رفتن به محتوای اصلی

محمد عبد العظيم الزرقاني(000 - 1367 هـ = 000 - 1948 م)


محمد عبد العظيم الزرقاني(000 - 1367 هـ = 000 - 1948 م)

محمد عبد العظيم الزرقاني(000 - 1367 هـ = 000 - 1948 م)

الأعلام للزركلي (6/ 210)
الزُّرْقاني
(000 - 1367 هـ =..1948 م)
محمد عبد العظيم الزرقاني: من علماء الأزهر بمصر. تخرج بكلية أصول الدين، وعمل بها مدرسا لعلوم القرآن والحديث. وتوفي بالقاهرة. من كتبه (مناهل العرفان في علوم القرآن - ط) و (بحث - ط) في الدعوة والإرشاد (2) .
__________
(2) الأزهرية 1: 194 و 7: 477.





الزُّرْقاني ، محمد عبد العظيم ( 000 - 1367 هـ = 000 - 1948 م)

محمد العظيم الزُّرْقاني (بضم الزاي) :من أهالي الجعفرية في المحافظة الغربية من مصر. ونسبته إلى زرقان وهي بلدة تابعة لمحافظة المنوفية. ولد في مطلع القرن الرابع عشر الهجري
من علماء الأزهر بمصر. تخرج بكلية أصول الدين، وعمل بها مدرسا لعلوم القرآن والحديث. وتوفي بالقاهرة. من كتبه (مناهل العرفان في علوم القرآن - ط) و (بحث - ط) في الدعوة والإرشاد .

نقلا عن : الأعلام للزركلي وغيره





از نرم افزار مشکات النور:

محمد عبد العظيم الزرقاني‏
« محمد عبد العظيم الزرقاني» از اهالى الجعفرية، در استان غربى مصر و منتسب به زرقان( به ضم زاء) است. زرقان يكى از شهرهاى تابع استان المنوفيه مصر است. به احتمال قوى وى در آغاز قرن چهاردهم هجرى متولد شده است. زرقانى در سال 1911 م تحصيل خود را در معهد الاحمدى آغاز كرد. و در سال 1925 م از دانشكده اصول الدين فارغ‏التحصيل و در سال 1925 م موفق به كسب درجه عالميه مى‏شد و از سال بعد تدريس در معهد الزقازيق را آغاز مى‏كند. سپس به معهد طنطا منتقل شده و پس از آن تدريس در معهد قاهره را شروع مى‏كند و پس از آن در سال 1939 م به تدريس علوم القرآن و حديث در رشته دعوت و ارشاد دانشكده اصول الدين مى‏پردازد.
زرقانى يكى از عالمان دوره بيدارى اسلامى مصر است. اين عالمان هريك با آثار و تأليفات خود، رشته علوم القرآن را در قرن چهاردهم بارور ساختند. وى در سال 1367 ه. ق وفات يافت. از تأليفات زرقانى علاوه بر مناهل العرفان في علوم القرآن، به كتاب ديگرى به نام« بحث» اشاره مى‏كنند كه احتمالا متن درس تبليغ و ارشاد او در دانشكده اصول الدين بوده است. خود زرقانى در« مناهل العرفان» از كتاب ديگرى از خويش به نام« المنهل الحديث في علوم الحديث» ياد مى‏كند. ظاهرا اين كتاب همچون دو كتاب ديگر متن درس علم الحديث وى در دانشكده اصول الدين بوده است.



نام كتاب: مناهل العرفان في علوم القرآن‏
نويسنده: محمد عبد العظيم الزرقانى‏
موضوع: دانشنامه علوم قرآن‏
تاريخ وفات مؤلف: 1948 م‏
زبان: عربى‏
تعداد جلد: 2
ناشر: دار احياء التراث العربى‏
مكان چاپ: بى‏جا
سال چاپ: بى‏تا
نوبت چاپ: بى‏نا




مناهل العرفان في علوم القرآن‏
معرفى و نقد كتاب‏
مولف: استاد محمد عبد العظيم زرقانى‏
[سرآغاز]
با وفات سيوطى در آغاز قرن دهم، دانش علوم قرآن به ركود و سستى گرفتار آمد و رونق و شكوفايى از آن رخت بربست. اين سستى و فتور تا قرن سيزدهم به درازا كشيد. در پى مجاهدت‏هاى سيد جمال الدين اسدآبادى( 1254- 1315) و با پيكار بزرگ مردانى چون محمد عبده( 1266- 1323)، قرن چهاردهم سرآغاز بيدارى مسلمانان به ويژه در كشور مصر شد. در اواسط اين قرن، يعنى حدود سال‏هاى 1330 تا 1370 نسلى از عالمان روشن بين در مصر پديد آمدند و با پيروى از تعاليم آن بزرگان، بازگشت به قرآن و اسلام را شعار خويش ساختند و در بيدارى امت اسلامى و دفاع از كيان اسلام و قرآن سخت كوشيدند. برخى از اين عالمان عبارت‏اند از: شيخ طاهر جزايرى( 1268- 1328)، شيخ محمد ابو دقيقه(؟- 1359)، شيخ محمد بخيت( 1270-؟)، شيخ محمد حسنين مخلوف( 1277- 1355)، شيخ محمد خلف الحسينى( 1283- 1357)، سيد مصطفى صادق الرافعى( 1298- 1356)، شيخ عبد العزيز جاويش( 1293- 1347)، شيخ محمد المراغى( 1298- 1364) و شيخ محمد عبد الله دراز(؟- 1377). اين عالمان هر يك با آثار و تأليف‏هاى خود، رشته علوم قرآن را در قرن چهاردهم بارور ساختند. تك‏نگارى‏هاى ارزشمند و پرمحتوا و نيز بررسى‏هاى جامع علوم قرآنى كه در اين قرن به رشته تحرير در آمد، عمدتا پالايش مضامين منابع و مآخذ اين علم در قالبى جديد و متناسب بازمانه و همراه با نوآورى‏هاى ارزشمندى بود و به نوبه خود زمينه را براى آثار گران قدر بعدى فراهم ساخت. ذكر و شرح تك‏نگارى‏ها و بررسى‏هاى جامع در علوم قرآن كه در اين قرن منتشر شده‏اند، خود نيازمند مقاله‏اى مفصل است. لذا از آن در مى‏گذريم. محمد عبد العظيم زرقانى يكى از همين عالمان است و اثر ارجمند او« مناهل العرفان فى علوم القرآن» در ميان آثار ساير عالمان اين دوره از مقام و منزلت خاصى برخوردار است. از زرقانى اطلاعات چندانى در دست نداريم. خير الدين زركلى به معرفى كوتاهى از وى، به شرح زير بسنده كرده است:« محمد عبد العظيم زرقانى( م 1372 ق) از عالمان الازهر مصر. وى از دانشكده اصول الدين، دانشگاه الازهر فارغ التحصيل شد و به عنوان مدرس علوم قرآن و حديث در همان دانشكده به تدريس پرداخت. آثار او عبارت‏اند از:« مناهل العرفان فى علوم القرآن» و كتابى به نام« بحث درباره تبليغ و ارشاد»[ 1]. مرورى بر كتاب مناهل، اطلاعات بيش‏ترى از وى به دست مى‏دهد. زرقانى از نسل همان عالمانى است كه برشمرديم و با آنان حشر و نشر داشته است. او در كتاب مناهل به دوستى خود با شيخ عبد الله درّاز كه از عالمان برجسته مصرى است تصريح دارد[ 2]. علاوه بر دو اثرى كه زركلى از وى ثبت كرده، آثار ديگرى نيز به رشته تحرير در آورده است. از جمله كتاب« المنهل الحديث فى علوم الحديث»[ 3]. با توجه به تشابه نام اين كتاب با نام كتاب مناهل، به نظر مى‏رسد زرقانى براى تدوين كتابى همانند مناهل، در زمينه علوم الحديث نيز طبع خود را آزموده است.
هم چنين وى در كتاب مناهل به مقالات و بحث‏هايى از خود كه در مجله« الهداية الاسلامية» منتشر شده، اشاره دارد[ 4].


[درباره كتاب مناهل‏]
مرورى نه چندان دقيق و كامل بر آثار جامعى كه در قرن چهاردهم در رشته علوم قرآنى به رشته تحرير در آمده، نشان مى‏دهد كه ظاهرا مناهل العرفان سومين كتاب جامع در اين رشته است. پيش از زرقانى، محمد على سلامة المصرى(؟- 1362) با تدوين كتاب« منهج العرفان فى علوم القرآن» و شيخ طاهر جزايرى با تأليف كتاب« التبيان فى علوم القرآن» بر وى سبقت جسته‏اند. ظاهرا كتاب« التبيان فى علوم القرآن» از عمق و جامعيت بيش‏ترى نسبت به كتاب محمد على سلامه برخوردار است، زيرا زرقانى در كتاب خود از آن سود برده و در موارد بسيارى بدان استناد كرده است، اما در هيچ كجا از كتاب« منهج العرفان» محمد على سلامه ياد نكرده است. متأسفانه كتاب« التبيان فى علوم القرآن» در دسترس اين جانب نيست، لذانمى‏توان درباره جامعيت آن قضاوت درستى داشت، اما نام دوم كتاب، يعنى« التبيان لبعض المباحث المتعلقة بالقرآن» نشان مى‏دهد كه ظاهرا همه مباحث علوم قرآنى را شامل نيست.
علاوه بر اين، بعدها اهل نظر به اندازه كتاب مناهل از آن استقبال نكرده‏اند. به ويژه نويسندگان ايرانى هر جا به كتاب جزايرى استناد جسته‏اند، مرجع‏شان مناهل بوده است. بنابراين، اگر فضل تقدم با شيخ طاهر جزايرى و محمد على سلامه است، فضل تأليف كتابى معتبرتر و جامع‏تر در زمينه علوم قرآنى از آن زرقانى است. زرقانى اهم مسايل علوم قرآنى را طى هفده مبحث در دو جلد بررسى كرده است. وى در اين كتاب كوشيده است ضمن پاى بندى به آراء و نظريات عالمان سلف، هم چون زركشى، ابن جزرى و به ويژه سيوطى، نيازها و مقتضيات جديد را نيز در زمينه علوم قرآنى مد نظر قرار دهد. از اين رو مسايل مختلف علوم قرآنى را با سبك و اسلوبى جديد و در عين حال عالمانه مطرح مى‏كند و نهايتا تأليفى جامع و گسترده از آراى عالمان و نظريات نقادانه خود به دست مى‏دهد. زرقانى در هر مبحث شبهات و طعن‏ها و خرده‏گيرى‏هاى مخالفان را به تفصيل مطرح مى‏سازد و بدان پاسخ مى‏گويد. هر چند وى نامى از صاحبان آراء مخالف به ميان نمى‏آورد، اما بر خواننده مطلع روشن است كه مطالب مذكور را عمدتا مستشرقان و اسلام شناسان غربى در دو سه قرن اخير مطرح كرده‏اند. اين خود نشان دهنده آگاهى و اطلاع زرقانى از آراء و نظريات عالمان غربى در زمينه علوم قرآنى و فضاى فكرى- فرهنگى حاكم بر زمان خويش است. هر چند مؤلف در كتاب به حفظ محدوده بحث كه همان علوم قرآنى است ملتزم بوده و همه جا سعى داشته از طرح مباحث اضافى و خارج از موضوع خوددارى كند، اما ضرورت پاسخ گويى به شبهات، وى را ناگزير ساخته است چه در اصل بحث و به عنوان زمينه سازى و چه در پاسخ به شبهات، در پايان هر مبحث، مسايلى از علوم مختلف اسلامى، هم چون علم الحديث، كلام، اصول و حتى فقه را مطرح مى‏سازد. احاطه و اشراف زرقانى و ابتكارى كه در تنظيم و تبويب مباحث به كار بسته، موجب شده است اين تنوع و تعدد( البته جز در موارد اندك) كم‏تر به انسجام و روانى و وحدت موضوعى كتاب لطمه وارد سازد و در مجموع در دانش علوم قرآنى اثرى پديد آيد كه مرزها و نقاط اشتراك اين علم با ساير علوم اسلامى به روشنى تصوير شود. اگر بخواهيم تعريفى گويا از اين كتاب به دست دهيم، بايد بگوييم: كتاب مناهل العرفان نتيجه تلاش غيرتمندانه و دفاع متعصبانه عالمى مسلمان، متعهد و آگاه، در برابر هجوم افكار و مكاتب الحادى و غربى است كه اساس فرهنگ و انديشه اسلامى را هدف گرفته است ومى‏كوشد كيان قرآن و حريم وحى را از طعن و تعرض شبهات انديشه سوز محافظت كند و مسلمانان را در اين رويارويى خطير به تمسك بدان صلا دهد. حاصل اين تلاش عظيم، كتابى است جامع و ارجمند كه يكى از مصادر تحقيق در علوم قرآنى به شمار مى‏رود. مرورى اجمالى بر كتاب‏هايى كه طى چند دهه اخير در زمينه علوم قرآنى به رشته تحرير در آمده، بيانگر تأثير فراوانى است كه« مناهل» بر آثار و كتاب‏هاى پس از خود در اين رشته( حتى در تبويب مطالب و اصطلاحات ابداعى) برجاى گذارده است. مناهل در واقع كتابى درسى است و به منظور تدريس در رشته تبليغ و ارشاد دانشگاه الازهر نگاشته شده است. به رغم اين، شيوه بحث و نحوه بيان مطالب به گونه‏اى است كه براى عموم علاقه‏مندان به علوم قرآنى سودمند و قابل استفاده است. مؤلف، خود در مقدمه كتاب تصريح مى‏كند كه كوشيده است:« با يكسان سازى و هموار ساختن شيوه بحث، نياز دانشجويان الازهر و انتظار خوانندگان غير حوزوى را در هم آميزد». اين تلاش از آن روست كه نويسنده كتاب، مسلمانان عصر خود را گرفتار ناملايمات و دردها مى‏داند[ 5]. وى در جاى جاى كتاب، به تلاش ملحدان و دشمنان دين در مشوب ساختن افكار جوانان مسلمان اشاره دارد. لذا مى كوشد تا كتابى فراهم آورد كه براى دانش آموختگان نظام جديد آموزش نيز مفيد و قابل استفاده باشد.


[چاپ‏ها و تحقيقات كتاب مناهل العرفان‏]
مناهل، كتابى بسيار پرمأخذ و مشتمل بر آراى متعدد و بعضا جديد در مباحث مختلف علوم قرآنى است. متأسفانه نويسنده به نشانى و مأخذ هيچ يك از اقوال و احاديث به نحوى دقيق اشاره ندارد. لذا كتاب نيازمند تحقيقى عميق و گسترده است، اما تا كنون كسى بدين مهم اقدام نكرده است‏[ 6]. مناهل اولين بار در سال 1362 ق در دو مجلّد، در سازمان دار احياء الكتب العربية در قاهره منتشر شد. از آن پس ناشران متعدد در مصر و لبنان به تجديد چاپ آن اقدام كردند، اما متأسفانه كليه اين طبع‏ها با همان حروفچينى اوليه و طبعا با همان اغلاط مطبعى و بدون هر گونه تحقيق و توضيح و پانوشت است. تنها چاپ جديد همراه با ذكر مصادر و منابع و برخى پانوشت‏ها را آقاى احمد شمس الدين در سال 1988 در دار الكتب العلمية در بيروت نشر داده است، اما تورقى اجمالى در اين چاپ، كافى است تا دريابيم ايشان در تلاش خود به حدود و مبانى علمى ملتزم نبوده‏اند. آقاى احمد شمس الدين صرفا به اخراج نشانى آيات و آن دسته ازاحاديثى كه در صحاح شش‏گانه، مسند حنبل و يكى دو منبع حديثى ديگر موجودند، بسنده كرده و از ذكر نام كامل و يا صحيح اشخاص و شرح حال مختصر آن‏ها و... جز آن خوددارى ورزيده است. ايشان حتى از درج مقدمه‏اى مبسوط و روشنگر و نيز تهيه فهارس، از جمله فهرست آيات، احاديث، اعلام و جز آن كه در كارهاى مشابه، متعارف و معمول است، دريغ كرده‏اند. اى كاش آقاى شمس الدين حداقل در اخراج نشانى احاديث دقت لازم را به كار مى‏بستند. متأسفانه در بسيارى موارد، به ويژه در جلد نخست، نشانى‏ها غلط است. دقتى مختصر در نشانى‏هاى مذكور، اين احتمال را در ذهن خوانندگان كنجكاو تقويت مى‏كند كه ايشان به جاى مراجعه مستقيم به منابع حديثى، با انتخاب واژه‏اى از حديث، به معجم الفاظ احاديث نبوى مراجعه و آدرس احاديث را از آن استخراج كرده‏اند و به دليل اشتراك واژه‏ها در چند حديث، در بسيارى از موارد آدرس اشتباه داده‏اند. تعليقات اندك ايشان نيز غالبا غير ضرور و توضيح واضحات است و از بسيارى از نكات مبهم كتاب و نيز اشتباهات نويسنده بدون هر گونه توضيحى در گذشته‏اند.


[نقص‏ها و نارسايى‏هاى كتاب مناهل‏]
در كنار محاسن فراوان كتاب مناهل، به نقايص و كاستى‏هاى آن نيز بايد اشاره‏اى داشت.
عمده‏ترين اشكالات را مى‏توان در سه محور خلاصه كرد: 1. همان گونه كه گفتيم، مناهل كتابى است بسيار پرمأخذ و در آن به احاديث و اقوال فراوان استناد شده است. اما دقت در مطالب كتاب ثابت مى‏كند كه مؤلف، خود مستقيما به بسيارى از آن‏ها مراجعه‏اى مستقيم نداشته و تا اندازه بسيارى در اين زمينه به منابع واسطه و احتمالا حافظه شخصى متكى بوده است. همين امر از اعتبار كتاب به عنوان تحقيقى علمى مى‏كاهد. به عنوان مثال، هر چند كتاب‏هاى« اتقان» سيوطى و« برهان» زركشى در رشته علوم قرآنى كتاب‏هاى مرجع و دست اول به شمار مى‏روند، اما به هيچ رو نمى‏توان آن‏ها را در اخبار و احاديثى كه مستند مباحث اين علم است، منابعى دست اول دانست. محقق براى استناد به احاديث و روايات مذكور لزوما مى‏بايد به منابع اصلى مانند صحاح ششگانه و... جز آن مراجعه كند. اما زرقانى در اكثر قريب به اتفاق موارد به نقل احاديث و اقوال و ذكر كلى و مبهم مآخذ آن‏ها از كتاب‏هايى هم چون« الاتقان» اكتفا كرده است. سيوطى خود نيز آدرس منابع استفاده شده را به روشنى بازگو نكرده است و همه جا به عباراتى نظير« اخرج الحاكم» و« قال البيهقى» و... جز آن بسنده مى‏كند و در مواردى نيز حتى همين اشاره مختصر را ندارد. با توجه به شيوه‏مرسوم ميان قدما در تأليف كتاب، شايد عدم ذكر منابع و ابهام در بيان آن‏ها در آثار ايشان را نتوان عيب شمرد. اما مسلما اين شيوه در آثار متأخران، به ويژه آنان كه با سبك و روش علمى كتاب مى‏نويسند و دانش پژوهان سيستم آموزشى جديد را مخاطب مى‏سازند نقصى آشكار به شمار مى‏آيد. اين اشكال موجب مى‏گردد تا اولا خواننده علاقه‏مند به مراجعه به منابع اصلى نتواند دريابد كه براى مثال: عسقلانى يا ابن جزرى در كدام يك از آثار خود فلان سخن را گفته و يا بهمان حديث در كدام يك از مجامع حديثى ثبت است و آيا استنباط و اجتهاد مؤلف از آن سخن يا اين حديث به صواب است يا خير. ثانيا در ضبط اسامى يا نقل احاديث، اشتباهات يا برداشت‏ها و اجتهادات خطاى نويسندگان پيشين تكرار شود. به عنوان مثال، احاديث و اقوال در كتاب مناهل غالبا نقل به مضمون و يا بعضا با تغيير در لفظ و عبارت نقل شده‏اند. گاه در ضبط اسامى اشخاص نيز خطاهايى به چشم مى‏خورد. از جمله در صفحه 328 از يكى از تابعان به نام يعلى بن مالك سخن به ميان آمده كه در تراجم نظير« تهذيب التهذيب» ابن حجر عسقلانى نام صحيح وى يعلى بن مملك ثبت شده است. در صفحه 258 از صحابى‏اى به نام عباد بن بشار، ذكرى به ميان آمده كه در حديثى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به وى اشاره شده است، اما در كتاب‏هاى تراجم، صحابى‏اى به اين نام يافت نمى‏شود و نام صحيح صحابى مذكور عباد بن بشر است كه عسقلانى در كتاب« الاصابه فى تمييز الصحابه» از او نام مى‏برد و به حديث مذكور نيز اشاره مى‏كند. هم چنين در مورد تكرار اشتباهات موجود در كتاب عالمان گذشته نيز مى‏توان به نمونه‏هاى زير اشاره كرد: زرقانى در صفحه 242 كتاب مناهل، كتابى به نام« فهم السنن» را به محاسبى نسبت مى‏دهد و از آن مطلبى را نقل مى‏كند. اين اشتباه ناشى از اعتماد نويسنده به نسخه موجود از كتاب« البرهان» است. زركشى در كتاب مذكور همين سخن را از كتابى به نام« فهم السنن» نقل مى‏كند و كتاب را به محاسبى نسبت مى‏دهد، در حالى كه به گفته دكتر يوسف عبد الرحمن مرعشلى در هامش كتاب« البرهان»، صاحبان تراجم كتابى به اين نام از او ثبت نكرده‏اند.
احتمالا منظور زركشى، كتاب« فهم القرآن» اثر محاسبى بوده است و اين اشتباه ناشى از بى‏دقتى ناسخان كتاب زركشى است. نمونه ديگر: مؤلف مى‏نويسد: برخى از شيعيان معتقدند در قرآن سوره‏اى به نام ولايت بوده كه به كلى حذف شده است‏[ 7]. بدون شك وى اين قول را از كسانى اخذ كرده كه نسبت به شيعه عناد داشته‏اند، زيرا قول مذكور اولين بار در كتاب« دبستان المذاهب» آمده كه نويسنده آن شخص مجهولى است و در هيچ يك از منابع معتبر شيعى سابقه‏ندارد. حتى صاحب« فصل الخطاب» كه سعى وافرى در اثبات تحريف قرآن داشته، خود معترف است كه هيچ اثرى از اين مطلب در كتب شيعه نيافته است. نمونه ديگر: مؤلف ضمن آن كه قول تحريف قرآن را به شيعه نسبت مى‏دهد، به احاديثى كه برخى از راويان شيعه نقل كرده‏اند استناد مى‏كند. اشتباهات مؤلف در ذكر نام راويان( نظير محمد بن نصر، به جاى احمد بن ابى نصر بزنطى) و نيز استنباط خطاى وى از متن حديث، به خوبى نشان مى‏دهد كه زرقانى به منابع شيعى، از جمله« اصول كافى» كه حديث مذكور در آن ثبت است‏[ 8]، مستقيما مراجعه‏اى نداشته و اعتماد وى بر اقوال و نقل‏هاى عالمان اهل سنت است. نمونه ديگر: زرقانى در تعداد نام‏هاى قرآن مى‏نويسد:« صاحب تبيان( شيخ طاهر جزايرى) با گشاده دستى نود و چند اسم براى قرآن نام برده‏اند»[ 9]. اين رأى را كه زرقانى به شيخ طاهر جزايرى كه از عالمان معاصر وى است نسبت مى‏دهد، از آن على بن احمد بن حسن تحبيبى حرالى( 637 ق) است.
زركشى در كتاب« برهان» خود، اين قول را از وى نقل كرده است‏[ 10]. ظاهرا شيخ طاهر نظر مذكور را بدون ذكر قابل آن، از كتاب« برهان» اخذ كرده و زرقانى نيز با مراجعه به كتاب« تبيان»، تصور كرده اين قول از آن صاحب« تبيان»، يعنى شيخ طاهر جزايرى است. 2. كاستى ديگرى كه كتاب مناهل از آن در امان نمانده، رعايت نكردن طريق ميانه در داورى‏هاست. پايبندى شديد و افراطى مؤلف به باورهاى اهل سنت، موجب گشته كه بعضا در توجيه آن‏ها و رد آراء و مذاهب ديگر، از محدوده بحث علمى بيرون رود و شواهد و مستندات را از جايگاه خود خارج سازد و در براهين و استدلال‏هاى خود بدان‏ها وزنى بيش يا كم‏تر از آن چه استحقاق دارند، اختصاص دهد. نمونه اين لغزش‏ها را در مبحث جمع قرآن، آن جا كه به روايات مبنى بر تحريف قرآن در منابع شيعى اشاره دارد و اغماض و تسامحى كه نسبت به احاديث مشابه در منابع اهل سنت روا مى‏دارد و يا تجليل و تمجيد افراط گونه‏اى كه از صحابه به عمل مى‏آورد، مى‏توان مشاهده كرد. نمونه ديگر دفاع تعصب‏آميز و بى‏منطق مؤلف از كسانى چون كعب الاحبار و وهب بن منبّه و توجيه ناموجه اسراييليات منقول از ايشان است‏[ 11] و اين در حالى است كه از صحابه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نظير على عليه السّلام، ابن عباس و عمر گرفته تا برخى از عالمان معاصر اهل سنت هم چون رشيد رضا، به كذاب بودن و يهودى‏گرى اين دو تصريح كرده‏اند[ 12]. نمونه ديگر، معرفى كتاب« مرآت الانوار و مشكات الاسرار» اثر شيخ ابو الحسن محمد طاهر بن عبد الحميد اصفهانى نجفى، به عنوان نمونه‏اى از كتاب‏هاى تفسيرى شيعه است‏[ 13]. صرف‏نظر از اين كه مؤلف، خطاط كتاب مذكور را نويسنده آن تصور كرده و اين خود از ديگر خطاهاى وى به شمار مى‏رود،« مرآت الانوار» تأويل قرآن است و نبايد بر آن نام تفسير نهاد. اين در حالى است كه تفسيرارجمند« مجمع البيان» در دسترس زرقانى بوده و وى در كتاب خود چند بار بدان استناد كرده است. لذا به راحتى مى‏توانست تفسير مذكور را به عنوان نمونه‏اى از تفاسير شيعى معرفى كند. 3. ورود به مباحث معقول كه خارج از حيطه تخصصى نويسنده است و يا بعضا نقل و تأييد برخى از تفاسير علمى غير قابل قبول از كتاب خدا و نيز در غلطيدن به اطناب و تفصيل‏هاى بى‏حاصل( هر چند در جاى‏هاى معدود) از ديگر نارسايى‏ها و ضعف‏هاى كتاب مناهل است، به عنوان نمونه مى‏توان به نقل تأييدآميز سخن طنطاوى در توجيه علمى حروف مقطعه اشاره كرد. خلاصه توجيه طنطاوى در تفسير وى چنين است: حروف مقطعه مشتمل بر 14 حرف يعنى نيمى از 28 حرف الفباى عربى است. عدد 14 مبناى نظم جهان آفرينش است مفاصل هر دست، مهره‏هاى فوقانى و تحتانى ستون فقرات انسان، مهره‏هاى ستون فقرات حيواناتى كه از خلقت كامل برخوردارند و بچه‏زا هستند مانند: گاو، شتر، استر و...، مهره‏اى دم حيواناتى كه دمى طويل دارند، تعداد حروف شمسى و قمرى در الفباى عربى و منازل شمالى و جنوبى ماه، هر يك 14 عدد هستند. خداوند با به كار بردن 14 حرف در حروف مقطعه در واقع اعلام مى‏فرمايد: قرآن با آفرينش هماهنگ و از ناحيه خالق حكيم اين جهان است‏[ 14]. واضح است كه اين شباهت يابى‏هاى محدود ميان تعداد حروف به كار رفته در حروف مقطعه با پديده‏هاى طبيعى، نه تنها دليلى بر اثبات مدعاى مذكور نيست بلكه شاهد و قرينه‏اى نيز براى آن به شمار نمى‏آيد. آرايى از اين دست بيانگر فضاى علم زده‏اى است كه بر محيط و عصر نويسنده حاكم است و تفسير طنطاوى نمونه بارز چنين گرايشى است. زرقانى خود در جايى ديگر به خوانندگان تنبه مى‏دهد كه قرآن كتاب هدايت و اعجاز است و زياده روى در تطبيق قرآن با علوم تجربى بر خلاف آيه بودن قرآن است و مفسر را از حيطه تفسير خارج مى‏كند[ 15]. منبع: بينات، سال سوم، شماره 10، ص 46- 139، محسن آرمين.


نسخه شناسى‏
كتاب مناهل العرفان فى علوم القرآن تاليف شيخ محمد عبد العظيم زرقانى دو جلد، متن آن عربى، جلد اول آن 575 و دوم 343 صفحه دارد كه مشخصات آن به قرار زير است. 1- كاغذ: كاهى 2- چاپ: ماشينى 3- جلد: گالينگور 4- نوبت چاپ: سوم 5- تاريخ انتشار: 1362 ه ق برابر 1943 م 6- ناشر: دار احياء التراث العربى 7- داراى فهرست موضوعات جلد اول در آغاز و جلد دوم در انجام 8- نام كتاب: مناهل العرفان فى علوم القرآن 9- نام مولف: محمد عبد العظيم زرقانى( 1). الاعلام، زركلى، 6 / 210.( 2). مناهل العرفان، زرقانى، 1 / 31.( 3). همان، 2 / 144.( 4). همان، 1 / 84.( 5). همان، 2 / 333.( 6) نويسنده اين مقال در پژوهشكده حكمت و اديان، پژوهشگاه مطالعات فرهنگى و علوم انسانى، به عنوان كار موظف، ترجمه همراه با توضيحات و حواشى كتاب ارجمند« مناهل العرفان» را به پايان رسانده است. در حال حاضر كتاب آماده طبع است.( 7). مناهل، 1 / 273.( 8). همان.( 9). همان، 1 / 8.( 10). البرهان فى علوم القرآن، زركشى، 1 / 36، نوع 15 معرفة اسمائه و اشتقاقاتها.( 11). مناهل، 1 / 495- 496.( 12). اضواء على السنة النبوية، محمود ابوريه، ص 174.( 13). مناهل، 1 / 544.( 14). همان، 1 / 227.( 15). همان، 2، مبحث التفسير و المفسرون.







نام كتاب: ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن‏
نويسنده: محمد عبد العظيم الزرقانى / محسن آرمين‏
موضوع: دانشنامه علوم قرآن‏
تاريخ وفات مؤلف: 1948 م‏
زبان: فارسى‏
تعداد جلد: 1
ناشر: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى‏
مكان چاپ: تهران‏
سال چاپ: 1385
نوبت چاپ: اوّل‏




ترجمه مناهل العرفان في علوم القرآن‏
معرفى كتاب‏
« ترجمه مناهل العرفان في علوم القرآن» ترجمه فارسى« مناهل العرفان» است كه توسط آقاى محسن آرمين تهيه شده است.« مناهل العرفان» جزو اولين و معتبرترين آثار جامع در علوم قرآنى است كه در قرن گذشته به رشته تحرير درآمده است. نويسنده در اين كتاب كوشيده است ضمن پايبندى به آراء و نظريات عالمان سلف، همچون زركشى، ابن جزرى و به‏ويژه سيوطى، نيازها و مقتضيات جديد را نيز در زمينه علوم قرآنى مدنظر قرار دهد. ازاين‏رو مسائل مختلف علوم قرآنى را با سبك و اسلوبى جديد و درعين‏حال عالمانه مطرح ساخته است و در نهايت تأليفى جامع و گسترده از آراء عالمان و نظريات نقادانه خود به دست مى‏دهد. زرقانى در هرمبحث شبهات و طعن‏ها و خرده‏گيرى‏هاى مخالفان را به تفصيل مطرح مى‏سازد و بدان پاسخ مى‏گويد. هرچند وى نامى از صاحبان آراء مخالف به ميان نمى‏آورد اما به خوبى روشن است كه مطالب مذكور عمدتا از سوى متشرقان و اسلام‏شناسان غربى در قرن اخير مطرح شده است. هرچند مؤلف در كتاب به حفظ محدوده بحث كه همان علوم قرآنى است ملتزم بوده اما ضرورت پاسخگويى به شبهات در برخى موارد وى را ناگزير ساخته چه در تمهيد بحث و چه در پاسخ به شبهات در پايان هرمبحث مسائلى از علوم مختلف اسلامى همچون علم الحديث، علم الرجال، كلام، اصول و حتى فقه را مطرح سازد. مناهل العرفان گوياى احاطه و اشراف مؤلف در حوزه‏هاى مختلف و نيز ابتكار وى در تنظيم و تبويب مباحث است.

ويژگى‏ها و نقايص‏
ويژگى‏ها از جمله ويژگى‏هاى اين كتاب مى‏توان به احاطه و اشراف علمى مؤلف نسبت به حوزه‏هاى مختلف علوم اسلامى از جمله علم الحديث، علم رجال، كلام و... اشاره كرد. گذشته از اين مناهل العرفان نتيجه تلاش غيرتمندانه و دفاع متعصبانه عالمى مسلمان، متعهد و آگاه در برابر هجوم افكار و مكاتب الحادى و غربى است كه اساس فرهنگ و انديشه اسلامى را هدف گرفته‏اند و مى‏كوشد با دفاع از كيان قرآن، حريم وحى را از طعن و تعرض محافظت كند. اين كتاب عليرغم اينكه كتابى درسى است اما شيوه بحث و نحوه بيان مطالب به گونه‏اى است كه براى عموم علاقمندان به مباحث علوم قرآنى سودمند و قابل استفاده است.نقايص 1- مناهل كتابى بسيار پرمأخذ است اما دقت در مطالب كتاب ثابت مى‏كند كه مؤلف خود مستقيما به بسيارى از آنها مراجعه نداشته است و تا حد زيادى در اين زمينه به منابع واسطه متكى بوده است. همين امر از اعتبار كتاب به عنوان تحقيقى علمى مى‏كاهد. 2- اعتماد به منابع واسطه موجب نقص ديگرى در مناهل شده است و آن تكرار اشتباهات ديگران است. گاه در ضبط اسامى اشخاص اشتباه شده و از طرف ديگر احاديث در اين كتاب غالبا نقل به مضمون و يا گاهى با تغيير در لفظ و عبارت نقل شده‏اند.

ساختار كتاب‏
كتاب مشتمل بر پيشگفتارى از مترجم فارسى اثر. پيشگفتار نويسنده و مباحث هفده‏گانه ذيل و نيز فهرست آيات، روايات و احاديث، كتاب‏ها، اعلام و كتابنامه مى‏باشد: مبحث اول:« در معناى علوم قرآن» كه به بررسى موضوعاتى چون: علم در عرف تدوين عام، مفهوم اصطلاحى قرآن، قرآن از ديدگاه اصوليان، فقها و عالمان زبان، اعجاز علمى قرآن، مفهوم، موضوع و فايده علوم قرآن به عنوان دانشى مدون اختصاص يافته است. مبحث دوم:« تاريخ علوم قرآن و پيدايش اصطلاح آن» مبحث سوم:« درباره نزول قرآن». مبحث چهارم:« درباره نخستين و واپسين آيات نازل شده». مبحث پنجم:« اسباب نزول». مبحث ششم:« درباره نزول قرآن به هفت حرف». مبحث هفتم:« سوره‏هاى مكّى و مدنى». مبحث هشتم:
« تاريخ جمع قرآن». مبحث نهم:« درباره نظم آيات و سور قرآن». مبحث دهم:
« درباره كتابت، رسم الخط و مصاحف قرآن و مباحث متعلق به آن». مبحث يازدهم:
« درباره قرائات، قاريان و شبهه‏هايى كه در اين زمينه طرح شده است.» مبحث دوازدهم:
« تفسير و مفسران». مبحث سيزدهم:« درباره ترجمه قرآن و تفصيل حكم آن». مبحث چهاردهم:« درباره نسخ». مبحث پانزدهم:« محكم و متشابه قرآن». مبحث شانزدهم:
« درباره اسلوب قرآن كريم». و مبحث هفدهم:« درباره اعجاز قرآن و مسائل مربوط به آن».

نسخه شناسى‏
كتاب حاضر ترجمه فارسى مناهل العرفان في علوم القرآن است كه توسط آقاى محسن آرمين تهيه شده و در قطع وزيرى با جلد گالينگور در 1192 صفحه نخستين بار در سال 1385 ش از سوى« پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى» تهران منتشر شده است. منبع: مقدمه مترجم كتاب‏









ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 3
پيشگفتار
كتابى كه در پيش رو داريد ترجمه و تحقيق كتاب ارجمند مناهل العرفان فى علوم القرآن اثر محمد عبد العظيم الزرقانى، به همراه توضيح، تعليق و حواشى است. زرقانى يكى از عالمان دوره بيدارى اسلامى مصر است. اين عصر كه از ابتداى قرن چهاردهم و در پى مجاهدت‏هاى سيد جمال الدين اسد آبادى (1839/ 1254- 1897/ 1315) آغاز شد، با پايمردى‏هاى بزرگ مردانى چون محمد عبده (1849/ 1276- 1905/ 1323) به شكوفايى نشست.
در اواسط اين قرن يعنى حدود سال‏هاى 1330 ه ق الى 1370 ه ق نسلى از عالمان روشن‏بين در مصر پديد آمدند كه با پيروى از تعاليم آن بزرگان، بازگشت به قرآن و اسلام را شعار خويش ساختند و در بيدارى امت اسلامى و دفاع از كيان اسلام و قرآن سخت كوشيدند.
از جمله اين عالمان عبارت‏اند از: شيخ طاهر جزايرى (م 1365 ه ق)، شيخ محمد ابو دقيقه (م 1359 ه ق)، شيخ محمد بن على سلامه (م 1362 ه ق)، شيخ محمد بخيت المطيعى (1270 ه ق-؟)، شيخ محمد حسنين مخلوف (م 1355 ه ق)، شيخ مصطفى صادق الرافعى (م 1355 ه ق)، شيخ عبد العزيز جاويش (م 1347 ه ق)، شيخ طنطاوى الجوهرى (م 1358 ه ق) و شيخ محمد عبد اللّه دراز (م 1377 ه ق).
اين عالمان هر يك با آثار و تأليف‏هاى خود، رشته علوم القرآن را در قرن 14 بارور ساختند. زرقانى از همين نسل از عالمان مصرى است. از زندگى وى اطلاعات زيادى در دست نداريم. خير الدين زركلى به معرفى كوتاهى از وى به اين شرح بسنده كرده است:
محمد عبد العظيم زرقانى (م 1372 ه ق) از عالمان الازهر مصر. وى از دانشكده اصول الدين دانشگاه الازهر فارغ التحصيل شد و به عنوان مدرس علوم القرآن و حديث در همان دانشكده به تدريس پرداخت. آثار او



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 4
عبارت‏اند از: مناهل العرفان فى علوم القرآن و كتابى به نام بحث كه درباره تبليغ و ارشاد نوشته است «1».
البته ظاهرا كتاب بحث درباره بدعت و موضع اسلام در برابر آن است.
شايد كامل‏ترين شرح حال از زرقانى را خالد بن عثمان السبت به دست داده باشد. وى پايان‏نامه خود در دانشگاه ام القراى مكه مكرمه را به بررسى و ارزيابى كتاب مناهل العرفان اختصاص داده است. در بخش اول اين رساله كه به صورت كتاب نيز منتشر شده است، معرفى مختصرى از زرقانى بدين شرح آمده است:
شيخ محمد عبد العظيم الزرقانى، از اهالى الجعفريه، در استان غربى مصر و منتسب به زرقان (به ضم زاء) است. زرقان يكى از شهرهاى تابع استان المنوفيه مصر است. به احتمال قوى وى در آغاز قرن چهاردهم هجرى متولد شده است. زرقانى در سال 1911 م تحصيل خود را در معهد الاحمدى آغاز كرد و در سال 1925 م از دانشكده اصول الدين فارغ التحصيل، و در سال 1925 م موفق به كسب درجه عالميه مى‏شود و از سال بعد تدريس در معهد الزقازيق را آغاز مى‏كند. سپس به معهد طنطا منتقل شده و پس از آن تدريس در معهد قاهره را شروع مى‏كند و سپس در سال 1939 م به تدريس علوم القرآن و حديث در رشته دعوت و ارشاد دانشكده اصول الدين مى‏پردازد ... وى در سال 1367 ه ق وفات يافت. «2»
آثار و تأليفات زرقانى‏
چنان‏كه گذشت زركلى علاوه بر مناهل العرفان از كتاب ديگرى از او به نام بحث ياد مى‏كند كه احتمالا متن درس تبليغ و ارشاد او در دانشكده اصول الدين بوده است. زركلى به ذكر اين دو كتاب از زرقانى بسنده كرده است، اما زرقانى خود در مناهل العرفان از كتاب ديگرى از خويش به نام المنهل الحديث فى علوم الحديث ياد مى‏كند. «3» ظاهرا اين كتاب همچون دو كتاب ديگر متن درس علم الحديث وى در دانشكده اصول الدين بوده‏
__________________________________________________
(1). زركلى، الاعلام، 6: 210.
(2). الزرقانى، مناهل العرفان (دراسة و تقويم)، خالد بن عثمان السبت، 1: 49- 44.
(3). مناهل العرفان، 2: 137 و 144.



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 5
است. به هر حال از ميان اين سه اثر فقط مناهل العرفان وى شهرت خاصى كسب كرده است.
تحقيقات علوم القرآن در قرن 14
با وفات سيوطى در آغاز قرن دهم، علوم قرآنى تا قرن سيزدهم به ركود و سستى گرفتار آمد و رونق و شكوفايى از آن رخت بربست. هم زمان با عصر بيدارى در قرن چهاردهم، به تدريج دوران فروغ و تابناكى اين دانش مجددا آغاز شد. در اين دوره تك‏نگارى‏هاى ارزشمند و پرمحتوايى را در اين علم نظاره‏گريم. از جمله اين تك‏نگارى‏ها عبارت‏اند از:
* حسن البيان فى دفع ما ورد من الشبه على القرآن و الكلمات الحسان فى الحروف السبعة و جمع القرآن اثر شيخ محمد بخيت.
* رسالة فى حكم ترجمة القرآن الكريم، قراءته و كتابته بغير اللغة العربية، كلمات القرآن، عنوان البيان فى علوم التبيان، المدخل المنير فى مقدمة علم التفسير اثر محمد مخلوف العدوى المالكى.
* سمير الطالبين فى رسم و ضبط الكتاب المبين، لمحات فى علوم القرآن و اتجاهات التفسير، و ارشاد المريد الى المقصود اثر على محمد الضباع.
* الكوكب الدرية فيما يتعلق بالمصاحف العثمانية، فتح المجيد فى علم التجويد، ارشاد الحيران فى رسم القرآن، الآيات البينات فى حكم جميع القراءات، المواهب الربانية فيما يتعلق بالمصاحف العثمانية اثر محمد بن على بن خلف الحسينى الحداد.
* اعجاز القرآن اثر مصطفى صادق الرافعى.
* بحث فى ترجمة القرآن الكريم الى اللغات الاجنبية اثر محمد بن مصطفى المراغى.
* مسألة ترجمة القرآن اثر شيخ مصطفى صبرى.
* انباء العظيم عن القرآن الكريم و الطريقة المثلى فى دراسته اثر شيخ محمد بن عبد الله دراز.
* تاريخ القرآن اثر ابو عبد الله الزنجانى.
* تاريخ القرآن و المصاحف اثر موسى جار الله روستو فدونى الروسى.
* الفرقان، جمع القرآن، تدوينه، هجاءه، رسمه و قراءته اثر محمد بن عبد اللطيف.



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 6
* القرآن المجيد، تنزيله، اسلوبه و اثره و جمعه و تدوينه اثر محمد عزة دروز.
* تاريخ القرآن اثر عبد الصبور شاهين.
* تاريخ التفسير اثر قاسم القيسى.
* القرآن اثر محمد صبيح.
* مذكرات فى علوم القرآن اثر على محمود خليل.
* القرآن الكريم دراسته اثر ابراهيم على ابو الخشب.
* جواهر البيان فى تناسب سور القرآن اثر شيخ عبد الله محمد الصديقى الغمارى.
* العقد الجميل فى متشابه التنزيل اثر آغاباشا.
* التكرار، اسرار وجوده و بلاغته فى القرآن الكريم اثر حامد حنفى داود.
* كشف الحجاب شرح هداية المرتاب فى متشابهات القرآن للسخاوى اثر شيخ محمد نجيب خياطة.
* اضواء على متشابهات القرآن اثر ياسين خليل.
* متشابه النظم فى قصص القرآن اثر عبد الغنى عوض الراجحى.
* الترجيح و التوفيق بين نصوص القرآن اثر محسن عبد الحميد
* المدهش فى اسرار القرآن الكريم اثر محمد بشير السنوسى.
* فواتح السور فى القرآن الكريم اثر محمد ماضى ابو العزائم.
* السبعة الاحرف التى انزل عليها القرآن اثر محمد محمد الشرقاوى.
* الجواب الواضح المستقيم فى كيفية انزال القرآن الكريم اثر محمد بن ابراهيم بن عبد اللطيف آل شيخ.
* السقاية فيما ليس برأس آية اثر ابن غروز التونسى.
* تفسير مفردات القرآن اثر مصطفى بن محمد امين الادهمى الحسينى.
* هدية الاخوان فى تفسير ما ابهم على العامة من الفاظ القرآن اثر مصطفى بن يوسف بن عبد القادر الحسينى.
* تفسير غريب القرآن اثر البابايى اسماعيل بن محمد امين بن سليم معروف به اسماعيل پاشا.
* تفسير غريب القرآن اثر محمود ابراهيم وهبة
* حسن البيان فى تفسير مفردات من القرآن» اثر الخانى محيى الدين بن احمد بن محمد



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 7
الدمشقى.
* معجم الفاظ القرآن الكريم از مجمع اللغة العربية فى القاهرة.
* عقد الجمان فى تبيان غريب القرآن اثر مصطفى محمد الحديدى الطير.
* البيان فى شرح غريب القرآن اثر قاسم بن حسن بن موسى بن آل محيى الدين.
* الافعال فى القرآن اثر دكتر خالد اسماعيل.
* الرحيق المختوم فى اثر اللؤلؤ المنظوم درباره قرائات اثر ابى خلف الحسن بن الحسينى بن خلع المصرى.
* تنقيح نظم الدرة و خلاصة الفوائد فى قراءة الائمة السبعة الماجد اثر محمد محمد هلالى الابيارى.
* الارشاد الجلية فى القراءاة السبع من طريق الشاطبية محمد سالم محيسن.
* مع القرآن الكريم اثر احمد الحوفى.
* يتيمة البيان فى شى‏ء من علوم القرآن اثر محمد يوسف البنورى.
* مع القرآن اثر احمد حسن الباقورى.
* من قضايا القرآن نظمه، جمعه و تربيبه اثر عبد الكريم الخطيب.
* من علوم القرآن اثر عبد الفتاح قاضى.
* التفسير و المفسرون اثر دكتر محمد حسين الذهبى.
* من الدراسات القرآنية اثر عبد العال سالم مكرم.
اگر بخواهيم همه تك‏نگارى‏هايى را كه در قرن 14 در رشته‏هاى مختلف علوم قرآنى تأليف شده‏اند نام ببريم، اين پيشگفتار چون متن به تفصيل خواهد انجاميد.
علاوه بر اين تك‏نگارى‏ها، آثارى نيز مشتمل بر بررسى جامع علوم قرآنى در اين قرن منتشر شده است. البته آثار مذكور از نظر بسط و اجمال و نيز فراگيرى موضوعات اين علم در يك سطح نيستند. از جمله اين آثار عبارت‏اند از:
* منهج الفرقان فى علوم القرآن اثر محمد على سلامة المصرى.
* التبيان فى علوم القرآن يا التبيان لبعض المباحث المتعلقة بالقرآن على طريقة الاتقان اثر شيخ طاهر جزايرى.
* مناهل العرفان فى علوم القرآن اثر محمد عبد العظيم الزرقانى.
* علوم القرآن كه كتاب كوچكى است، اثر احمد عادل كمال.



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 8
* علوم القرآن اثر صبحى صالح.
* التبيان فى علوم القرآن اثر محمد على جميل الصابونى.
* فى علوم القرآن اثر عبد السلام كفافى؛ عبد الله الشريف.
* علوم القرآن اثر فرج توفيق الوليد؛ فاضل شاكر النعيمى.
* علوم القرآن اثر عبد المنعم النصر.
* فى علوم القرآن اثر محمود عبد المجيد.
* المدخل لدراسة القرآن اثر محمد ابو شهبة.
* دراسات فى علوم القرآن اثر امير عبد العزيز.
* دراسات فى علوم القرآن اثر عبد القهار داود العانى.
بر اساس بررسى‏هاى به عمل آمده ظاهرا مناهل العرفان سومين كتاب جامعى است كه در قرن اخير در رشته علوم قرآنى منتشر شده است. پيش از زرقانى، محمد على سلامة المصرى با تدوين كتاب منهج الفرقان فى علوم القرآن و شيخ طاهر جزايرى با تأليف كتاب التبيان فى علوم القرآن بر وى سبقت جسته‏اند. ظاهرا كتاب اخير از عمق و جامعيت بيشترى نسبت به كتاب محمد على سلامه برخوردار است زيرا زرقانى در كتاب خود از آن سود برده و در بسيارى موارد بدان استناد كرده است. اما در هيچ كجا از كتاب منهج الفرقان مطلبى نقل نمى‏كند. متأسفانه كتاب التبيان فى علوم القرآن در دسترس اينجانب نبوده است، لذا نمى‏توانم در مورد جامعيت آن قضاوت كنم. اما نام دوم كتاب يعنى التبيان لبعض المباحث المتعلقة بالقرآن على طريقة الاتقان نشان مى‏دهد، اولا؛ همه مباحث علوم قرآنى را شامل نبوده است و ثانيا؛ در نظم و اسلوب از الاتقان سيوطى پيروى كرده و فاقد نوآورى در اين زمينه است. علاوه بر اين، اهل نظر به اندازه كتاب مناهل العرفان از آن استقبال نكرده‏اند. بنابراين اگر فضل تقدم با شيخ طاهر جزايرى و محمد على سلامة است، فضل تأليف كتابى معتبر و جامع در زمينه علوم قرآنى از آن زرقانى است.
درباره مناهل العرفان‏
مناهل العرفان جزو اولين و معتبرترين آثار جامع در علوم قرآنى است كه در قرن گذشته به رشته تحرير درآمده است. نويسنده در اين كتاب كوشيده است ضمن پايبندى به آراء و



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 9
نظريات عالمان سلف، همچون زركشى، ابن جزرى، و به ويژه سيوطى، نيازها و مقتضيات جديد را نيز در زمينه علوم قرآنى مد نظر قرار دهد. از اين رو مسائل مختلف علوم قرآنى را با سبك و اسلوبى جديد و در عين حال عالمانه مطرح ساخته است و در نهايت تأليفى جامع و گسترده از آراء عالمان و نظريات نقادانه خود به دست دهد.
زرقانى در هر مبحث شبهات و طعن‏ها و خرده‏گيرى‏هاى مخالفان را به تفصيل مطرح مى‏سازد و بدان پاسخ مى‏گويد. هر چند وى نامى از صاحبان آراء مخالف به ميان نمى‏آورد، اما بر خواننده مطلع روشن است كه مطالب مذكور عمدتا از سوى مستشرقان و اسلام‏شناسان غربى در قرن اخير مطرح شده است. اين خود نشانگر آگاهى و اطلاع زرقانى از آراء و نظريات عالمان غربى در زمينه علوم قرآنى و فضاى فكرى و فرهنگى حاكم بر زمان خويش است.
هر چند مؤلف در كتاب به حفظ محدوده بحث كه همان علوم قرآنى است ملتزم بوده و همه‏جا سعى داشته از طرح مباحث اضافى و خارج از موضوع خوددارى كند، ضرورت پاسخگويى به شبهات، وى را ناگزير ساخته است چه در تمهيد بحث و چه در پاسخ به شبهات در پايان هر مبحث مسائلى از علوم مختلف اسلامى همچون علم الحديث، علم الرجال، كلام، اصول و حتى فقه را مطرح سازد، اما اين همه به دليل احاطه و اشراف وى و نيز ابتكارى كه در تنظيم و تبويب مباحث به كار بسته كمتر به انسجام و روانى و وحدت موضوع كتاب لطمه‏اى وارد ساخته است و در مجموع در رشته علوم قرآنى اثرى پديد آورده كه مرزها و نقاط اشتراك اين علم را با ساير علوم اسلامى به روشنى تصوير مى‏كند.
اگر بخواهيم تعريفى گويا و در خور از اين كتاب به دست دهيم بايد بگوييم كتاب مناهل العرفان نتيجه تلاش غيرتمندانه و دفاع متعصبانه عالمى مسلمان، متعهد و آگاه، در برابر هجوم افكار و مكاتب الحادى و غربى است كه اساس فرهنگ و انديشه اسلامى را هدف گرفته‏اند و مى‏كوشد با دفاع از كيان قرآن، حريم وحى را از طعن و تعرض و شبهات انديشه‏سوز محافظت كند و مسلمانان را در اين رويارويى خطير به تمسك بدان صلا دهد. حاصل اين تلاش عظيم كتابى است جامع و ارجمند كه يكى از مراجع تحقيق در علوم قرآنى به شمار مى‏رود.
مرورى اجمالى بر كتاب‏هايى كه پس از مناهل در زمينه علوم قرآنى به رشته تحرير



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 10
درآمده، بيانگر تأثير فراوانى است كه كتاب مناهل بر آثار و كتاب‏هاى پس از خود در اين رشته بر جاى گذاشته است. به عنوان نمونه مى‏توان مرورى بر دو كتاب هم نام مباحث فى علوم القرآن اثر دكتر صبحى صالح و مناع القطان داشت و فى المثل مبحث نسخ را در اين دو كتاب مرور كرد و دريافت مرحوم صبحى صالح موارد متعددى را از مناهل وام گرفته و شيخ مناع القطان در اين مبحث از كتاب خود بى‏اغراق مبحث نسخ از كتاب مناهل را تلخيص كرده است. پيروى علوم القرآن‏نويسان بعدى از ساختار موضوعى مناهل كه ابتكار زرقانى و كاملا متفاوت با كتاب‏هاى پيشين نظير البرهان زركشى يا الاتقان سيوطى است، دليل روشن ديگرى بر اهميت و مرجعيت مناهل العرفان در ميان قرآن‏پژوهان است. مناهل در واقع كتابى درسى است و به منظور تدريس در رشته تبليغ و ارشاد دانشكده اصول الدين نگاشته شده است. على رغم اين، شيوه بحث و نحوه بيان مطالب به گونه‏اى است كه براى عموم علاقه‏مندان به مباحث علوم قرآنى سودمند و قابل استفاده است. مؤلف خود در مقدمه كتاب تصريح مى‏كند كه كوشيده است با «يكسان‏سازى و هموار ساختن شيوه بحث، نياز دانشجويان الازهر و انتظار خوانندگان غير حوزوى را درهم آميزد».
اما در كنار محاسن فراوان كتاب مناهل، بايد به نقايص و كاستى‏هاى آن نيز اشاره‏اى داشت كه برخى از مهم‏ترين آنها را يادآور مى‏شويم.
1. مناهل كتابى بسيار پرمأخذ است. اما دقت در مطالب كتاب ثابت مى‏كند كه مؤلف خود مستقيما به بسيارى از آنها مراجعه‏اى نداشته است و تا حد زيادى در اين زمينه به منابع واسطه متكى بوده است. همين امر از اعتبار كتاب به عنوان تحقيقى علمى مى‏كاهد.
هرچند كتاب‏هايى نظير الاتقان سيوطى و البرهان زركشى در رشته علوم القرآن كتاب‏هاى مرجع و دست اول به شمار مى‏روند، به هيچ رو نمى‏توان آنها را در اخبار و احاديثى كه مستند مباحث اين علم است منابعى دست اول دانست. از اين‏رو محقق براى استناد به احاديث و روايات مذكور لزوما بايد به منابع اصلى و مجامع روايى مراجعه كند. اما زرقانى در اكثر قريب به اتفاق موارد به نقل احاديث و ذكر كلى و مبهم مأخذ آنها از كتاب‏هايى همچون اتقان سيوطى اكتفا كرده است. سيوطى خود نيز نشانى منابع مورد استفاده را به روشنى بازگو نكرده است و همه‏جا به عباراتى نظير «اخرج الحاكم» و «قال البيهقى» و ... بسنده مى‏كند و در مواردى نيز حتى اين اشاره كلى را ندارد. با توجه به شيوه‏



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 11
مرسوم ميان قدما در تأليف كتاب، شايد عدم ذكر منابع و ابهام در بيان آنها در آثار ايشان را نتوان عيب شمرد، اما مسلما اين شيوه در آثار متأخران به ويژه آنان كه با سبك و روش علمى كتاب مى‏نويسند و دانش‏پژوهان سيستم آموزشى جديد را مخاطب قرار مى‏دهند نقصى آشكار به شمار مى‏آيد. اين اشكال موجب مى‏شود خواننده علاقه‏مند به مراجعه به منابع اصلى نتواند دريابد كه فى المثل عسقلانى يا ابن جزرى در كدام يك از آثار خود فلان سخن را گفته و يا بهمان حديث در كدام يك از مجامع حديثى ثبت است و آيا استنباط و اجتهاد مؤلف از آن سخن يا اين حديث به صواب است يا خير؟
اعتماد زرقانى به منابع واسطه‏اى چون اتقان سيوطى گاه به حدى است كه در بسيارى موارد، عين نظر، اجتهاد و يا گزارش موجود در آنها را با حفظ لفظ در كتاب خود تكرار مى‏كند. براى مثال در مناهل در مبحث ترتيب آيات و سور قرآن مى‏خوانيم:
اجل انعقد الاجماع على ذالك تاما لا ريب فيه. و ممن حكى هذا الاجماع جماعة منهم الزركشى فى البرهان، و ابو جعفر فى المناسبات اذ يقول ما نصه «ترتيب الايات فى سورها واقع بتوقيفه (ص) و امره من غير خلاف فى هذا بين المسلمين» ... «1»
اين عبارت در اتقان چنين آمده است:
«الاجماع و النصوص المترادفة على أن ترتيب الايات توقيفى، لا شبهة فى ذالك و أما الاجماع فنقله غير واحد منهم الزركشى فى البرهان و ابو جعفر بن الزبير فى مناسباته و عبارته: «ترتيب الايات فى سورها واقع بتوقيفه (ص) و أمره من غير خلاف فى هذا بين المسلمين.» «2».
جالب اين است كه در اغلب اين وام‏گيرى‏ها و اقتباس‏ها از جمله مورد ياد شده از ذكر منبع و مرجع مربوط خوددارى شده است.
2. اعتماد به منابع واسطه، موجب نقص ديگرى در مناهل شده است و آن تكرار اشتباهات ديگران است. به عنوان مثال احاديث در كتاب مناهل غالبا نقل به مضمون و يا گاهى با تغيير در لفظ و عبارت نقل شده‏اند.
گاه در ضبط اسامى اشخاص خطاها تكرار شده است. از جمله در جلد اول صفحه 338 از يكى از تابعان به نام يعلى بن مالك سخن به ميان آمده است كه در تراجم نظير
__________________________________________________
(1). مناهل العرفان، 1: 340.
(2). جلال الدين سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، 1: 172.



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 12
تهذيب التهذيب عسقلانى نام صحيح وى يعلى بن مملك ثبت شده است. يا در جلد اول صفحه 258 از صحابى به نام عباد بن بشار ذكرى به ميان آمده است كه در حديثى از پيامبر به وى اشاره شده است. اما در كتب تراجم صحابى اين نام يافت نمى‏شود. نام صحيح صحابى مذكور عباد بن بشر است كه عسقلانى در كتاب الاصابة فى تمييز الصحابة از او نام مى‏برد و به حديث مذكور نيز اشاره مى‏كند.
گاه در نام كتاب‏ها اشتباه تكرار شده است. از جمله زرقانى در جلد اول صفحه 243 كتابى به نام فهم السنن را به محاسبى نسبت مى‏دهد و از آن مطلبى را نقل مى‏كند. در حالى كه صاحبان تراجم كتابى به اين نام از محاسبى ثبت نكرده‏اند. اين اشتباه ناشى از اعتماد نويسنده به نسخه موجود از كتاب برهان است. زركشى در كتاب مزبور همين سخن را از كتابى به نام فهم السنن نقل مى‏كند و كتاب را به محاسبى نسبت مى‏دهد.
احتمالا منظور زركشى كتاب فهم القرآن، اثر محاسبى بوده است و اين اشتباه ناشى از بى‏دقتى ناسخان كتاب زركشى باشد.
3. عدم مراجعه به منابع اصلى، گاه موجب تكرار اجتهادها و برداشت‏هاى خطاى ديگران شده است. از جمله مؤلف در جلد اول صفحه 273 مى‏نويسد: «برخى از شيعيان معتقدند در قرآن سوره‏اى به نام ولايت بوده كه به كلى حذف شده است.» بدون شك وى اين قول را از كسانى اخذ كرده است كه نسبت به شيعه عناد داشته‏اند. زيرا قول مذكور اولين بار در كتاب دبستان المذاهب آمده كه نويسنده آن مجهول است و در هيچ يك از منابع معتبر شيعى چنين قولى سابقه ندارد. حتى صاحب فصل الخطاب كه سعى وافرى در اثبات تحريف قرآن داشته، خود اعتراف مى‏كند هيچ اثرى از اين مطلب در كتب شيعه نيافته است.
همچنين مؤلف در همان‏جا ضمن آنكه قول تحريف قرآن را به شيعه نسبت مى‏دهد، به احاديثى كه از برخى از راويان شيعه نقل شده است، استناد مى‏كند. اشتباهات وى در ذكر نام راويان (نظير محمد بن نصر به جاى احمد به محمد بن ابى نصر بزنطى) و نيز استنباط خطاى وى از متن حديث به خوبى نشان مى‏دهد به منابع شيعى از جمله اصول كافى (ج 2 صفحه 631) كه حديث مذكور در آن ثبت شده است مستقيما مراجعه‏اى نداشته است و اعتماد وى در اين زمينه به اقوال و نقل‏هاى عالمان اهل سنت است.
4. نقص و كاستى ديگرى كه كتاب مناهل از آن در امان نمانده است، عدم رعايت‏



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 13
طريق ميانه و اعتدال در داورى‏ها است. پايبندى شديد و افراطى مؤلف به باورهاى اهل سنت و جماعت موجب شده است تا بعضا در توجيه آنها و رد آراء و مذاهب ديگر از محدوده بحث علمى خارج شود و شواهد و مستندات را از جايگاه خود خارج سازد و در براهين و استدلال‏ها، بدان‏ها وزنى بيشتر يا كمتر از آنچه استحقاق دارند اختصاص دهد. نمونه اين لغزش‏ها را در مبحث جمع قرآن آنجا كه به روايات مبنى بر تحريف قرآن در منابع شيعى اشاره دارد و اغماض و تسامحى كه به احاديث مشابه در منابع اهل سنت روا مى‏دارد و يا تجليل و تمجيد افراط گونه‏اى كه از صحابه به عمل مى‏آورد مى‏توان مشاهده كرد.
چاپ‏ها و تحقيقات كتاب مناهل العرفان‏
على رغم آنكه مناهل كتابى بسيار پرمأخذ و مشتمل بر آراء فراوان در مباحث مختلف علوم القرآن است، طبعا نيازمند تحقيقى عميق و گسترده است، اما تا كنون كسى به اين مهم اقدامى شايسته نكرده است.
مناهل اولين بار در سال 1362 ه ق در دو مجلد از سوى دار احياء الكتب العربيه قاهره منتشر شد. چاپ دوم اين كتاب نيز از سوى همين ناشر منتشر شده است. بعدها ناشران متعددى در لبنان و ساير كشورها به چاپ آن اقدام كرده‏اند. اما متأسفانه كليه اين طبع‏ها با همان حروفچينى اوليه و با همان غلطهاى چاپى و بدون هرگونه تحقيق و توضيح و پانوشت است. تنها چاپ جديد همراه با ذكر مصادر و منابع و برخى توضيحات در پانوشت، توسط آقاى احمد شمس الدين در سال 1988 م از سوى دار الكتب العلميه بيروت منتشر شده است.
زمانى كه ترجمه حاضر را به پايان مى‏بردم و به تدريج خود را براى رجوع به منابع و مآخذ و شرح پاره‏اى از نكات كتاب آماده مى‏كردم از وجود چاپ مذكور مطلع شدم.
طبعا اين خبر بسيار شادى‏آفرين بود زيرا به جاى رنج و تلاش كاوش و يافتن ارجاع‏ها و نقل‏قول‏ها آن هم از كتاب‏هايى كه غالبا فاقد فهرست موضوعى منقحى هستند، مى‏توانستم از خوان گسترده‏اى كه آقاى شمس الدين فراهم آورده، بهره‏مند گردم. از اين رو بلافاصله از طريق دوستان كتاب مذكور را از لبنان تهيه كردم؛ اما تورقى اجمالى كافى بود تا اين شادمانى را يكسره به تأثر و تأسفى شديد مبدل سازد.



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 14
تلاش يا به عبارت دقيق‏تر تلاش غير محققانه آقاى جعفر شمس الدين صرفا به اخراج مرجع آن دسته احاديثى كه صرفا در صحاح ششگانه و مسند حنبل موجودند محدود شده است. از ذكر نام كامل و يا صحيح اشخاص و شرح حال مختصرى از آنها و ... در اين چاپ خبرى نيست. ايشان حتى از درج مقدمه‏اى مبسوط و روشنگر و نيز تهيه فهارس از جمله فهرست آيات و احاديث و اعلام و ... كه در كارهاى مشابه متعارف و معمول است، دريغ كرده‏اند. اى كاش آقاى جعفر شمس الدين در استخراج احاديث موجود در صحاح ششگانه و مسند حنبل نيز حداقل به لوازم يك تتبع علمى ملتزم مى‏ماند و به منابع اصلى مراجعه دقيقى مى‏كرد تا خواننده حداقل مى‏توانست به نشانى‏هايى كه ايشان در پانوشت‏ها از احاديث به دست داده است اعتماد كند، اما متأسفانه در بسيارى از موارد ارجاع‏ها غلط است. دقتى مختصر در ارجاع‏هاى مذكور نشان مى‏دهد آقاى جعفر شمس الدين ظاهرا در اكثر موارد به جاى مراجعه به صحاح ششگانه، با انتخاب واژه‏اى از حديث به كتاب‏هايى نظير معجم الفاظ احاديث نبوى مراجعه و مرجع احاديث را از آن استخراج كرده است. روشن است در چنين روشى به دليل اشتراك واژه‏ها در چند حديث تا چه حد اشتباه رخ خواهد داد. البته به نظر مى‏رسد ايشان سعى كرده‏اند حداقل اين نقص را در جلد دوم جبران كنند و درباره برخى از مطالب اين جلد توضيحاتى نيز ذكر كرده‏اند. اما همچنان در نشانى‏ها اشتباهات و سهل‏انگارى‏هايى مشاهده مى‏شود و توضيحات نيز بعضا غير ضرورى و گاه ناقص هستند.
نكاتى درباره كتاب حاضر
ترجمه و تحقيق كتاب مناهل از سال 1371 به عنوان كار موظف در پژوهشكده حكمت و اديان كه آن زمان يكى از پژوهشكده‏هاى پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى بود، آغاز شد و پس از حدود دو سال و نيم در سال 1374 به پايان رسيد. مشغله‏هاى گوناگون و نيز اقامت يك ساله در كشور سوريه مانع از پيگيرى كار و انتشار آن شد. پس از بازگشت معلوم شد متن ترجمه جلد اول مفقود شده است و نسخه موجود به علت كيفيت ضعيف مخصوصا در قسمت پايين صفحات كه به منابع و ارجاعات اختصاص داشت، قابل خواندن و حروفچينى نيست. اين بدان معنا بود كه بايد با مراجعه به كتابخانه‏ها و منابع، كار پرزحمت استخراج و بازنويسى اطلاعات و منابع مربوط به اين‏



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 15
جلد مجددا انجام شود. اين مهم از سال 1377 آغاز شد، اما على رغم تأكيد رئيس محترم پژوهشگاه مبنى بر انتشار اثر، با توجه به مشغله‏هاى سياسى و مسئوليت‏هاى نمايندگى مجلس ششم كار به كندى پيش مى‏رفت. فراغت نسبى در سال 1383 توفيق الهى و فرصتى مغتنم و مبارك بود كه امكان اصلاح نهايى و تهيه فهارس و اعلام را فراهم آورد.
اكنون ذكر نكاتى درباره چگونگى و روش و كوشش انجام شده در اين پژوهش ضرورى مى‏نمايد:
1. در اين ترجمه كوشيده‏ام حتى المقدور به متن كتاب و معانى الفاظ و عبارات وفادار بمانم. البته آنجا كه سخن صبغه‏اى ادبى و حماسى يافته و از سياق يك بحث علمى خارج شده است، براى تطبيق آن با ذوق و پسند خواننده فارسى زبان ناگزير عدم رعايت عين معانى الفاظ اجتناب‏ناپذير بوده است.
2. در ترجمه آيات همه‏جا بر ترجمه قرآن الحكيم اثر جناب آقاى دكتر سيد جلال الدين مجتبوى اعتماد شده است.
3. متن آيات و احاديث مروى از پيامبر عينا در متن، و ترجمه آن در پانوشت آمده است. در مورد ساير اخبار و آثار كه از صحابى روايت شده است، به ترجمه آن در متن و ذكر مرجع آن در پانوشت اكتفا شده است.
4. حتى المقدور كوشيده‏ام مرجع و نشان روايات و آراء و اقوال را از منابع اصلى به دست دهم. اما در مواردى اندك كه به علت فقدان منابع مورد نظر اين سعى به نتيجه نرسيده است، ناگزير از منابع واسطه اما معتبر استفاده كرده‏ام. در مواردى اندك نيز به علت عدم ذكر منبع مورد استفاده در متن كتاب، دستيابى به آن مقدور نگشته است. براى يافتن ارجاعات از كتابخانه‏هاى تخصصى موجود در تهران و قم، از جمله كتابخانه دانشكده الهيات دانشگاه تهران، كتابخانه دائرة المعارف بزرگ اسلامى، كتابخانه آية الله العظمى نجفى مرعشى، كتابخانه آية الله العظمى گلپايگانى و كتابخانه شخصى جناب آقاى مهدوى‏راد بهره‏اى فراوان بردم.
5. كليه كسانى كه به هر مناسبت در كتاب ذكرى از آنها به ميان آمده در پانوشت به همراه شرح مختصرى از احوال معرفى شده‏اند. همچنين كتاب‏هايى كه معمولا با ذكر نام مختصر مورد استناد قرار گرفته و يا مطلبى از آنها نقل شده است، با نام كامل و نام نويسنده در پانوشت معرفى شده‏اند. براى اين منظور از كتاب‏هاى تراجم معتبر نظير



ترجمه مناهل العرفان فى علوم القرآن، مقدمه، ص: 16
كشف الظنون، سير اعلام النبلاء، اعلام زركلى، معجم المؤلفين، كتاب‏هاى رجالى نظير تهذيب التهذيب، الاصابة فى تمييز الصحابة و ... استفاده شده است. سعى بر آن بوده كه كتب و اشخاص در اولين بارى كه در متن از آنها ياد شده است، معرفى شوند اما اين اصل در همه موارد رعايت نشده است.
6. هر جا مطلبى به اجمال و اختصار رها شده و شرح و تفصيل در فهم آن مؤثر بوده در هامش كتاب، توضيح لازم آمده است.
7. بعضا در كتاب، نظر و رأيى كه مبناى استدلالى نسبتا موجهى دارد مورد بى‏مهرى قرار گرفته است يا مؤلف به دليل مشرب فكرى و مذهب خويش در اظهار نظر و داورى آراء مخالف شرط انصاف را رعايت نكرده است و يا اينكه نظرى را برگزيده كه چندان صائب نيست. در اين گونه موارد و در حدى كه مقام و محدوده بحث اقتضاء مى‏كرده است، نكاتى را در پانوشت‏ها متذكر شده‏ام.
8. حتى المقدور اشتباهات و خطاهاى چاپى و غيرچاپى در ثبت اسامى و نام كسان و ... با استناد به منابع موثق اصلاح شده است.
9. در ترجمه و تحقيق اين كتاب از منابع فراوانى بهره برده‏ام. چنانكه خواننده محترم آگاه است، منابع معتبر و قديمى نظير تفاسير قدما يا مجامع حديثى با چاپ‏هاى مختلف و از سوى ناشران متعدد منتشر شده‏اند. با توجه به اينكه كار تحقيق و ترجمه اين كتا