رفتن به محتوای اصلی

الشیخ محمد طه نجف(1241 - 1323 هـ = 1826 - 1906 م)

الشیخ محمد طه نجف(1241 - 1323 هـ = 1826 - 1906 م)

الشیخ محمد طه نجف(1241 - 1323 هـ = 1826 - 1906 م)





شیخ محمدطه نجف
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
Taha najaf.jpg
نام کامل شیخ محمدطه نجفی
زادروز ۱۲۴۱ ق
زادگاه نجف
وفات ۱۳۲۳ ق
مدفن نجف

Line.png
اساتید

شیخ مرتضى انصارى، سید حسین کوه‌کمرى، شیخ محسن خنفر نجفی،...
شاگردان

سید محسن امین، سید محمدسعید حبوبی، شیخ على جواهرى،...
آثار

اتقان المقال فى احوال الرجال، الانصاف فى مسائل الخلاف، الفوائد السنیة،...


آیت‌الله شیخ محمدطه نجف (۱۳۲۳-۱۲۴۱ ق)، عالم دینى شیعى، فقیه اصولى، رجالى، مجتهد زاهد، اهل نجف و از شاگردان استاد اعظم، شیخ انصاری بود. آیت‌الله نجفى پس از درگذشت میرزاى شیرازى، عهده‌دار مرجعیت شیعیان شد.
محتویات

۱ استادان و شاگردان
۲ آثار و تألیفات
۳ تشرف به محضر امام زمان
۴ وفات
۵ منابع

استادان و شاگردان

محمدطه نجفى مقدمات را از شیخ عبدالرضا طفیلى و دایى‌اش، شیخ جواد، فراگرفت. وی در محضر شیخ محسن خنفر، شیخ مرتضى انصارى، سید حسین کوه‌کمرى و سید حسین بحرالعلوم تلمذ نمود و از شیخ ابوالحسن على بن خلیل رازى اجازه روایت گرفت.

برخی از شاگردان محمدطه نجف عبارتند از:

سید محمد سعید حبوبى؛
علامه سید محسن امین؛
شیخ على جواهرى؛
شیخ حسن، فرزند شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر)؛
سید مهدى حکیم؛
سید محمد کاشى حائرى؛
سید عدنان بحرانى؛

آثار و تألیفات

محمدطه نجف، در موضوعات فقه، اصول فقه و رجال کتاب‌هایی نوشت. برخی از آثار او به این شرح است:

الانصاف فى مسائل الخلاف؛
حاشیه بر الجواهر در فقه؛
اتقان المقال فى احوال الرجال (در شرح حال رجال حدیث که در ابتدا، نام آن، «احیاء الموات فى اسماء الرواة» بود)؛
الفوائد السنیة (حاشیه بر "فرائد الاصول" شیخ انصارى)؛
غنائم المحصلین (شرح و حاشیه بر "معالم الاصول")؛
شرح منظومه بحر العلوم؛
کشف الحجاب فى استصحاب الکرّ و مطلق الاستصحاب؛
کشف الاستار عن حکم الخارج عن دار الاقامة فى الاسفار.

همچنین او به خوبى شعر مى‌سرود و قصایدى در مدح پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) از وى باقى مانده است.
تشرف به محضر امام زمان

آقای قاضی زاهدی حکایت زیر را به نقل از حجت الاسلام سید صادق شیرازی در کتاب «شیفتگان» آورده است:

«یکی از مؤمنین برایم از طرف سید جعفر بحرالعلوم قصه ای به شرح ذیل نقل نمود: ایشان روزی در محضر آقای سید حسین بحرالعلوم نوه آیت الله سید علی بحرالعلوم نویسنده کتاب «برهان الفقه» بوده اند. سید حسین بحرالعلوم در اتاقی نشسته و از میهمانان و مراجعین استقبال می نمود. در این بین یک مرتاض مسلمان هندی وارد شد. وقتی که این مرتاض خودش را به آقای بحرالعلوم معرفی نمود چنین گفت: «من می توانم هر سؤالی را که از غیبیات داشته باشید با قلم و کاغذ جواب گویم و از آنان نیز خبر دهم.»

در همان وقت سؤالاتی را مردم از او می نمودند و او به وسیله حساب و ریاضی جواب می داد. در این موقع آقای بحرالعلوم به آن مرتاض رو نموده و گفتند: «سؤالی دارم که گمان می کنم نتوانی آن را جواب دهی». مرتاض گفت: «آن سؤال چیست؟». ایشان فرمودند: «این سؤال خیلی سخت است و خارج از قدرت شما می باشد». مرتاض گفت: «هر چند که سخت باشد من سعی می کنم جواب آن را بیابم. سؤال چیست؟

ایشان فرمودند: «حال که شما اصرار می کنی بگو ببنیم، در این لحظه می توان مولا و آقایمان و کسی که به وجودش، زمین آرامش و استقرار دارد و مردم به میمنت او روزی می خورند یعنی حضرت حجت بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیابیم؟»

مرتاض گفت: «بله می توانم به این سؤال جواب بدهم.» سپس شروع کرد به یافتن جواب از طریق محاسبات پیچیده ریاضی. البته اول در جواب گفتن معطل نمود تا آنجا که آقای بحر العلوم به او گفت: «به شما نگفتم نمی توانید جواب این سؤال را بگویید.»

مرتاض در جواب گفت: «صبر کنید شاید بتوانم جواب را بیابم.» سپس بعد از مدتی مرتاض گفت: «مسأله آنطوری که شما فکر می کنید نیست، ولی من در فکرم که شیخ طه نجف کیست؟» ایشان فرمودند: «شیخ محمد طه نجف یکی از مراجع تقلید معروف ما در نجف اشرف می باشد.» مرتاض گفت: «آن کسی که از او سؤال می کردید الان در منزل شیخ طه و در نزد ایشان می باشد.»

اینجا بود که ایشان و اطرافیانشان به سرعت به طرف منزل آیت الله شیخ محمد طه نجف روانه گشتند. در مسیری که می رفتند به یک سه راهی رسیدند که یکی از این راهها به طرف منزل شیخ محمد طه منتهی می شد. وقتی که این گروه به سه راهی رسیدند از راهی که به سوی منزل شیخ بود شخصی به شکل صحرانشینان عراقی، ولی دارای وقار و سکینه ای خاص که از صورتش هیبت و عزت نمایان بود بیرون آمد.

خلاصه، به طرف منزل شیخ روان گشتیم. وقتی که وارد منزل شدیم هیچکس در آنجا نبود حتی آن کسی که از مهمانها استقبال می نمود و برای آنها آب و قهوه می آورد؛ ولی آن چیزی که توجه همه را به خود جلب نمود همانا نشستن شیخ به صورت غمناک، در گوشه اتاقش بود. در حالی که قطرات اشک بر گونه اش سرازیر بود، مرتب با خود زمزمه می کرد و می گفت: «در دستم آمد ولی متوجه آن نشدم؛ وقتی متوجه او شدم از دستم بیرون رفت.»

در این حالت بود که تازه واردین خیلی تعجب کردند و بعد از سلام، علت گریه شیخ را پرسیدند. البته چون شیخ در اواخر عمر، بینایی خود را از دست داده بود متوجه آمدن آنها نشد؛ مگر بعد از اینکه به او سلام کردند. شیخ بلند شد و به آنها خوش آمد گفت و در نزد آنها نشست و شروع نمود به بیان آن واقعه ای که او را غمناک ساخته بود. در حالی که اشکهایش را پاک می کرد، گفت: «همه شما می دانید که مردم برای سؤالات شرعی و قضاوتها و دیگر امورشان به من رجوع می کنند و من به آنها فتوی می دهم و ناراحتیهایشان را برطرف می سازم و خمس و زکات گرفته و آنها را صرف می کنم و همچنین متولی و قیم نصب کرده و مثل اینگونه امور را انجام می دهم. البته این قبیل امور را با دلائل اجتهادی پاسخ می دهم تا موافق با شرع مقدس باشد. تا اینکه این فکر به ذهنم رسید که آیا من در فتوی ها و قضاوتها راه درست را پیموده ام و آیا اعمال من در نزد پروردگار و پیامبر و ائمه اطهار(ع) مورد قبول واقع گشته است یا خیر؟

تقریباً سه سال قبل بود که در مورد این قضیه به وسیله مولایم امیرالمؤمنین علیه السلام و از ایشان با التماس درخواست نمودم که به من بفهمانند آیا من در اعمالم مرتکب خطا (ولو تقصیر نباشد) شده ام یا خیر؟ وقتی که اصرار و توسل من زیاد شد، چند شب قبل در عالم رؤیا حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را زیارت کردم. ایشان فرمودند: «آن چیزی را که از من طلب کردی به زودی به دست فرزندم مهدی آورده می شود.»

لذا من هم چند روزی در انتظار قدوم حبیبم صبر کردم و هر لحظه منتظر بودم تا جوابی بشنوم و گمان نمی کردم که به این زودی او را دریافته و بشناسم؛ ولی امروز کمی قبل از آمدن شما، خانه از مهمانان خالی گشت و دیگر کسی از مراجعین در منزل نبود؛ حتی خادم هم برای خریدن بعضی از لوازم منزل بیرون رفته بود در این هنگام یک نفر وارد اتاق شد که لهجه اش دلالت می کرد بر اینکه او از عشایر عراقی می باشد.

بعد از سلام، مسأله ای را از من پرسید، من هم جوابش را گفتم. ولی او بر این جواب اشکال علمی وارد نمود؛ و من سعی کردم که به این اشکال پاسخ دهم، ولی آن شخص دوباره اشکال علمی دیگر گرفت و من شروع کردم که به این اشکال هم جواب گویم، ولی او اشکال علمی دیگری گرفت تا آنکه در ذهنم افکار متناقضی در مورد این مرد و فضلش به جریان افتاد که چطور ممکن است یک مرد عشایری اینقدر به مسائل علمی آگاهی داشته باشد. ولی غفلتی عمیق بر سراسر ذهنم خیمه زده بود و فراموش کرده بودم که من در انتظار چه کسی هستم و چه حاجتی دارم؟ و این فراموشی ادامه داشت، تا اینکه آن مرد، دستی به شانه ام زد و گفت: «انت مرضیٌ عندنا.» یعنی: «تو در نزد ما مورد رضایت هستی.»

در این مورد شگفتی ام بیشتر شد که چطور ممکن است یک مرد بادیه نشین این جمله را به یک مرجع تقلید بگوید؟ سپس بعد از بیرون رفتن او ناگهان به خود آمده و آرزویم را به یاد آوردم که به دنبال چه چیزی می گشتم و از خداوند و پیامبر اکرم و ائمه طاهرین علیهم السلام چه حاجتی داشتم. و حال آنکه این مرد از حاجتم خبر داد به این جمله «انت مرضی عندنا»، متوجه شدم که او همان کسی است که به دنبالش می گردم و عمر خودم را برای خدمتش صرف کرده ام، لکن به او متوجه نشدم تا اینکه از دستم رفت و حالا بر حالم تأسف می خورم که چطور او به نزدم آمد و در دستم قرار گرفت ولی متوجه اش نبودم تا اینکه از نور دیدگانش استفاده کنم و زمانی متوجه شدم که او از نزدم بیرون رفته بود، و آیا برای مثل من سزاوار نیست گریه و زاری کند؟

در این هنگام سید حسین بحرالعلوم به شیخ گفت: «حضرت آیت الله ما هم به همین جهت نزد شما آمدیم.» در این حالت همگی به این فکر رسیدند که شاید آن مردی که دارای هیبت و وقار بود و او را نزدیک منزل ایشان دیدند همانا او سید و آقا و مولایمان حضرت صاحب الامر حجة بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است.»
وفات

مرحوم آیت‌الله نجفى در اواخر عمر، بینایى‌اش را از دست داد. وی سرانجام در سال ۱۳۲۳ قمری، در نجف اشرف درگذشت و در حجره‌اى در نزدیکى صحن مطهر حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خاک سپرده شد.
منابع

ویکی نور
سایت تبیان

رده‌ها:

فقیهانعلمای قرن سیزدهمعلمای قرن چهاردهم





محمد طه نجف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف


محمد طه در سال ۱۲۴۱ هـ. ق در نجف اشرف ، پا به عرصه هستی نهاد اودر سایه پدرش شیخ مهدی و مادرش (دختر شیخ حسین نجف) و در فضایی پر از علم و تقوا پرورش یافت. نام کامل و خاندان وی عبارت است از محمد طه فرزند مهدی فرزند محمد رضا فرزند محمد فرزند مقدس فرزند حاجنجف تبریزی حکم آبادی.

فهرست مندرجات
۱ - آل نجف
۲ - تولد
۳ - تحصیلات
۴ - پدر
۵ - خاندان
۵.۱ - شیخ جواد
۵.۲ - شیخ حسین
۵.۳ - سخن صاحب مفتاح الکرامه
۵.۴ - وصی بحر العلوم
۵.۵ - شیخ حسین صغیر
۵.۶ - شیخ موسی
۵.۷ - شیخ یعقوب
۵.۸ - شیخ محمد رضا
۶ - پرورشدهندگان
۶.۱ - شیخ عبدالرضا
۶.۲ - شیخ جواد نجف
۶.۳ - سید حسین فرزند رضا
۶.۴ - سید حسین فرزند سید محمد حسینی کوه کمری
۶.۵ - شیخ اعظم
۶.۶ - شیخ محسن خنیفر
۷ - سفرها
۸ - مراتب علمی
۸.۱ - جامع فنون و علوم
۹ - مرجع تقلید
۱۰ - سجایای اخلاقی
۱۱ - ندای غیبی
۱۲ - نوشتارها
۱۲.۱ - آثار فقهی
۱۲.۲ - اصول فقه
۱۳ - پرورشیافتگان
۱۴ - پرواز
۱۵ - تنها فرزند
۱۶ - پانویس
۱۷ - منبع

آل نجف
[ویرایش]
یکی از خانواده‌های علمی نجف که در میدان علم و عمل گوی سبقت را ربوده است، خاندان آل نجف می‌باشد. خاندانی که در پاسداری از شجره دین و احیای شریعت نقش بسزایی داشته است. ریشه این سلسله به آذربایجان بر می‌گردد. بنیانگذار این خاندان حاج نجف است که در قرن یازده هجری از تبریز به شهر نجف مهاجرت کرد. او که در فضل و تقوا زبانزد بود، در بازار بزرگ نجف مغازه‌های متعددی داشت و در همان شهر دار فانی را وداع گفت و در یکی از مغازه‌های خود (دکان ابوصوف) به خاک سپرده شد.
خداوند متعال اولاد و نوه‌هایی را به این مرد با تقوا عنایت کرد که اهل علم و تقوا شدند و نام وی را تا اوائل قرن چهاردهم هجری زنده نگه داشتند. [۱]
[۲]
[۳]


تولد
[ویرایش]
محمد طه در سال ۱۲۴۱ هـ. ق در نجف اشرف، یا به عرصه هستی نهاد اودر سایه پدرش شیخ مهدی و مادرش (دختر شیخ حسین نجف) و در فضایی پر از علم و تقوا پرورش یافت. نام کامل و خاندان وی عبارت است. از محمد طه فرزند مهدی فرزند محمد رضا فرزند محمد فرزند مقدس فرزند حاج نجف تبریزی حکم آبادی.

تحصیلات
[ویرایش]
محمد طه نجف وارد حوزه علوم دینی شد و مقدمات علوم و دروس نحو ، صرف و معانی و بیان و... را از شیخ عبدالرضا طفیلی و دیگران آموخت و در درس فقه ، اصول و رجال دایی خود شیخ جواد نجف حضور یافت و آنگاه توفیق یافت در درس نابغه روزگار شیخ مرتضی انصاری ، شیخ محسن خنیفر و سید حسین کوه کمری شرکت جوید. [۴]
[۵]


پدر
[ویرایش]
شیخ مهدی پدر شیخ محمد طه مانند دیگر ستارگان آل نجف از علمای عصر خود بود خطی زیبا داشت. کتابت «شرح قطر الندی» با خط زیبا به سال ۱۲۴۱ق از یادگارهای اوست. وی تا سال ۱۲۴۱ق در قید حیات بود. [۶]


خاندان
[ویرایش]
چند تن از مشاهیر این طایفه عبارتند از:

← شیخ جواد

فرزند شیخ حسین کبیر نجف: شیخ جواد در نجف متولد شد و نزد شیخ محمد حسن صاحب جواهر و شیخ حسن و شیخ محمد کاشف الغطاء تحصیل کرد. در پرهیزگاری وی همه اتفاق نظر داشتند و شرح حال نویسان از این نظر او را اویس قرن زمان خود شمرده‌اند. شیخ جواد چنان با احتیاط بود که هیچ وقت حاضر به فتوا دادن نشد در حضر و سفر مستحبات و نماز شب او ترک نمی‌شد. قرائت همه زیارات مخصوصه امام حسین علیه‌السلام را بر خود لازم می‌دانست. دایی محمد طه امام جماعت مسجد هندی نجف بود و از نظر مقام معنوی از چنان منزلتی برخوردار بود که وقتی باران نمی‌آمد، علما از او می‌خواستند، برای اقامه نماز استسقاء پیشاهنگ مردم باشد.
شیخ جواد شاگردان زیادی تربیت کرد و شیخ محمد طه نجف یکی از این مردان فضیلت است. شیخ جواد پدر خانم شیخ محمد طه نیز بود. عاقبت شیخ جواد در ظهر روز یکشنبه ۲۳ ربیع الاول ۱۲۹۴ق در گذشت و در حجره‌ای از صحن علوی سر بر آستان مولا نهاد. [۷]
[۸]
[۹]
[۱۰]


← شیخ حسین

فرزند حاج نجف: (۱۱۵۹- ۱۲۵۱ق) نام وی قرین با نام علامه سید محمدمهدی بحرالعلوم می‌باشد. شیخ حسین دارای درجات عالی و مقامات متعالی بود و از بزرگان اصحاب و یاران سید بحر العلوم محسوب می‌شد. شیخ، علامه دوران و نمونه کامل انسانیت بود و کرامات زیادی داشت. از جمله نقل شده است:
«وقتی سید بحر العلوم به عیادت خواهرش که مریض بود رفته بود، فرمود: خواهرم، من دوست داشتم وقتی از دنیا رفتم برای پیکر من شیخ حسین نجف نماز بگذارد و لکن کسی برای من نماز نمی‌گذارد جز سید مهدی شهرستانی ولی خواهرم وقتی تو از دنیا رفتی شیخ حسین نجف بر شما نماز خواهند گزارد داستان همین طور هم شد. وقتی خواهر سید از دنیا رفت شیخ حسین زمین گیر و در بستر بیماری افتاده بود که خبر فوت مرحومه خواهر بحر العلوم را به شیخ رساندند شیخ با قدرت خداوندی بلند شد و رفت بر جنازه او نماز خواند وقتی به منزل بازگشت بیماری اش عود کرد و مجددا در بستر کسالت افتاد».

← سخن صاحب مفتاح الکرامه

سید محمد بن سید جواد صاحب مفتاح الکرامه می‌فرماید اگر من از اولاد رسول نبودم دوست داشتم از فرزندان شیخ حسین نجف باشم.»

← وصی بحر العلوم

شیخ حسین وصی علامه سید بحر العلوم بود و سید در نماز به وی اقتدا می‌کرد. در عصر خود نماز جماعت وی انحصاری بود. و شیخ چنان نماز را با قرائت می‌خواند که مردم اجتماع می‌کردند تا از نماز وی لذت ببرند. او هرگز کسی را نرنجاند. شیخ جعفر کاشف الغطاء می‌گفت: «اگر این مرد در شهرهای دور از ما بود و اخبارش به ما می‌رسید، قبول نمی‌کردیم، اما با وی همراه هستیم...»
از آثار علمی شیخ حسین می‌توان به کتاب « الدرة النجفیة » در رد اشعریة و «دیوان شعر» وی که در مدح و مراثی ائمه علیهم‌السّلام سروده است، اشاره کرد. این مرد خدا در شب جمعه دوم محرم الحرام ۱۲۵۱ق رحلت کرد و در صحن شریف علوی مدفون شد. [۱۱]
[۱۲]
[۱۳]
[۱۴]


← شیخ حسین صغیر

فرزند یعقوب (ت: ۱۲۵۳، م: ۱۳۱۷ق): وی از محضر شیخ محمد حسین کاظمی بهره مند شد و خود امام جماعت صحن شریف علوی و از دانشمندان به نام بود که در سال ۱۳۱۵ یا ۱۳۱۷ق دارفانی را وداع گفت و در کنار پدر و جدش شیخ جواد در صحن شریف علوی آرمید. [۱۵]
[۱۶]
[۱۷]
[۱۸]


← شیخ موسی

فرزند شیخ عبدالحسن (م: ۱۳۶۶ق): تحصیلات خود را نزد آقایان شیخ قاسم محیی الدین و سید محمد علی صائع و شیخ محمد علی خراسانی و شیخ محمد رضا آل یاسین فرا گرفت. در سال ۱۳۶۶ق به ملکوت اعلی پیوست و در نجف و صحن شریف در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد. [۱۹]
[۲۰]


← شیخ یعقوب

فرزند شیخ جواد نجف (م: حدود ۱۲۸۵ق): از فضلای و الامقام این سلسله بود که در زمان حیات پدر زندگی را به درود گفت. [۲۱]


← شیخ محمد رضا

فرزند شیخ محمد نجف (متوفای ۱۲۴۳ق): از دانشوران پرآوازه این خاندان و پدر بزرگ شیخ محمد طه نجف می‌باشد. او کتاب « العدة النجفیة » در فقه را را از خود به یادگار گذاشت این کتاب ۹ جلد است و از اول کتاب طهارت تا اعتکاف را شامل می‌شود. سرانجام شیخ محمد رضا در نجف ندای حق را لبیک گفت و در زیر ناودان طلای صحن شریف علوی آرام گرفت. [۲۲]
[۲۳]
[۲۴]
[۲۵]
[۲۶]
[۲۷]
[۲۸]
[۲۹]


پرورشدهندگان
[ویرایش]
فقیه نامدار و فرزانه عالی مقام شیخ محمد طه نجف از مراجع و علمای بزرگی بهره مند شده که ما نام چند تن از آنان چنین است:

← شیخ عبدالرضا

فرزند ثویرد طفیلی (م: ۱۳۰۵ یا ۱۳۱۵ق): در مقام علمی و معنوی شیخ محمد طه نقش بارز داشت و شیخ محمد طه نجف ما دروس اولیه ( نحو و صرف و معانی و بیان و...) را از آیت‌الله طفیلی آموخت.
شیخ عبدالرضا محمد محضر شیخ محسن خنیفر و بعد آیت‌الله شیخ محمد حسین کاظمی شاگردی کرد و از آیت‌الله کاظمی اجازه اجتهاد گرفت. از آثار علمی وی می‌توان به کتابهای: جلاء الابصار فی شریع الاستبصار و شرح شرایع الاسلام اشاره کرد. [۳۰]
[۳۱]
[۳۲]
[۳۳]
[۳۴]
[۳۵]


← شیخ جواد نجف

شیخ جواد نجف (م: ۱۲۹۴هـ ق): دومین استادی است که شیخ محمد طه نجف از نظر علمی و عملی از وی استفاده زیادی برد. وی دائی شیخ محمد طه نجف نیز بود. دروس سطح (فقه، اصول و رجال ) را از وی بهره برد.

← سید حسین فرزند رضا

سید حسین فرزند رضا آل بحر العلوم طباطبایی (۱۲۲۱-۱۳۰۶ هـ. ق): این عالم ربانی نوه سید محمد مهدی بحر العلوم است. در نجف اشرف متولد شد و دروس عالی را در محضر صاحب جواهر فرا گرفت و در زمره شاگردان ممتاز وی در آمد.
سید حسین زمانی که در کربلا ساکن بود، دچار آسیب در بینایی شد (در سال ۱۲۸۴ هـ. ق برای معالجه به ایران آمد. وقتی از پزشکان ما یوس شد، به بارگاه ملکوتی امام رضا علیه ‌السلام مشرف شد و غبار ضریح آن امام را به چشمان خود کشید و قصیده‌ای در مدح حضرت سرود و در سال ۱۲۸۷ هـ ق به نجف بازگشت.
آل بحر العلوم دوران از مراجع و فقهای بنام حوزه نجف بود که در سال ۱۳۰۶ هـق در نجف رحلت کرد و در صحن شریف در مقبره خانوادگی آل بحر العلوم مدفون گردید. [۳۶]
[۳۷]
[۳۸]
[۳۹]
[۴۰]
[۴۱]


← سید حسین فرزند سید محمد حسینی کوه کمری

فرزند سید محمد حسینی کوه کمری (م: ۱۲۹۹ هـ. ق): فقیه و اصولی و از مراجع تقلید بنام زمان خود بود. وی در روستای کوه کمر متولد شد. تحصیلات خود را در حوزه تبریز آغاز کرد و برای تکمیل آن به کربلا و نجف رفت. وی در زمان استادش شیخ انصاری کرسی تدریس داشت و بعد از توریس، در درس شیخ زانوی ادب می‌زند مورخان حوزه درس سید در نجف را از پر رونق‌ترین درسهای حوزه نجف شمرده‌اند که بیش از ششصد نفر در آن هست می‌جستند و اکثر آنان از افاضل بود، از جمله می‌توان به نام میرزا جواد آقا تبریزی شیخ محمد طه نجف اشاره کرد.
فقیه معروف شیخ انصاری مسائل احتیاطی خود را به سید حسین ارجاع می‌داد سید بعد از شیخ انصاری مرجع تقلید شد و عاقبت در روز بیست و سوم رجب یا نهم شعبان ۱۲۹۹ هـ. ق در نجف رحلت کرد و در مقبره مقابل مقبره صاحب جواهر مدفون گردید. نقل شد است همسر آیت‌الله سید حسین کوهکمری وصیت کرده بود کنار شوهرش دفن گردد. بعد از بیست سال وقتی خواستند او را کنار سید دفن کنند، بدن شریف وی را سالم یافتند. [۴۲]
[۴۳]
[۴۴]
[۴۵]
[۴۶]
[۴۷]
[۴۸]


← شیخ اعظم

شیخ مرتضی انصاری (۱۲۱۴ - ۱۲۸۱ هـ ق) [۴۹]


← شیخ محسن خنیفر

فرزند محمد باهلی نجفی (۱۱۷۶ - ۱۲۷۰ هـ ق): وی در عفک در اطراف دیوانیه عراق متولد شد و برای ادامه تحصیل در سال ۱۲۲۴ق به حوزه نجف مهاجرت کرد. از استادان شیخ محسن می‌توان به نام آیت‌الله شیخ جعفر کاشف الغطاء و شیخ حسن و موسی کاشف الغطاء اشاره کرد.
شیخ محسن خنیفر از چهره‌های متبحر در فقه، رجال و حدیث در حوزه نجف بود. جمع زیادی در مکتب او تربیت شدند، از جمله: میرزا حسین خلیلی ، میرزا محمد حسن آشتیانی و شیخ محمد طه نجف. اکثر تحصیلات شیخ محمد طه نجف نزد این استاد بودهمیشه در کنار شیخ خنیفر قرار داشت از این روحانی بلند مرتبه کراماتی نقل شده است.
شیخ محسن آثاری نیز به رشته تحریر در آورد که می‌توان به رساله عملیه « مقاصد النجاة » اشاره کرد. وی بعد از خدمات شایان توجه در نجف اشرف رحلت کرد. [۵۰]
[۵۱]
[۵۲]
[۵۳]
[۵۴]
[۵۵]
[۵۶]
[۵۷]


سفرها
[ویرایش]
شیخ محمد طه نجف برای زیارت حضرت امام رضا علیه‌السّلام دو بار به ایران سفر کرد. اولین بار در روز جمعه بیست و پنجم جمادی الاولی به سال ۱۳۱۰ق به زیارت امام مشرف شد و مدیحه‌ای سرود. و دومین بار در سال ۱۳۱۸ق به پابوسی امام رضا علیه‌السّلام مشرف شد. وی در سال ۱۳۱۷ق. هم به ضیافت بعض اشراف بغداد از راه خاکی به حج مشرف شد و بعد از انجام مناسک به زیارت مدینه منوره شتافت. [۵۸]


مراتب علمی
[ویرایش]
آیت الله میرزای شیرازی که در فتوا دادن خیلی محتاط بود مردم را در مسائل احتیاطی به میرزا حسین خلیلی ارجاع می‌داد، ولی به شیخ محمد طه نجف اشاره نمی‌کرد. وقتی در این رابطه از میرزا سؤال شد، فرمود: از مرتبه علمی ایشان چیزی نمی‌شناسم. مدتی بعد شیخ طه نجف برای زیارت عسکریین علیهما السلام وارد سامراء شد و به مجلسی که میرزای بزرگوار در آن بود، وارد شد. اهل علم دور شیخ را گرفتند و در خواست تدریس کردند. شیخ هم پذیرفت و بر کرسی تدریس نشست و چون نابینا بود، متوجه حضور میرزا نشد. وی مسئله‌ای را مطرح و شروع به بررسی ابعاد آن کرد. میرزای شیرازی از روش طرح بحث و احاطه وی بر آن و کیفیت حل علمی مسئله شگفت زده شد. جلسه دیگری هم به این منوال برگزار شد و میرزای شیرازی به مقام علمی وی اطمینان پیدا کرد و مردم را در احتیاطات به وی ارجاع داد. [۵۹]
[۶۰]
[۶۱]
[۶۲]
[۶۳]


← جامع فنون و علوم

شیخ محمد طه نجف چنان که از نظر تقوا سر آمد بود، در مراتب علمی نیز در اکثر فنون و علوم جامع بود. در ادبیات، رجال، حدیث ، لغت تاریخ و اشعار عرب متبحر بود و در علم فقه، اصول حدیث و رجال برتری خاصی بر دیگران داشت. اجازه اجتهاد مراجع بزرگی چون میرزای شیرازی شاهد این مدعاست. [۶۴]
[۶۵]

نقل شده است وقتی شیخ جواد نجف در سال ۱۲۹۴ق در گذشت علمای عرب و عجم از جمله آیت‌الله سید مهدی قزوینی ، شیخ میرزا لطف الله و شیخ ملا محمد ایروانی ... در نجف اجتماع کردند و همه در نماز جماعت به شیخ محمد طه نجف اقتداء کردند آیت‌الله شیخ محمد حسن کاظمی هم در مسجد هندی به سید قزوینی امر کرد خطبه بخواند که به شیخ اقتداء کنید، چون وی افضل است. [۶۶]


مرجع تقلید
[ویرایش]
از افتخارات این فرزانه بلند آوازه این بود که مرجعیت جهانی در اکثر کشورهای شیعه نشین داشت. به گونه که می‌توان گفت بعد از وفات آیت‌الله شیخ محمد حسین کاظمی و میرزای شیرازی مرجعیت و درس عمومی حوزه نجف در ایشان خلاصه می‌شد.
آیت الله شیخ محمد طه زمانی به مرجعیت عامه رسید که چهل سال انزوا اختیار کرده بود و به تحقیقات نوشتاری مشغول بود و از چشمان ظاهری نیز نابینا گشته بود. [۶۷]
[۶۸]


سجایای اخلاقی
[ویرایش]
خاندان آل نجف در سجایای اخلاقی زبانزد عام و خاصبوده‌اند. شیخ محمد طه نجف نیز مانند جدش شیخ حسین عالمی پرهیزگار و صالح، انسانی نمونه و عالی عامل بود. در اوائل تحصیل علوم حوزوی از نظر مادی در تنگنا بود.
وقتی به مرجعیت جهانی رسید، وجوهات از اطراف و اکناف به منزل وی سرازیر شد، اما وضع زندگیش تغییری نکرد و تا آخر عمر ساده زیست، حتی در زمستان بیشتر از یک لباده عادی نداشت.

ندای غیبی
[ویرایش]
از این عالم بزرگوار نقل شده است: دچار پا درد شدم و برای معالجه به بغداد مسافرت کردم. زمانی که از معالجه فارغ شدم، جمعی از اهالی بغداد دورم را گرفتند و از من در خواست کردند. در بغداد اقامت کنم و به اصلاح امور دینی آنان بپردازم. من هم در خواست مردم را اجابت کردم. وقتی شب فرا رسید، ندایی آمد!:
‌ای محمد طه ما تو را برای بلاء برگزیدیم و امتحان و مسکن تو در نجف است. شب را به صبح رساندم. وقتی مردم دورم را گرفتند، معذزت خواهی کردم و راه نجف را پی گرفتم. اولین امتحان، مرگ تنها فرزندم مهدی بود. طولی نکشید که بلای دوم یعنی نابینایی به سراغم آمد. سومی را ذکر نکرد. وقتی اصرار کردند، گفت: ریاست. و در این راه کمک از خدا و حسن عاقبت را خواهانم.

نوشتارها
[ویرایش]

← آثار فقهی

۱ - رسالة النیة ۲ - رسالة الطهاره ۳- رسالة الدماء ۴ - رسالة فی قدر المسافة هل هی ثماینة فراسخ امتدادیة‌ام اربعة
۵ - رسالة من ادرک من الوقت رکعة هل هی اداء‌ام قضاء ۶ - کتاب الزکوة : » شرح زکات «شرایع الاسلام»
۷ - الانصاف فی مسائل الخلاف: تعلیقه مختصر بر «جواهر الکلام». ۸ - شرح علی منظومه «السید مجو العلوم» در فقه
۹ - شرح بر کتاب نکاح «جواهر الکلام» ۱۰ - تعلیقة علی اللمعة ۱۱ - رسالة فیمن تیقن الطهارة و الحدث و شک فی المتاخر منهما.
۱۲ - رسالة فی الحدث بعد التیمم بدلا عن الغسل: هل یلزمه اعادة التیمم‌ام کیفیة الوضوء ۱۳ - رسالة فی الاستظهار من الحیض
۱۴ - رسالة فی عقد النکاح المردد بین الدائم و المنقطع ۱۵ - رسالة فی التقیه ۱۶ -دو رساله در حبوه
۱۷ -رسالة فی الخارجعن محل الاقامة عمادون المسافة در کشف الاستار عن الخارجعن دار الاقامة فی الاسفار»
۱۸ - کشف الحجاب فی استصحاب الکریة و مطلق الاستصحاب. ۱۹ - تعلیقة علی المدارک ۲۰ - مناسک الحج
۲۱ - نعم الزاد : رساله عملیه که در سال ۱۳۰۹ هـ. ق در لکنهو هند به چاپ رسید.

← اصول فقه

۲۲ - الدعائم : در اصول فقه است و محمد طه از بیست سالگی آن را به نگارش در آورد. ۲۳ - غناء المحصلین : حاشیه بر « معالم الاصول » است. ۲۴ - القواعد النجیفة فی مهمات الفرائد المرتضویه : حاشیه عمیقی بر «رسائل» شیخ اعظم انصاری رحمة‌الله‌علیه است.
۲۵ - کتاب فی الرجال ۲۶ - کتاب احیاء الموات فی احوال الرواة ۲۷ - رسالة فی احوال جده الشیخ حسین الکبیر.
۲۸ - اتقان المقال علم الرجال : این کتاب را بعد از مقدمه در رموز مصطلحه بر سه قسم مرتب کردتقات، حسان و ضعاف. مؤلف در سال ۱۲۷۷ق تالیف این کتاب را به پایان رساند شیخ آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد: در سال ۱۳۴۱ق در نجف که ایشان نیز در جلسات حضور داشت. در شبهای ماه مبارک رمضان نزد وی می‌خواندند وی تجدید نظر و تصحیح می‌کرد، من هم از آن اشخاصبودم که حاضر قرائت می‌شدم.
رجالی بزرگوار شیخ محمد طه نجف اول این کتاب را در زمان نگارشبه نام « احیاء الموات فی احوال الرواة » نامید. و بعد از تجدید نظر در سال ۱۳۴۱ هـ. ق به نام « اتقان المقال » تغییر نام داد. [۶۹]
[۷۰]
[۷۱]
[۷۲]
[۷۳]
[۷۴]
[۷۵]
[۷۶]
[۷۷]


پرورشیافتگان
[ویرایش]
برای آشنایی بیشتر با مقام و عظمت علمی فقیه پارسا، شیخ محمد طه به اسامی برخی از شاگرد وی اشاره می‌کنیم.
۱ - سید مهدی طالقانی (۱۲۶۵ - ۱۳۴۳ق) ۲ ـ سید محمود حکیم (۱۲۹۶ - ۱۳۷۵ق) ۳ ـ سید عبدالحسن دزفولی (متوفای ۱۳۵۸ق) ۴ـ سید عدنان غریفی (۱۲۸۳ - ۱۳۴۰ق) ۵ - سید عبدالرزاق بن علی الحلو (۱۲۷۵ - ۱۳۳۷ق) ۶ - سید عبدالرسول خرسان (متوفای ـ ۱۳۶۱ هـ. ق) ۷ - سید علی النبی موسوی (۱۲۸۵ - ۱۳۵۷ هـ. ق) ۸ - سید عبدالحسن الحلو (۱۲۶۶ - ۱۳۴۷ق) ۹ - سید محمد سعید حبوبی (۱۲۶۶ - ۱۳۳۳ق) ۱۰ - شیخ اسماعیل ارومی (۱۲۹۵ - ۱۳۶۷ق) ۱۱ - شیخ محمد حیدر (۱۲۸۳ - ۱۳۳۳ق) وی از همراهان دائمی شیخ بود.
۱۲ - شیخ مهدی غریفی (۱۲۹۹ - ۱۳۴۳ق) ۱۳ - شیخ هادی طائفی (متولد ۱۲۷۸ق) ۱۴ - شیخ محمد حرز الدین نجفی (۱۲۷۳ - ۱۳۶۵ق) ۱۵ - شیخ طاهر حجازی (۱۲۸۰ - ۱۳۷۵ق) ۱۶ - طاهر فرج الله نجفی ۱۲۸۱ - ۱۳۴۴ق) ۱۷ - شیخ حسین فرطوسی (متوفای ۱۳۴۸ق) ۱۸ - شیخ علی طریحی (متوفای ۱۳۳۳ق) ۱۹ - شیخ جعفر قرشی جعفری (۱۲۸۰ - ۱۳۵۵ق) ۲۰ - شیخ جعفر شرقی خاقانی (۱۲۵۹ - ۱۳۰۹ق) ۲۱ - شیخ حسین آل سمیم (حدود ۱۲۶۳ - ۱۳۴۰ق) ۲۲ - شیخ عبدالرضا سهلانی (۱۲۲۵ - ۱۳۶۰ق) ۲۳ - شیخ جعفر بدیدی (متوفای ۱۳۶۹ق) ۲۴ - شیخ حسن آل صاحب جواهر (۱۲۶۴ - ۱۳۴۵ق) ۲۵ - شیخ محمد حسن آل سمیم (۱۲۷۸ - ۱۳۴۲ق) ۲۶ - شیخ باقر حیدر (متوفای ۱۳۳۳ق) [۷۸]
[۷۹]
[۸۰]


پرواز
[ویرایش]
شیخ محمد نجف در اواخر ماه مبارک رمضان در بستر بیماری قرار گرفت و در سیزدهم شوال ۱۳۲۳ق در گذشت. با رحلت وی بازار تعطیل شد و خبر مرگش اهالی همه مناطق را به منزل وی کشانید آنان با کمال احترام پیکر وی را غسل دادند و تشیع کردند.
جمعیت انبوهی در تشیع پیکرش شرکت کرد که نجف چنان روزی را به خود ندیده بود پیکر مطهر را دور حرم مطهر علوی طواف دادند و آیت‌الله میرزا حسین خلیلی بر پیکرش نماز خواند و در حجره‌ای که اساتیدش همانند شیخ بزرگوار انصاری، شیخ محسن خنیفر، و شیخ حسین نجف کبیر مدفون بودند، به خاک سپردند شاعران با شعر و خطباء با بیان به ذکر سجایای اخلاقی و مقامات علمی و معنوی وی پرداختند و در اکثر مناطق عراق ، ایران و کشورهای عربی به بر پایی مجالس سوگواری پرداختند. [۸۱]
[۸۲]
[۸۳]


تنها فرزند
[ویرایش]
تنها فرزند شیخ محمد طه نجف تبریزی شیخ مهدی بود وی نزد عده‌ای از مشاهیر عصر خود تحصیل کرد و در سال ۱۳۰۹ق در زمان حیات پدر در نجف اشرف مرحوم و در صحن شریف حجره ۱۱ مدفون شد. فرزند او شیخ محمد بود که در سال ۱۳۴۶ق مرحوم شد. [۸۴]
[۸۵]
[۸۶]
تذکر: یکی از نوه‌های ایشان با مجمع التقریب همکاری داشت.

پانویس
[ویرایش]
۱. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۱۷.
۲. ↑ مشاهیر المدفونین فی الصحن العلوی الشریف، کاظم عبود الفتلاوی، ص۳۰۶.
۳. ↑ سحر بابل، سید جعفر حلی، ص۲۸۱.
۴. ↑ شعراء الغری، علی خاقانی، ج۹، ص۳۸۸ – ۳۹۳.
۵. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۱.
۶. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۴۰.
۷. ↑ الکرام البررة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۲۷۹ - ۲۸۰.
۸. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۱۷ – ۴۲۰.
۹. ↑ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، ص۳۱۷.
۱۰. ↑ المشاهیر المدفونین فی الصحن الشریف العلوی، کاظم عبود الفتلاوی، ص۸۵.
۱۱. ↑ فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ۱۶۲.
۱۲. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۲۰.
۱۳. ↑ المشاهیر المدفونین فی الصحن الشریف العلوی، کاظم عبود الفتلاوی، ۱۲۴.
۱۴. ↑ از کلینی تا خمینی، شجاع الدین شفا، ص۲۳۴.
۱۵. ↑ مرآه الشرق، محمد امین خوئی، ج۱، ص۶۳۲.
۱۶. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۲، ص۶۷۰.
۱۷. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص.
۱۸. ↑ المشاهیر المدفونین فی الصحن الشریف العلوی، کاظم عبود الفتلاوی، ص۱۲۵.
۱۹. ↑ مشاهیر المدفونین فی الصحن الشریف العلوی، کاظم عبود الفتلاوی، ص۳۷۱-۳۷۲.
۲۰. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۴۱.
۲۱. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۴۱.
۲۲. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ص۳.
۲۳. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ص۴۳۰-۴۳۱.
۲۴. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۴، ص۴۹.
۲۵. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۵، ص۲۳۱.
۲۶. ↑ مکارم الآثار، محمد علی معلم حبیب آبادی، ج۴، ص۱۱۴۹.
۲۷. ↑ فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص۵۳۵.
۲۸. ↑ معجم المؤلفین، عمر کحالة، ج۹، ص۳۱۷.
۲۹. ↑ مشاهیر المدفونین فی الصحن الشریف العلوی، کاظم عبود الفتلاوی، ص۲۹۴-۲۹۵.
۳۰. ↑ معارف الرجال، محمد حرز الدین، ج۲، ص۵۴.
۳۱. ↑ معجم المؤلفین المعاصرین، ج۱، ص۳۴۶.
۳۲. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۳، ص۸۴.
۳۳. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۳، ص۱۱۲۲.
۳۴. ↑ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، محمد هادی امینی، ج۲، ص۸۵۲.
۳۵. ↑ مرآة الشرق، محمد امین خوئی، ج۱، ص۷۳۷.
۳۶. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۲، ص۵۸۱–۵۸۲.
۳۷. ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۶، ص۱۸–۲۰.
۳۸. ↑ شعراءالغری، علی خاقانی، ج۳، ص۲۱۶.
۳۹. ↑ مکارم الآثار، محمد علی حبیب آبادی، ج۳، ص۷۲۳.
۴۰. ↑ تذکره حسین حزین، ص۲۴۲.
۴۱. ↑ معجم رجال الفکر و الادب، محمد هادی امینی، ج۱، ص۲۱۱.
۴۲. ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۶، ص۱۴۶-۱۴۶.
۴۳. ↑ الکرام البرره، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۴۲۰.
۴۴. ↑ یکصد تن از ستارگان درخشان آسمان علم و فقاهت اهر و ارسباران، حسین دوستی، ص۹۰–۹۲.
۴۵. ↑ معارف الرجال، محمد حرز الدین، ج۱، ص۲۶۲.
۴۶. ↑ علمای معاصر، ص۲۱-۲۵.
۴۷. ↑ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۵، ص۱۰۵–۱۰۶.
۴۸. ↑ زندگانی و شخصت شیخ انصاری، ص۲۹۶.
۴۹. ↑ گلشن ابرار، ج۱، ص۳۳۱.
۵۰. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۲، ص۲۵۹.
۵۱. ↑ مکارم الآثار، محمد علی معلم حبیب آبادی، ج۶، ص۱۹۸۵.
۵۲. ↑ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج۲، ص۱۷۵.
۵۳. ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۹، ص۴۷.
۵۴. ↑ معجم رجال الفکر والادب فی النجف، محمد هادی امینی، ج۲، ص۵۳۱.
۵۵. ↑ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۲، ص۱۶۳.
۵۶. ↑ فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص۳۷۶.
۵۷. ↑ دائرة المعارف تشیع، ج۷، ص۲۸۶.
۵۸. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۳.
۵۹. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۳، ص۹۶۲.
۶۰. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۲.
۶۱. ↑ سحر بابل، سید جعفر حلی، ص۲۸۱–۲۸۲.
۶۲. ↑ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج۳، ص۳۰۱.
۶۳. ↑ شعراء الغری، علی خاقانی، ج۹، ص۳۸۸-۳۹۳.
۶۴. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۳.
۶۵. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۳، ص۹۶۲.
۶۶. ↑ معارف الرجال، محمد حرز الدین، ص۳۰۰-۳۰۱.
۶۷. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۱-۴۳۲.
۶۸. ↑ موسوعة النجف الاشرف، جعفر دجیلی، ج۱۱، ص۱۵۰.
۶۹. ↑ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج۳، ص۳۰۲-۳۰۳.
۷۰. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۶-۴۳۷.
۷۱. ↑ معجم المؤلفین المعاصرین، محمد حسین رمضان یوسف، ج۲، ص۶۲۹.
۷۲. ↑ شعراء الغری، علی خاقانی، ج۹، ص۳۸۸-۳۹۲.
۷۳. ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۹، ص۳۷۵.
۷۴. ↑ مصفی المقال، آقا بزرگ تهرانی، ص۲۰۸.
۷۵. ↑ مشاهیر المدفونین فی الصحن الشریف العلوی، کاظم عبود الفتلاوی، ص۳۰۷.
۷۶. ↑ احسن الودیعة، محمد علی معلم حبیب آبادی، ج۱، ص۱۷۴.
۷۷. ↑ معجم المؤلفین العراقین، ج۳، ص۱۹۹-۲۰۰.
۷۸. ↑ مشاهیر المدفونین فی الصحن العلوی الشریف، کاظم عبود الفتلاوی.
۷۹. ↑ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج۳، ص۳۰۳.
۸۰. ↑ ماضی النجف و حاضرها، ، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۷.
۸۱. ↑ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج۳، ص۳۰۳.
۸۲. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۳۷.
۸۳. ↑ شعراء الغری، علی خاقانی، ج۹ ص۳۹۳.
۸۴. ↑ معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج۳، ص۱۱۵.
۸۵. ↑ ماضی النجف و حاضرها، شیخ باقر آل محبوبه، ج۳، ص۴۴۱.
۸۶. ↑ مشاهیر المدفونین فی الصحن الشریف العلوی، کاظم عبود الفتلاوی، ص۳۶۶.


منبع
[ویرایش]
سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «محمدطه نجف».







مجله افق حوزه شهریور ماه سال 1389 ، شماره 281
آیت الله شیخ محمد طه نجف
آیت اللّه شیخ محمد طه نجف

3 تولد: 1241 قمری

3محل تولد: نجف اشرف

3وفات: 1332قمری

3مزار: حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین ظ

3عمر: 82 سال

َ اساتید:

حضرات آیات شیخ مرتضی انصاری، سیدحسین کوه کمری، شیخ جواد نجف، شیخ محسن خنیفر، سید حسین آل بحرالعلوم و....

َ شاگردان:

بزرگانی چون سیدمحمد سعید حبوبی، سیدمهدی طالقانی، شیخ حسن آل صاحب جواهر، شیخ باقر آل حیدر، شیخ محمد حرزالدین نجفی و....

َ آثار:

اتقان المقال فی علم الرجال، الدعائم، کتاب الزکات ، رسالت فی التقیه، رسالت فی الطهارت و رسالت فی النیت .

َ خاندان:

عالم ربانی، رایت تقوا و پارسایی، آیت اللّه شیخ محمدطه نجف، از مراجع برجسته حوزه علمیه نجف به شمار می رفت. خاندان آل نجف هماره در میدان دانش و فضل، گوی سبقت را ربوده و در پاسداری از شجره دین و مکتب اهل بیت علیهم السلام نقش بسزایی داشته اند. محمد طه در سال 1341 قمری در نجف اشرف دیده به جهان گشود و در فضایی عطر آگین از دانش و فضل پرورش یافت.

َ تحصیل:

ایشان پس از طی مراحل کودکی وارد حوزه علمیه نجف گردید و دروس مقدماتی و سطح را در محضر اساتید معروف حوزه فراگرفت، و با اتمام سطح عالی، توفیق یافت در درس نابغه روزگار، مرحوم شیخ مرتضی انصاری شرکت جوید. این فقیه پارسا پس از سال ها بهره مندی از محضر پر فیض اعاظم نجف، به مقام اجتهاد نایل گردید و از اساتید معروف و مفاخر حوزه علمیه نجف به شمار می رفت.

َ مراتب علمی:

شیخ محمد طه نجف، در اکثر علوم و فنون اسلامی صاحب نظر بود. ایشان در ادبیات، لغت، اشعار عرب، رجال، حدیث و تاریخ، متبحر بود و در فقه و اصول برتری خاصی داشت. نقل شده که میرزا محمد حسن شیرازی بزرگ در فتوادادن خیلی محتاط بود و مردم را در مسائل احتیاطی به میرزاحسین خلیلی ارجاع می داد، ولی به شیخ محمدطه نجف، اشاره ای نمی کرد؛ تا این که در این رابطه از میرزا سؤال شد. فرمود: از مرتبه علمی ایشان چیزی نمی شناسم. مدتی بعد شیخ محمدطه برای زیارت عسکریین علیهماالسلام به سامرا رفت و در مجلسی که جناب میرزای شیرازی حضور داشت وارد شد. اهل علم دور شیخ را گرفتند و درخواست تدریس کردند. شیخ چون نابینا بود متوجه حضور میرزا نشد؛ از این رو تقاضای آنان را پذیرفت و با طرح مسئله ای علمی، به بررسی جوانب آن پرداخت. مرحوم میرزا از احاطه شیخ و کیفیت حل مسئله، شگفت زده شد. جلسه دیگری نیز به همین منوال برگزار شد و در نتیجه مرحوم میرزا به مقام علمی شیخ، اطمینان حاصل کرده و مردم را در احتیاطات خود به وی ارجاع داد.
َ مرجعیت:

شیخ محمدطه زمانی به مرجعیت رسید که چهل سال انزوا اختیار کرده بود. ایشان در این مدت به تدریس و تحقیقات علمی مشغول بود و از چشمان ظاهری نیز نابینا گشته بود. اما وقتی احساس کرد شتر مرجعیت به در خانه اش آمده است، از باب وظیفه شرعی زمام آن را به دست گرفت، و این توفیق را یافت تا در سال های آخر عمر، رایت نشر و گسترش دین و ترویج احکام شریعت را به دوش کشد؛ بنابراین، او علاوه بر این که مرجع دانش پژوهان بود، مرجع مردم در امر تقلید نیز گردید.

َ ندای غیبی:

از این فقیه بزرگوار نقل شده: »زمانی دچار پادرد شدم و برای معالجه به بغداد رفتم. زمانی که از معالجه فارغ شدم، جمعی از اهالی بغداد از من خواستند در بغداد اقامت کنم و به اصلاح امور دین آنان بپردازم. من هم درخواست آنان را اجابت کردم. شب که شد، ندایی آمد: ای محمد طه، ما تو را برای بلا و امتحان برگزیدیم و مسکن تو در نجف است. شب را به صبح رساندم. وقتی مردم آمدند، از آنان معذرت خواهی کردم و راه نجف را در پیش گرفتم. اولین امتحان، مرگ تنها فرزندم مهدی بود. طولی نکشید که بلای دوم، یعنی نابینایی به سراغم آمد«. سومی را ذکر نکرد. وقتی اصرار کردند، گفت: »ریاست، و در این راه کمک از خدا و حسن عاقبت را خواهانم«.
َ سجایای اخلاقی:

شیخ محمدطه، در سجایای اخلاقی زبانزد بود. عالمی عامل، پرهیزگار و نمونه بود. زهد و پاسایی در رفتار عملی اش سایه افکنده بود، با این که از اطراف و اکناف، وجوهات به دستش می رسید، اما وضع زندگی اش ساده و به دور از تشریفات بود؛ حتی در زمستان، بیش از یک لباده عادی نداشت.

َ عنایت ارباب:

مؤلف کتاب شیفتگان حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، جناب حجت السلام احمد قاضی زاهدی، داستان شرف یابی شیخ به محضر حضرت صاحب الامر ارواحنافداه را از بعضی موثقین نقل کرده که حاصلش چنین است: »روزی یک مرتاض مسلمان هندی به خانه آقا سیدحسین بحرالعلوم آمد. خودش را به جناب سید معرفی کرد و گفت: من می توانم هر سؤالی را که داشته باشید با قلم و کاغذ جواب گویم. جمعی که آن جا حاضر بودند، سؤالاتی کردند و او پاسخ می داد. در این موقع آقای بحرالعلوم به آن مرتاض گفت: سؤالی دارم که گمان نکنم آن را جواب بدهی. مرتاض پرسید: آن سؤال چیست؟ فرمود: این سؤال خیلی سخت است و خارج از قدرت توست. با اصرار مرتاض، جناب سید گفت: بگو ببینم در این لحظه می توان مولا و آقایمان حضرت حجت بن الحسن المهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را بیابیم؟ مرتاض هندی گفت: بله، می توانم. از این رو، شروع کرد به یافتن جواب از طریق محاسبات پیچیده ریاضی. قدری طول کشید. سید گفت: نگفتم نمی توانی جواب بدهی؟ مرتاض گفت: کمی صبر کنید، شاید بتوانم جواب را بیابم. بعد از مدتی گفت: مسئله آن طوری که شما فکر می کنید نیست، ولی من در فکرم که شیخ محمدطه نجف کیست؟ آقا سیدبحرالعلوم فرمود: شیخ محمد طه نجف، یکی از مراجع تقلید معروف، در نجف است. مرتاض گفت: آن کسی که از او سؤال می کردید الآن در منزل شیخ طه و در نزد ایشان می باشد. ایشان با اطرافیان به سرعت راهی منزل شیخ گردیدند. در مسیر به یک سه راهی رسیدند که یک راهش به منزل جناب شیخ منتهی می شد. شخصی به شکل صحرانشینان عراقی را دیدند که با وقار و سکینه خاصی که از صورتش هیبت و عزت نمایان بود، می آمد. به منزل شیخ رسیدند، دیدند هیچ کس نیست؛ حتی خدمتگزار هم نبود و شیخ تنها در اتاقش نشسته بود و قطرات اشک بر گونه هایش جاری بود و با خود زمزمه ای داشت و می گفت: »دستم آمد، ولی متوجه آن نشدم؛ وقتی متوجه شدم که از دستم بیرون رفت«. جناب شیخ چون نابینا شده بود، متوجه واردین نشد. وقتی سلام کردند، بلند شد و خوش آمد گفت. از سبب گریه پرسیدند...

گفت: همه شما می دانید مردم برای سؤالات شرعی و قضاوت در امورشان به من رجوع می کنند و من به آن ها فتوا می دهم و خمس مالشان را گرفته و به مصرف می رسانم؛ تا این که این فکر در ذهنم آمد که: آیا من در این فتاوا راه درست را پیموده ام و آیا اعمال من در نزد پروردگار و پیامبر ط و ائمه معصومین علیهم السلام مورد قبول است یا خیر؟ تقریباً سه سال بود در این مورد از خداوند متعال استغاثه می کردم و به وسیله مولایم امیرالمؤمنین ظ التماس می کردم که به من بفهماند؛ تا این که چند شب قبل در عالم روِیا حضرت امیرالمومنین ظ را زیارت کردم. ایشان فرمودند: »آن چیزی که طلب می کردی، به زودی به دست فرزندم مهدی آورده می شود«. چند روزی در انتظار قدوم مبارکش صبر کردم. امروز کمی قبل از آمدن شما، خانه از مهمان خالی شد. خادم هم برای خرید لوازم منزل بیرون رفته بود. در این هنگام یک نفر وارد اتاق شد که لهجه اش دلالت داشت که از عشایر عراقی باشد. بعد از سلام مسئله ای را از من پرسید. من هم جوابش را گفتم، ولی او بر این جواب اشکالی وارد کرد. من سعی کردم پاسخ بدهم، ولی او دوباره اشکال دیگری کرد و من شروع کردم که جواب بدهم، او اشکال دیگری کرد. تا این که در ذهنم افکار متناقضی در مورد او و فضلش به جریان افتاد که چگونه ممکن است یک مرد عشایری این قدر به مسائل علمی آگاهی داشته باشد؛ ولی غفلتی سراسر ذهنم را گرفته بود و فراموش کرده بودم که من در انتظار چه کسی هستم و چه حاجتی داشتم؟ تا این که دستی بر شانه ام زد و فرمود: »انت مرضی عندنا«؛ )تو در نزد ما مورد رضایت هستی.( بعد از بیرون رفتن او، ناگهان به خود آمدم و آرزویم را به ذهنم آوردم که من دنبال چه بودم و از خداوند چه می خواستم؛ لکن وقتی متوجه شدم که از دستم رفت. آیا برای مثل من سزاوار نیست گریه و زاری کند؟ در این هنگام همگی به این فکر رسیدند که شاید آن مرد با هیبت و موقر که در مسیر راه دیدند، کسی نبود جز آقا و مولایمان حضرت صاحب الامر ظ«.

َ پرواز ملکوتی:

این فقیه وارسته پس از سال ها خدمت به اسلام، در بستر بیماری قرار گرفت و در 13 شوال المکرم 1323 قمری روح ملکوتی اش به سوی جنان پرواز کرد. با رحلت آن عالم ربانی، شهر نجف تعطیل گشت و انبوه ارادتمندان و مؤمنین، پیکرش را تشییع و در حرم مطهر علوی ظ به خاک سپردند. »رضوان اللّه تعالی علیه«

منابع: گلشن ابرار، ج8 و شیفتگان حضرت مهدی ظ
کلمات کليدي:
آیت‌الله شیخ محمد طه نجف
نجف
طه نجف
شیخ محمدطه نجف
شیخ محمد
شیخ محمدطه
سید حسین آل بحرالعلوم
عنوان بعد
عنوان قبل
ارسال نظر