصلات خارجية
محمد إقبال على موقع Munzinger IBA (الألمانية)
محمد إقبال على موقع MusicBrainz (الإنجليزية)
محمد إقبال على موقع المكتبة المفتوحة (الإنجليزية)
محمد إقبال على موقع المكتبة المفتوحة (الإنجليزية)
محمد إقبال على موقع المكتبة المفتوحة (الإنجليزية)
مشاريع شقيقة
اقرأ اقتباسات متعلقة بـ محمد إقبال في ويكي الاقتباس.
Light Bulb Icon.svg
محمد إقبال في المشاريع الشقيقة
Commons-logo.svg صور وملفات صوتية من كومنز
Wikiquote-logo.svg اقتباسات من ويكي الاقتباس
هم فلسيطن والعرب عند محمد إقبال
مجموعة من كتب محمد إقبال، وكتب عن شخصيته.
مكة وجنيف في عيون محمد إقبال رحمه الله
أكاديمية العلاّمة إقبال في باكستان
مكتبة العلاّمة إقبال الرقمية
مختارات شعرية من أشعار محمد إقبال
http://www.columbia.edu/itc/mealac/pritchett/00urdu/iqbal
http://www.smilepk.com/urdu-poetry/iqbal.htm
http://www.thekps.com/iqbal/kalamiiqbal.htm
http://www.openlibrary.ws/authors/allama-iqbal/reconstruction-of-religious-thought-in-islam/
http://www.ahmadiyya.org/iqbal/smiatam.htm
بوابة الشعراء : ديوان محمد إقبال
بدون نظر