رفتن به محتوای اصلی

اعدام، شکنجه، زندان… به جهان منعکس می نمود.

۷ – صدور اعلامیه: مثلاً در رد عفو عمومیِ رژیم بعث از عراقی های ناراضی در خارج از عراق، و افشای ماهیّت دولت بعثی در رابطه با این گونه توطئه ها.

ویژگی های اخلاقی
شهید آیت اللّه سید مهدی حکیم (ره) علاوه بر برجستگی های علمی – سیاسی، از صفات ویژه اخلاقی نیز برخوردار بود. بر اساس ظرفیت این مقال به فرازی چند از آن اشاره می شود.

* ۱ – تواضع: ایشان زمانی که در بغداد جایگاه رفیعی داشت، رفتار دوستانه اش با دلسوختگان جامعه را از یاد نمی برد. یکی از طلاب که ایشان را در هنگام ایفای وظیفه در بغداد، ملاقات کرده بود، چنین می گوید:

«آیت اللّه سید مهدی حکیم پس از اقامه نماز جماعت در مرکز عراق، در حسینیه تیممی می نشست، با تک تک افراد حاضر، احوالپرسی می کرد و از مشکلاتشان می پرسید، و به حل مشکل هر یک در حد توان اقدام می نمود، و در این رابطه بین عرب و غیره تفاوت قائل نبود.»(۷)

* ۲ – ایمان به الطاف خدایی: شهید حکیم (ره) به عنایات غیبی پروردگار ایمان کامل داشت و با یاد خداوند سبحان به حل معضلات خود و دیگران می پرداخت. برای نمونه خاطره ای از کرامت معصوم گونه ایشان را می آوریم:

در یکی از مناطق پاکستان به نام پاراچنار، از مناطق مرزی آن کشور، مؤمنین از ایشان طلب باران نمودند. فرزندش حجه الاسلام والمسلمین سید علی حکیم از آن شهید عزیز چنین نقل نموده است: «مؤمنین از من طلب باران نمودند و اعتقاد داشتند که با دعای من رحمت آسمانی خدا بر آنها نازل می گردد. من از اینکه ممکن است با دعایم باران نبارد، متحیر بودم. و از این می ترسیدم که با عدم نزول باران، عقیده مؤمنین نسبت به علماء کاهش یابد. این آیه کریمه را تلاوت کردم:فَقُلْتُ استغفِروا ربکم اِنّهُ کانَ غَفّاراً، یُرسِل السّماءَ علیکم مدْراراً:سوره نوح / ۱۰ و ۱۱

ترجمه: به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است تا بارانهای پربرکت آسمان را پی در پی، بر شما فرستد.

از مؤمنین خواستم که زن، مرد، کوچک و بزرگ از شهر خارج شوند و در زیر آسمان همه صد مرتبه استغفار کنند. یقین نمودم که خداوند دعای بندگانش را رد نمی کند. در هنگام توجه قلبی توده های دل شکسته، ناگهان رحمت پروردگار آغاز و با باران خویش زمین تشنه را سیراب ساخت.

جمعیت به شهر برگشتند. در حالی که بارش تگرگ و باران تا اذان صبح ادامه داشت. هنگام نماز صبح درب خانه را کوبیدند و آمدند از من تقاضا کردند، دعا کنم تا خداوند باران را قطع کند.

من حیران ماندم که از خداوند طلب برکت نمودم و اکنون از بارگاهش بخواهم که برکاتش را قطع نماید. و از جانبی مؤمنین توقع دارند که به محض دعا مورد اجابت واقع شود. لذا روی دل را جانب خداوند نموده و به درگاهش عرض نمودم: «خداوند! آگاهی که این جمعیت به خاطر شخصیت معنوی امام حکیم (ره) انتظار چنین کاری را از من دارند. خدایا! اگر سید حکیم (ره) نزد تو منزلت دارد، به خاطر شخصیت معنوی ایشان مرا از این وضع نجات بده.»

قبل از آن که خورشید کامل شود، باران متوقف گردید و هوا آفتابی شد.»(۸)

* ۳ – نو اندیشی: از تلاش ایشان در ایجاد ساختار فکری – تشکیلاتی حزب الدعوه نو اندیشی این شهید گرامی را در نیکوترین چهره می توانیم ببینیم.

* ۴ – امید به هدف: با وجود مراقبت های ویژه حزب بعث در عراق و توطئه علیه وی و نیز مشکلات موجود در میدان تلاش ایشان در بیرون از عراق، وی هیچگاه مأیوس نشد و تنها به هدف خود می اندیشید.

* ۵ – دنیاگرا نبودن: تجملات دنیا وی را مجذوب نساخت. او با وجود دست رسی به امکانات مادی هرگز شیفته مال، خانه، ماشین و… نگردید. وقتی شهید سید مهدی حکیم (ره) در بغداد ایفای وظیفه می نمود، حاج خز علی تمیمی منزلی را به وی هدیه کرد؛ اما او با وجودی که در شهر بغداد منزل نداشت و به آن نیازمند هم بود، از حاجی تمیمی خواست منزل مذکور و منافعش را در اختیار مصارف عمومی و مسجد قرار بدهد.(۱۰)

* ۶ – عدم تعصب: کمتر کسی پیدا می شود که جانش را به خطر اندازد و به کشورهایی که بافت های سیاسی، ملّی، نژادی و… آنها با وی همسانی ندارند، مسافرت، و با آنها همکاری کند. او در رابطه با جریان های داخل و خارج عراق، نیز همگرایی ملّی را در نظر داشت؛ لذا به دور از همه علائق سیاسی، مذهبی، زبانی و… مخالفین را در قلمرو یک تشکلات ملی دعوت می کرد و جنبه های مشترک آنان را، معیار وفاق ملی قرار می داد و سنّی، شیعه، کرد، فارس و دیگر ملیت ها را یک مجموعه واحد به نام تشکل ضد استکباری به حساب می آورد.

به سوی شهادت
در تاریخ ۱۳۶۸ / ۱ / ۱۴ جبهه ملی – اسلامی سودان از آیت اللّه سید مهدی حکیم (ره) دعوت می کند تا در کنفرانسی که برای دومین بار، در خارطوم پایتخت سودان، برگزار می گردد، شرکت کند. این دعوت از طریق دکتر سعید محمد، رئیس تحریر مجله العالم، صورت گرفت. اما شهید حکیم (ره) متأسفانه به موقع موفق به اخذ جواز ورود به خاک سودان نشد و روز بعد لندن را به قصد خارطوم ترک کرد و در هتل هِیلتون اطاق شماره ۱۵۳ اقامت گزید.

بعثی ها از ورود شهید حکیم (ره) به خاک سودان اطلاع یافتند و درصدد طراحی ترور وی برآمدند. بعثی ها از آن جهت محیط سودان را مناسب کار خود دانستند که اولاً، سودان رابطه خوبی با دولت عفلقی عراق داشت و ثانیاً وجود حزب بعث و نفوذ او در تشکیلات دولت سودان به خصوص وجود حزب بعث سودان، زمینه خوبی در انجام ترور بود.

یکی از بستگان ایشان در مورد چگونگی ورود آیت اللّه حکیم (ره) به خاک سودان چنین اظهار می دارد:

«ساعت ۲ نصف شب جمعه ۱۳۶۸ / ۱ / ۱۴ وارد فرودگاه خارطوم شدیم. مورد استقبال یکی از برادران قرار گرفته، به وسیله ماشین او به هتل هیلتون انتقال یافتیم و در اطاق شماره ۱۵۳ سکنی گزیدیم. بنا شد صبح روز جمعه ساعت ۹ در دومین جلسه کنفرانس شرکت کنیم. متأسفانه جهت انتقال ما به کنفرانس در زمان مقرر نیامدند. ساعت از ۹ گذشت که شخصی به نام عباس ابراهیم النّور که خود را عضو جبهه ملی – اسلامی سودان می دانست، آمد و گفت: اکنون دیر شده و بهتر است در جلسه بعد از ظهر امروز شرکت کنید. باز هم طبق معمول خبری از کسی نشد. تا ساعت ۶ عصر هم بدین منوال گذشت. شخص دیگری آمد و خود را از مجله العالم معرفی کرد. او هم پس از صحبت های لازم مارا ترک نمود.

من و سید مهدی حکیم (ره) در سالن هتل نشسته بودیم و منتظر رفتن در کنفرانس بودیم. دو نفر عراقی، چند متری ما روی صندلی نشستند و از گارسون غذا خواستند و بدون تناول، وقت گذرانی می کردند و در واقع سید حکیم را شناسایی می کردند.

ما پس از مدتی به اطاق مراجعت و استراحت نمودیم و فردا صبح هم به شکل روزهای پیشین ما را سرکار گذاشتند. کنفرانس لحظه های پایانی خود را طی می کرد و ما با پایان یافتن آن بدون شرکت در کنفرانس، تصمیم گرفتیم با حسن ترابی دبیر کل جبهه ملّی – اسلامی سودان ملاقات کنیم. در شب یکشنبه ۱۳۶۸ / ۱ / ۱۷ برای ملاقات وی وارد منزلش شدیم و پیرامون مسائل جاری عراق، مسئله سیاسی فلسطین و مسئله مخالفین عراق صحبت هایی به میان آمد. پس از اتمام مذاکرات به هتل برگشتیم.

شهید سید مهدی (ره) رفت که کلید از هتل دار بگیرد.

در همان حال چند نفر عراقی مشکوک، آیت اللّه شهید (ره) را تحت نظر داشتند. من نیز رفتم تا کلید اطاق را از مسئول هتل بگیرم. ۲۰ ثانیه نگذشته بود که صدای شلیک گلوله شنیده شد. برگشتم دیدم که سید مظلوم نقش بر زمین شده است. خواستم حرکتی کنم که مهاجمین همه را تهدید نمودند و تیراندازی هوایی نمودند. پس از آن، همه روی زمین دراز کشیدند و تروریست ها پس از شلیک چهار گلوله هوایی، صحنه را ترک کردند و ۱۵ دقیقه پس از متواری شدن قاتلین، نیروهای امنیتی سودان رسیدند. بدن غرقه در خون شهید حکیم را به بیمارستان منتقل نمودند و به بازجویی از ساکنین هتل پرداختند.(۱۱)

میثاق با خون شهید (ره)
پیکر آغشته به خون شهید به بیمارستان منتقل شد، اما روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست. آری، او رفت تا درد دل شیعیان را به جد بزرگوارش باز گوید. پس از پخش خبر شهادت ایشان از رسانه های تبلیغاتی جهان، هیئتی از مجلس اعلای انقلاب اسلامی و وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، عازم سودان شدند و از کشور سودان نیز وزیر کشور، وزیر دادگستری و مسئولین جبهه ملّی – اسلامی سودان، در کنار جسد مطهر شهید گرد آمدند. پس از قرائت فاتحه، حسن ترابی خطاب به آن شهید، چنین گفت:

«این فقید سعید، شخصیت بزرگی در وطن خود بود، بزرگی او به بزرگی اسلام بود. شهادت وی با این وضع و با چنین شرایطی بزرگی اش را نشان می دهد. با هر قطره ای ازخون این شهید، صدایی به عالم بلند می شود. این شهید برای ما مهمان بود و هر مهمانی نسبت به ما حقوقی دارد که ما آن را انجام ندادیم. این فاجعه در واقع یک بحران سیاسی و اهانت به کشور سودان است.»

نخست وزیر سودان نیز خطاب به پیکر شهید، چنین گفت:

«من همدردی خود و مردم سودان را درباره این فاجعه، اعلام می دارم. سودان چنین جنایتی را در تاریخ معاصر خود کمتر دیده است… خداوند روح او را با انبیاء و شهداء راستین محشور نماید.»(۱۲)

تشییع پیکر
روز پنجشنبه ۱۳۶۸ / ۱ / ۲۱ پیکر شهید با حضور شخصیت های سیاسی – نظامی سودان همانند، وزیر کشور، وزیر دادگستری و رئیس جبهه ملی – اسلامی، از خارطوم تا تهران تشییع شد و ساعت ۳ بعد از ظهر همان روز، وارد فرودگاه مهر آباد گردید. روز شنبه ۱۳۶۸ / ۱ / ۲۳ نیز دوباره پیکر او را، یارانش با حضور تعدادی از مسئولین جمهوری اسلامی ایران، برادرش آیت اللّه سید باقر حکیم و شخصیت های علمی و سیاسی عراق تشییع کردند.

تشییع پیکر پاک او با پخش سرود نظامی جمهوری اسلامی ایران، از مسجد ارک تهران آغاز شد و تا تقاطع شهید مصطفی خمینی (ره) ادامه یافت، و پس از آن پیکر شریفش را به سوی شهر مقدس قم حرکت دادند و با همراهی حدود ۱۰۰ اتومبیل بدن شهید را در ساعت ۳ عصر روز شنبه ۱۳۶۸ / ۱ / ۲۳ به قم رساندند و در میان انبوه جمعیت که به انتظار ورود پیکر شهید بودند، تشییع و پس از عزاداری کم نظیری بدن مطهّر آن رادمرد را در کنار بارگاه ملکوتی فاطمه معصومه (س) و مزار شهید محراب، آیت اللّه مدنی، در مسجد بالاسر، به خاک سپردند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

پی نوشت:
۱ – لماذا قتلوه، سلیم العراقی، ص .۱۳

۲ – همان، ص .۳۰

۳ – نقل از سید محمد هادی – از نزدیکان شهید (ره)

۴ – لماذا قتلوه، ص .۵۳

۵ – آرشف الامام الحکیم، رقم .۳۲

۶ – لماذا قتلوه، ص .۱۰۵

۷ – مصاحبه با حجه الاسلام و المسلمین سید طالب مروّج خیر آبادی.

۹ – نقل از حجه الاسلام و المسلمین سید علی الحکیم، فرزند شهید (ره) .

۱۰ – لماذا قتلوه، ص .۱۶۹

۱۱ – نقل از دکتر عبدالوهاب الحکیم، از بستگان شهید (ره) .

۱۲ – حازم العواری، اصداء و انعکاسات، ص ۳۴ و .۳۵

منبع :گلشن ابرار ؛الگوی تلاش؛سید غلامحسین صادقی