رفتن به محتوای اصلی

السيد موسی بن صدرالدين الصدر(1346 - مفقود 1398 هـ = 1928 - مفقود 1978 م)

بسم الله الرحمن الرحیم

السيد موسی بن صدرالدين الصدر(1346 - مفقود 1398 هـ = 1928 - مفقود 1978 م)

السيد موسی بن صدرالدين الصدر(1346 - مفقود 1398 هـ = 1928 - مفقود 1978 م)
۱۰/۶/۱۳۵۷
۱/۹/۱۹۷۸
۲۷/۹/۱۳۹۸--ماه رمضان











سید موسی صدر
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از موسی صدر)
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع، با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بی‌منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.
سید موسی صدر
Imam Musa Sadr (19) (cropped).jpg
رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان
پیش از محمدمهدی شمس‌الدین
اطلاعات شخصی
زاده ۱۴ خرداد ۱۳۰۷
قم، ایران
ملیت ایرانی
همسر(ان) پروین خلیلی
فرزندان صدرالدین، حمید، حورا و ملیحه
محل
تحصیل حوزه علمیه قم / دانشگاه تهران / حوزه علمیه نجف
شغل روحانی، سیاستمدار
مذهب اسلام شیعه

سید موسی صدر (زادهٔ ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ در قم – ناپدید شده در ۱۰ شهریور ۱۳۵۷ در لیبی) روحانی عالم و مجتهد شیعه و مؤسس مجلس اعلای شیعیان لبنان بود. او از رهبران مذهبی و سیاسی لبنان نیز به‌شمار می‌رفت. صدر در میان برخی شیعیان به «امام موسی صدر» معروف است.

او در ۹ شهریور ۱۳۵۷، طی سفری رسمی به لیبی به دعوت معمر قذافی، ناپدید شد. در حالی که بسیاری گزارش‌ها حاکی از قتل او در همان زمان توسط قذافی است، برخی گزارش‌ها حاکی از وجود او در زندان‌های لیبی بوده‌است. احمد رمضان یکی از نزدیکان معمر قذافی روز چهارشنبه ۱۳۹۰/۸/۱۸ طی مصاحبه‌ای با یک شبکه خبری در دبی باز گو کرد. وی معتقد است که سید موسی صدر در سفرش به لیبی در سال ۱۳۵۷ بعد از ملاقاتش با قذافی به دستور قذافی کشته شده‌است.[۱] آخرین خبر از وضعیت وی را وزیر اطلاعات قذافی در شهریورماه ۱۳۹۱ مبنی بر کشته شدن او بلافاصله پس از مشاجره‌اش با قذافی و دفن او در حومه پایتخت ارائه داد.[نیازمند منبع] البته خانوادهٔ صدر هرگز این ادعا را نپذیرفتند و همچنان به پیگیری حقوقی و قانونی خود ادامه می‌دهند.

در ماه‌های قبل از پیروز شدن انقلاب ۱۳۵۷ ایران، سید موسی صدر در کنار افرادی همچون: سید محمد باقر صدر، حسینعلی منتظری[۲] و چند تن دیگر، از برجسته‌ترین گزینه‌های مطرح احتمالی برای جانشینی سید روح‌الله خمینی پس از درگذشتش بود.[نیازمند منبع]
محتویات

۱ تولد
۲ خاندان صدر
۳ حضور در حوزهٔ علمیهٔ قم
۴ دوستان
۵ دانشگاه تهران
۶ حوزهٔ علمیهٔ نجف
۷ هجرت به لبنان
۷.۱ بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان
۷.۲ پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان
۷.۳ تأسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی
۸ آثار
۹ کتاب‌ها
۱۰ شاگردان
۱۱ سرنوشت
۱۱.۱ انگیزه قذافی برای کشتن صدر
۱۱.۲ تناقض در روایات نقل شده از عرفات
۱۱.۳ تلاشهای محمدرضاشاه برای یافتن صدر
۱۲ اندیشه‌ها
۱۲.۱ اندیشه وحدت اسلامی
۱۳ زندگی شخصی
۱۴ جستارهای وابسته
۱۵ پیوند به بیرون
۱۶ منابع

تولد

سید موسی صدر، در روز ۱۴ خرداد سال ۱۳۰۷، در محله چهارمردان شهر قم به دنیا آمد. پدر او سید صدرالدین صدر، جانشین شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و از مراجع بزرگ زمان خود بود و مادرش صفیه طباطبایی قمی فرزند سید حسین طباطبایی قمی و خواهر سید حسن طباطبایی قمی بود.[۳] او درس‌های ابتدایی را در دبستان حیات قم گذراند و پس از آن وارد دبیرستان سنایی شهر قم شد و هم‌زمان با دورهٔ دبیرستان، به تحصیل علوم اسلامی در حوزه علمیه قم مشغول شد.
خاندان صدر
نوشتار اصلی: خاندان صدر

خاندان صدر از بزرگترین خانواده‌های شیعی در در دو سده اخیرند که در ایران عراق و لبنان، زیسته‌اند. جد پدری موسی صدر، سید اسماعیل صدر، جانشین میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و نیای مادری‌اش حسین طباطبایی قمی، جانشین سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام علیه رضاشاه بود. از دیگر مشاهیر و بزرگان این خاندان می‌توان از سید صالح شرف الدین، سید صدر الدین صدر موسوی عاملی و سید ابوجعفر خادم الشریعة نام برد. سید رضا صدر برادر بزرگ او بود.
حضور در حوزهٔ علمیهٔ قم

موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال ۱۳۲۲ رسماً به حوزه علمیه قم وارد شد. استادان فقه و اصول او در قم سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، حسینعلی منتظری، سید جلال الدین طاهری، سید حسین طباطبایی بروجردی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، محمد حجت کوه‌کمری، سید احمد خوانساری و سید محمد محقق داماد بودند و فلسفه را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایی و سید رضا صدر فرا گرفت.
دوستان

از دوستان اصلی و هم بحث صدر در قم، می‌توان سید موسی شبیری زنجانی، عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی، سید محمد بهشتی، سید مهدی آقا ،نعمت‌الله صالحی نجف آبادی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و ناصر مکارم شیرازی را نام برد. سید موسی شبیری از مراجع تقلید دربارهٔ او می‌گوید: "مرحوم والد با " آسید صدر الدین" جلسات بحث علمی داشتند. روز میلاد از ما خواست به منزل ایشان برویم. مرحوم آیت‌الله خمینی را هم که با والد ما رفاقت داشت، دعوت کرده بودند. " آقای سید صدر الدین" عمامه مرا گذاشت و حاج آقای ما عمامه " آقا موسی" را… آقا موسی متین و صبور بودند و نجابت مخصوصی داشتند. ایشان نسبت به مسائل سیاسی از درک و بینش خوبی برخوردار بودند و در این زمینه استعداد و آگاهی خوبی داشتند. امیدوارم هرکجا که هستند چه در این دنیا و چه در آن دنیا، مورد عنایت و تفضل خداوند متعال باشند"[۴]
دانشگاه تهران

سید موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی در قم، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال ۱۳۲۹ به عنوان اولین روحانی دانشجو و دانشگاهی (البته به همراه دوستش یعنی عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی)، در لیسانس رشتهٔ «اقتصاد در حقوق» (معادل رشتهٔ حقوق اقتصادی کنونی) به عنوان نخستین طلبه وارد دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۲ فارغ‌التحصیل شد.
حوزهٔ علمیهٔ نجف
امام موسی صدر در حال مطالعه در جوانی

پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه تهران سید موسی صدر برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف می‌رود و تا سال ۱۳۳۷ در آن‌جا می‌ماند. او در این سال‌ها، نزد سید محسن حکیم، شیخ مرتضی آل یاسین، سید عبدالهادی شیرازی و شیخ حسین حلّی فقه می‌آموزد و از درس اصول سید ابوالقاسم خویی بهره می‌برد و فلسفه را نیز نزد صدرا بادکوبه‌ای فرا می‌گیرد. صدر در نجف، با سید محمدباقر صدر دوست و هم بحث بود. همچنین با سیدمحمدعلی موحدابطحی رابطه صمیمانه‌ای داشت.

صدر قبل از عزیمت به نجف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی هم‌زمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» درآمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تأسیس «مکتب اسلام» را عهده‌دار گردید. از مهم‌ترین اقدامات او در آخرین سال اقامت در شهر قم، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه‌های علمیه بود، که با همفکری بهشتی و مکارم شیرازی صورت گرفت.
هجرت به لبنان
سخنرانی امام موسی صدر در مراسم فارغ‌التحصیلی مدرسه پرستاری در مجلس اعلای شیعیان لبنان، سال ۱۹۷۷
حضور در مراسم فارغ‌التحصیلی مدرسه پرستاری در مجلس اعلای شیعیان لبنان، سال ۱۹۷۵

صدر در اواخر سال ۱۳۳۸ و به دنبال توصیه‌های افرادی هم‌چون بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را پاسخ گفت و به عنوان جانشین وی، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک کرد. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیت‌های منحصربه‌فرد لبنان جهت نمایاندن چهره واقعی شیعیان به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این سفر را تشکیل می‌داد. صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیت‌های خود را در سه حوزه موازی سازماندهی نمود.
بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان

صدر از زمستان سال ۱۳۳۸ و هم‌زمان با آغاز فعالیت‌های گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه‌نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه‌های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود که از اواسط سال ۱۳۳۹ و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. صدر در زمستان سال ۱۳۳۹ و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه‌ای ضربتی جهت تأمین نیازهای مالی خانواده‌های بی بضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۸ و در چارچوب برنامه‌ای میان مدت، با طی سالانه هزارها کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، ده‌ها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه‌ای را راه اندازی نمود که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا درآمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. در تابستان سال ۱۳۴۵ و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با او، رسماً از حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تأسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت صدر به‌شمار می‌رفت، در اول خرداد سال ۱۳۴۸ تأسیس، و خود او با اکثریت آراء به ریاست آن انتخاب گردید.
اعتصاب غذای سه روزه موسی صدر در مسجد صفای بیروت در اعتراض به جنگ داخلی لبنان

فقر فرهنگی قبل از آغاز فعالیت صدر به حدی بود که برخی از مسلمانان لبنان مراسم عقد و ازدواج و ترحیم خود را در کلیسا بر پا می‌کردند و امواتشان را در گورستان‌های مسیحیان دفن می‌کردند. صدر با تأسیس مراکز آموزشی متعدد خاص شیعیان حرکت بنیادی را آغاز کرد. وی با تأسیس جنبش اَمل سعی در ترسیم خط و مشی مستقل الهام گرفته از آداب تشیع، ایمان و اخلاص در عمل و صدق در عقیده و گفتار، بازگشت به اصل خویشتن زدودن آثار محرومیت و پیشرفت شیعیان لبنان کرد. (ساختار سیاسی اجتماعی لبنان-ص۱۴۹)

صدر از بهار سال ۱۳۴۸ تا اواسط زمستان سال ۱۳۵۲ با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست تا آن را برای اجرای پروژه‌های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه‌نشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال ۱۳۵۳ به رهبری موسی صدر شکل گرفت و راهپیمایی‌های مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوستند. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینیها، توده‌های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند، و پیگیری مطالبات شیعیان را تا آمدن رئیس‌جمهور بعد به تأخیر اندازد. او در سال ۱۳۵۴ علی‌رغم کارشکنی‌ها، مجدداً با اکثریت آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال ۱۳۵۴، تمامی تلاش‌های موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع و شخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله‌ور شدن مجدد آتش جنگ، صدر در اردیبهشت ۱۳۵۵ حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر ۱۳۵۵، آب سردی بود که موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این آرامش تا زمانی‌که صدر در لبنان حضور داشت، ادامه پیدا کرد.[نیازمند منبع]
پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان

هدف استراتژیک موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه‌های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای ورود به لبنان در زمستان سال ۱۳۳۸، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه‌های روابط دوستانه و همکاری صمیمانه‌ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود که صدر در آن شرکت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال ۱۳۴۱ در شهر صور، که به فتوای صریح وی مبنی بر طهارت اهل کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان ۱۳۴۱ مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال ۱۳۴۱ حضور گسترده موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانی‌های تاریخی صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، وکلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۴۲، تأثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.
Musa Al-Sadr and AbdulNaser.jpg

صدر در تابستان سال ۱۳۴۲ و طی سفری دوماهه به کشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفکری مراکز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه‌های علمیه شیعه لبنان درانداخت. وی در بهار سال ۱۳۴۴، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۳۴۶ به دیدار پاپ رفت، و نشستی که ابتدا نیم ساعت پیش‌بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. موسی صدر از سال ۱۳۴۷ به عضویت مرکز اسلام‌شناسی استراسبورگ درآمد، و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ارزشمند چون «مغز متفکر جهان شیعه» را زمینه‌سازی نمود. صدر در بهار سال ۱۳۴۸ و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفکری یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیت‌های اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال ۱۳۴۹ «مجمع بحوث اسلامی» در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد.

موسی صدر در سال ۱۳۴۹ رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزات اسرائیل چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال ۱۳۵۳ و در اقدامی بی‌سابقه، خطبه‌های عید موعظه روزه را در حضور شخصیت‌های بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله‌ور نمی‌شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه‌های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. صدر در زمستان سال ۱۳۵۵ و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش‌بینی صریح حذف فاصله‌ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگ‌ها و تمدن‌های گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. موسی صدر در اواسط سال ۱۳۵۷ موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تأسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود.
تأسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی
بازدید امام موسی صدر از مناطق بمباران شده جنوب لبنان

موسی صدر از سال ۱۳۴۳ و یک سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه‌ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده اسرائیل برآمد. وی در بهار سال ۱۳۴۴ گروهی از جوانان شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره‌ای شش‌ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال اسرائیل آغاز گردید. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترک تا اوایل سال ۱۹۷۲ ادامه یافت. در مهر ۱۳۴۸ مؤسسه صنعتی جبل عامل یا کارگاه کادرسازی صدر رسماً آغاز به کار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط اسرائیل در سال ۱۳۴۹ و عدم واکنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی‌سابقه به دعوت موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه‌ای که دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاه‌های مناسب در آن، مجالس جنوب را تأسیس نماید. از اوایل سال ۱۳۴۱ عملیات جوانان شیعه در داخل اسرائیل شکلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سال‌ها پس از آن نیز به صلاحدید صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می‌شد. در شهریور سال ۱۳۵۱ و کمتر از ۲۴ ساعت پس از اشغال ۴۸ ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا» به دست سربازان اسرائیلی، نشست فوق‌العاده مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضاء در روستای جویا برگزار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط موسی صدر پاشیده شد. یک ماه پس از این حادثه و به هنگام حمله نیرهای اسرائیلی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیررسمی مقاومت لبنان به اجرا درآمد، که حاصل آن چند کشته و مجروح اسرائیلی بود. از پاییز سال ۱۳۵۱ آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین کشتهٔ مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود که در زمستان ۱۳۵۲ و پس از کشتن چند تن از سربازان اسرائیلی، در روستای مرزی «بنت جبیل» کشته شد. در خرداد سال ۱۳۵۴ و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در کوه‌های بقاع، که به کشته شدن ۲۷ تن از جوانان شیعه انجامید، صدر رسماً ولادت «گروه‌های مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامی‌ها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسماً در نقاط استراتژیک مناطق مرزی مستقر شدند. اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال ۱۳۵۵ صورت گرفت که پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهرک‌های «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید. موسی صدر اولین شخصیتی بود که در زمستان سال ۱۳۵۶، طرح سازشکارانه توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال ۱۳۵۷ اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب‌نشینی احزاب چپ و گروه‌های فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی‌ماندند، و به رغم امکانات اندک تا به آخر علیه اشغالگران ایستادگی کردند.
امام موسی صدر در بازدید هیئت یاری جنوب از مرجعیون

موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیت‌های خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه‌های علمیه، اتحادی عربی-اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهم‌ترین دغدغه‌های خارج از لبنان وی را تشکیل می‌دادند.
دیدار جمعی از عشایر با امام موسی صدر در مجلس اعلای شیعیان لبنان

در پی دستگیری روح‌الله خمینی و در اوایل تابستان ۱۳۴۲، صدر راهی اروپا و شمال آفریقا شد تا از طریق واتیکان و الازهر، شاه را برای آزادسازی ایشان تحت فشار قرار دهد. با آزاد شدن خمینی در پایان این سفر، ابوالقاسم خویی تصریح نمود که این آزادی بیش از هر چیز مرهون سفر صدر بوده‌است. در پی تبعید خمینی به ترکیه در پاییز سال ۱۳۴۳، صدر اقدامات مشابهی را انجام داد، تا ضمن تأمین امنیت خمینی، ترتیبات انتقال او به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، ده‌ها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند.

در زمستان ۱۳۵۰ و بر اساس تقاضای مراجع وقت، موسی صدر دربارهٔ برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، که بعضی از آنان از جمله هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد شدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال ۱۳۵۰ و آغاز همکاری‌های تنگاتنگ وی با صدر، سوریه به امن‌ترین کشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل شد. صدر در تابستان ۱۳۵۶ با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز درگذشت علی شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.
تصویر یادداشت سید موسی صدر با عنوان «انقلاب ایران: ندای پیامبران» در نشریه لوموند در تاریخ ۳ اوت ۱۹۷۸ مطابق با اول شهریور ۱۳۵۷

به دنبال درگذشت مصطفی خمینی در پاییز سال ۱۳۵۶، وی پسر عموی خود سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از خمینی برخیزد. صدر در بهار سال ۱۳۵۷ لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد تا با انجام اولین مصاحبه بین‌المللی با سید روح‌الله خمینی،[۵] افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد.[۶] صدر در دیدارهای مکرر سال ۱۳۵۷ خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب‌الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آن‌ها گوشزد نمود. وی در شهریور ۱۳۵۷ و یک هفته پیش از ربودن شدنش، با انتشار مقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی کرد. بزرگ‌ترین خدمت موسی صدر به انقلاب ایران آن بود که در سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ و پس از قریب دو دهه ترویج ارزش‌های اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصاً شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.[۷] تأثیرگذاری شیعیان در عرصه سیاسی اجتماعی لبنان مسئله‌ای نبود که به سرعت حادث شده باشد. شیعیان قریب چهل سال در پی جایگاه به فراموشی سپرده شده خود در سیاست و جامعه لبنان بوده‌اند. در واقع به مانند غالب رویدادهای سیاسی و تاریخی، روند ورود شیعیان به سیاست لبنان حکایتی پیچیده دارد که مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته‌است. نکته مهم این است که قدرت سیاسی حال حاضر شیعیان لبنان که به عنوان جامعه‌ای آگاه و دارای اعتماد به نفس بارها در مقابل مشکلات متحد ایستادگی کرده و مزد این همبستگی را گرفته‌اند، تنها طی چند دهه صورت پذیرفته‌است. عزت حال حاضر در قیاس با وضعیت پیش از آن، سوای از همراهی آحاد جامعه شیعه و عوامل دیگر، بدون شک مدیون مجاهدت‌های موسی صدر است. (ساختار سیاسی اجتماعی لبنان - ص ۲۴۰)[۸]
آثار

آثار سید موسی صدر حاصل جمع‌آوری سخنرانی‌ها، مقالات و بیانیه‌های ایشان در مجامع و جلسات مختلف در ایران و لبنان است که مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی سید موسی صدر به صورت کتاب و فایل‌های صوتی منتشر کرده‌است.
کتاب‌ها
امام موسی صدر، یاسر عرفات، پوران شریعت رضوی (همسر علی شریعتی- در ردیف اول) و سوسن و سارا شریعتی (در ردیف دوم) در مراسم چهلم علی شریعتی در لبنان
مصطفی چمران و امام موسی صدر در مراسم چهلم علی شریعتی در لبنان

مجموعهٔ در قلمرو اندیشهٔ امام موسی صدر

برای زندگی
نای و نی، به اهتمام و ترجمهٔ علی حجتی کرمانی، چاپ اول: ۱۳۸۳، چاپ دوم: ۱۳۹۱
ادیان در خدمت انسان
رهیافت‌های اقتصادی اسلام
روح تشریع در اسلام
انسان آسمان
حدیث سحرگاهان
سفر شهادت

مجموعهٔ پرتوها

محمد؛ پیامبر بت‌شکن
زهرا فصلی از کتاب رسالت
اخلاق روزه
دین در جهان امروز
علی موحد بود و بس
عدالت در اسلام
روح تشریع در اسلام
حسین وارث انبیا
زینب شکوهِ شکیبایی
اسرار ربودن امام موسی صدر

مجموعهٔ تفسیر قرآن

تأملی دیگر در تفسیر و قرآن
اخلاص
ناس و فلق
سوره قدر
سوره تکاثر
زندگی و مرگ
انفاق
اسرا

شاگردان

موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته‌ای را تربیت کرده، معروف‌ترین آنان در ایران یوسف صانعی و هاشمی رفسنجانی و در لبنان سیدعباس موسوی دبیرکل سابق حزب‌الله است.[۹][۱۰]
سرنوشت
نوشتار اصلی: ربودن موسی صدر

صدر در ۳ شهریور سال ۱۳۵۷ و در آخرین مرحله از سفر دوره‌ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در روز ۹ شهریور ربوده شد. دستگاه‌های قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج صدر از آن کشور و ورود او به رم را رسماً تکذیب کردند. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمده، تماماً گواه آنند که موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته‌است. به علاوه نه صدر و نه هیچ‌یک از همراهانش در سفر لیبی تماسی با خانواده نداشته‌اند و خبری از حضور او در لیبی در نشریات روز منتشر نشد.

در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که صدر همچنان زنده بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می‌گذراند. در خبری که در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۰ توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که موسی صدر در اواخر سال ۱۳۷۶ توسط برخی زندانبانان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید و اندکی پیش از ماه رمضان گذشته به مکانی دیگر انتقال یافته‌است.

به‌تازگی یک منبع دیپلماتیک لیبیایی که از نظام معمر قذافی رهبر لیبی جدا شده‌است، به " الجزایر تایمز " گفت سید موسی صدر رهبر جنبش محرومان لبنان، هنوز درقید حیات است و زیرنظر دستگاه‌های امنیتی لیبی و درمکانی بسیار ویژه نگاهداری می‌شود.[نیازمند منبع] همچنین صدرالدین صدر پسر موسی صدر اظهار داشته‌است:

صدر به همراه محمد یعقوب و عباس بدرالدین همچنان زنده و اسیر معمر قذافی رهبر لیبی هستند و در مسئله ناپدید شدن پدرم و همراهان وی هیچ راز، معما و ابهامی وجود ندارد. مسئله ناپدید شدن صدر کاملاً مشخص است. پدرم و همراهانش همچنان پشت میله‌های زندان هستند.[۱۱]

در سال ۱۳۹۰ و پس از سرنگونی قذافی در لیبی گزارش‌هایی مبنی بر مرگ موسی صدر منتشر شد. سایت آینده به نقل از دکتر کنی نوشت که او از سوی محمدرضا شاه مأمور پیگیری وضعیت موسی صدر بوده ولیکن در ملاقاتی انور سادات به او می‌گوید که به دلیل دیوانه بودن قذافی و امکان دست زدن به هر اقدام خطرناکی از سوی او، سرویس اطلاعاتی مصر بر لیبی تسلط دارد و سید موسی صدر نیز با توجه به این اطلاعات به دستور قذافی اعدام شده و جسد وی نیز در یک بلوک بتونی به قعر اقیانوس فرستاده شده‌است.[۱۲]

عبدالمنعم الهونی نماینده شورای انتقالی لیبی در قاهره نیز ضمن تأیید این امر دلیل واقعه را اعلام کرد: قذافی مدعی آگاهی از همه امور سیاسی و دینی بود. در طول یک دیدار قذافی به مذهب تشیع پرداخت و در آن تشکیک کرد و پاسخ موسی صدر نیز شدید بود و او قذافی را به ناآگاهی از علوم دینی اسلام به صورت کلی، و همچنین ناآگاهی از مذهب شیعه و سنی متهم کرد. پس از آن قذافی به موسی صدر دشنام داد و صدر نیز در مقابل قذافی را به خیانت و مزدوری متهم کرد. پس از این جریان بود که قذافی فرمان قتل موسی صدر را صادر کرد.[۱۳]

اما خواهرزاده و داماد موسی صدر گفت که اخباری که از برخی زندانیان آزاد شده در لیبی چندین سال قبل (آخرین خبر ۱۰ سال پیش) مبنی بر وجود وی در زندان منتشر نموده‌اند، خانواده سید موسی صدر مرگ وی را تأیید نمی‌کنند و همچنان فکر می‌کنند که او در لیبی زندانی است. همچنین محمد کرمی‌راد، عضو کمیته بررسی وضعیت موسی صدر در مجلس شورای اسلامی گفت براساس اسنادی که خانواده او در اختیار مجلس قرار داده‌اند قرائن و شواهد حاکی از زنده بودن صدر است و کسانی که با وی بوده‌اند، زنده بودن موسی صدر را تأیید کردند.[۱۴][۱۵]

حسنی مبارک، رئیس‌جمهور مخلوع مصر در مارس ۲۰۱۲ در روزنامه مصری «روز الیوسف» مدعی شد که سرهنگ قذافی، سید موسی صدر را در لیبی پس از یک مشاجره کشته‌است. مبارک در یادداشت‌های خود می‌نویسد:

قذافی سید موسی صدر را به شام دعوت کرد و در آن هنگام نوار صوتی‌ای را برای وی پخش کرد که از مصر به دست او رسیده بود. در این نوار صوتی سید موسی صدر انور سادات را تهدید کرده بود که لیبی را به سرنوشتی چون لبنان دچار خواهد کرد و پس از آن مشاجره‌ای کلامی بین سید موسی صدر و قذافی درگرفت. در آن زمان بود که قذافی و نیروهایش سید موسی صدر و همراهانش را مورد ضرب و شتم قرار دادند. قذافی بعد از این حادثه دستور کشتن فوری سید موسی صدر را صادر کرد. اما پیش از آن به زیردستان خود دستور داد ابزار شکنجه را حاضر کنند و خود شخصاً سید موسی صدر را شکنجه داد. سید موسی صدر پس از ۴ ساعت شکنجه از هوش رفت. قذافی در نهایت به زیردستان خود دستور داد، سید موسی صدر و همراهانش را به قطعه‌های سنگین آهنی بسته و آنان را به داخل دریای مدیترانه و در آخرین منطقه مرزی آب‌های لیبی بیندازند.[۱۶]

سید محمد کاظم موسوی بجنوردی در مصاحبه با حسین دهباشی خاطره‌ای را بیان می‌کند که در آن وی از یاسر عرفات در سفرش به ایران در مورد سرنوشت امام موسی صدر پرسیده‌است. عرفات در پاسخ گفته که وی کشته شده‌است.[۱۷]

رباب الصدر در گفتگوی اختصاصی با شبکه تلویزیونی المیادین گفت: «مقامات لیبیایی در سال‌های اخیر مایل بودند به توافقی با ما دست پیدا کنند که ما آن را نمی‌پذیرفتیم. آن‌ها پیشنهاد پرداخت پول در مقابل مختومه شدن پرونده ناپدید شدن سید موسی صدر را مطرح کردند. آن‌ها بارها تماس گرفتند ولی ما پیشنهاد را رد کردیم، ما پول‌پرست نیستیم».[۱۸]

جلال‌الدین فارسی در گفتگوی اختصاصی با خبرگزاری فارس گفت: «آقای موسی صدر قبل از پیروزی انقلاب که من در لبنان حضور داشتم و انقلابیون دور من بودند نه دور او، با شاه رابطه خوبی داشت، ایشان می‌گفت که ما باید با مسیحیان متحد شویم و یک آخوند به کلیسا برود و یک کشیش نیز در مسجد پیش‌نماز شود. وقتی چنین حرفی را زد باید علیه او قیام می‌شد. ایشان باید به خاطر این حرف کشته می‌شد اما ما دیدیم که ارزشی ندارد هرچند قذافی او را کشت. قذافی به نهضت‌های انقلابی و ضد استعماری کمک می‌کرد اما هر چه امام موسی صدر اقدام می‌کرد به او کمک نکرد وقتی او را دعوت کردند او به آنجا رفت، من آنجا مراوده و از همه جزئیات اطلاع داشتم و در نهایت او را کشتند.»[۱۹]
انگیزه قذافی برای کشتن صدر

به گفته خلیل الخلیل سفیر لبنان در ایران، قذافی میلیون‌ها دلار پول به صدر داده‌بود که در راه مبارزه با اسرائیل در جنوب لبنان به‌کاربندد ولی صدر چنین نکرد. قذافی از صدر خواسته بود که شیعیان لبنان با فلسطینی‌ها در راه مبارزه با اسرائیل همکاری کنند. از نظر قذافی صدر به قول خود عمل‌نکرده‌بود و در نتیجه قذافی از صدر دل خوشی نداشت. علی کنی فرستاده شاه به منطقه (جهت جستجوی صدر) از جلسه‌ای که با شاهزاده سعودی فهد سخن می‌گوید که در آن فهد قتل صدر بدست قذافی را به درخواست عرفات از قذافی نسبت می‌دهد. به گفته فهد عرفات معتقد بود صدر به نهضت فلسطین صدمه می‌زند.[۲۰]
تناقض در روایات نقل شده از عرفات

در زمان اقامت آیت‌الله خمینی در فرانسه، بنی‌صدر یک‌بار به عرفات تلفن می‌کند و از او در مورد سرنوشت صدر می‌پرسد. در پاسخ عرفات از قذافی نقل می‌کند که در جلسه بین صدر و قذافی، صدر ناراحت شده و تهدید به ترک لیبی می‌نماید. قذافی از سربازان خود می‌خواهد که او را آرام کنند. قذافی ادعا می‌کند که سربازان او به اشتباه این حرف او را فرمان کشتن صدر تلقی نمودند و قتل صدر ناشی از یک سوءتفاهم بوده‌است. دریک جای دیگر اما از عرفات این‌طور نقل می‌شود که قذافی صدر را ابتدا فقط زندانی می‌کند و صدر تا زمان پیروزی انقلاب در ایران زنده نگه‌داشته شده بود؛ و تنها پس از هماهنگی با بهشتی در بعد از انقلاب بود که قذافی فرمان قتل صدر را داد.[۲۱]
تلاشهای محمدرضاشاه برای یافتن صدر

به شهادت علی کنی که خود را از دوستان دوران کودکی صدر معرفی می‌کند صدر با محمدرضاشاه در ارتباط بود. به عنوان مثال او طی نامه‌ای از لبنان به شاه قول کمک داده بود. صدر در آن نامه به شاه گفته بود که به جای او با آیت‌الله خمینی صحبت خواهد کرد و ترتیبی می‌دهد که سیاست‌های شاه با اصول دینی تطبیق بیشتری داشته باشد. در آن نامه صدر کمک به شاه را مشروط به آوردن مهدی بازرگان و اعضای نهضت آزادی به دولت، به علاوه انحلال مجلس و برگزاری انتخابات آزاد کرده بود. صدر یک بار از علی کنی خواسته بود متن دروس آیت‌الله خمینی در نجف در مورد ولایت فقیه را به دست شاه برساند. صدر خواسته بود این کتاب به تعداد زیاد تکثیر شود تا روشنفکران به شناخت واقعی از خمینی برسند. گفته می‌شود مقامات موساد در یک جلسه خصوصی با شاه در جزیره کیش به او پیشنهاد کردند برای مقابله با اپوزوسیون خارج از ایران از صدر در جنوب لبنان حمایت کند. سید حسین نصر از طرحی سخن به میان می‌آورد که می‌گوید آن را از علمای جوان قم و از حلقه علمای تهران شنیده‌است. براساس این نقشه قرار بود صدر برای تشکیل دولت دینی به ایران دعوت شود، شاه یک مقام صوری برای خود حفظ کند و در عوض آیت‌الله خمینی برای درس و بحث به قم برود. به گفته نصر این نقشه با شاه و ملکه و نیز ژنرال‌های ارتش در میان گذاشته شده بود. در مقابل وقتی صدر ناپدید شد، شاه علی کنی را به کشورهای اطراف فرستاد تا از سرنوشت صدر کسب اطلاع کند. نتیجه صحبت کنی با مقامات مصر و عربستان حاکی از آن بود که قذافی صدر را کشته‌است.[۲۲]
اندیشه‌ها

موسی صدر دین را امری نه حاصل عقده‌های روانی می‌داند و منشأ دین را امری اصیل و ذاتی در انسان معرفی می‌کند. به نظر موسی صدر دیدگاه‌های دانشمندان دیگر دربارهٔ منشأ دین تغییر کرده‌است و این مسئله هنوز برجای باقی‌مانده که انسانی که دین را نمی‌شناخته‌است چرا بسوی دین تمایل پیدا کرده‌است. وی همچنین بر این باور است که دین و علم با یکدیگر به دنیا می ایند و در سرشت بشر زاده شده‌اند. از نظر صدر، هم دین و هم علم در پیوند دادن انسان با حقیقت و واقعیت نفش دارند چرا که هر دو سعی می‌کنند تا واقعیت و هستی را رمزگشایی و پرده نمایی کنند. از نظر صدر هر دوی علم و دین در دوران کودکی و جوانی از بیماری خرافات و اساطیر رنج برده‌اند.[۲۳] از نظر وی فقه به عنوان بخشی از دین باید در خدمت انسان‌ها باشد تا انسان‌ها را بسوی خداوند حرکت دهد. وی فقه را قانونی مقدس می‌دانست که برای حفظ و حراست از حقوق افراد در شرایط مختلف معین شده‌است. از نظر وی قانون مقدس با توجه به ویژگی‌های زمانی و مکانی صادر می‌شود و قانون است و فقیه باید در استنباط‌های خویش به عقل رجوع کند. وی بر اطلاع فقیه از ارزش‌های انسان و فهم درست انسان تأکید می‌کند.[۲۴] وی در کلیسای کبوشیه به این نکته اشاره کرده‌است که این ادیان هستند که در خدمت انسان هستند نه این که انسان در خدمت ادیان باشد. انسان موجودی دارای اراده و انتخاب آزاد است. وی انسان را موجودی صاحب کرامت و دارای ارزش ذاتی می‌داند و تقدم انسان بر احکام و مناسک فقهی را قائل است. وی همچنین در زمینه اقتصادی بر این باور است که انسان مقدم بر هرگونه ابزار و سرمایه و وسیله اقتصادی است.[۲۵] در تفکر وی جهان هستی یک امر همگرا و متحد و هماهنگ است. وی تأکید زیادی بر اصل همگرایی در تفسیر هستی‌شناسی دارد. انسان نیز به عنوان جزئی از جهان هستی بر اساس اندیشه صدر، بایستی با دیگر انسان‌ها همگرایی داشته باشد. از نظر وی، همچنین اساس و بنیاد هر دینی خداوند و معرفت به خداوند محسوب می‌شود. از نظر وی عبادت برای خدا و خدمت به رنج دیدگان بر روی زمین اموری جدایی ناپذیراند. از نظر وی میان ادیان الهی همچون مسیحیت و اسلام یگانگی وجود دارد و جدایی میان پیروان این دو دین اصلاً معنا ندارد.[۲۶]
اندیشه وحدت اسلامی

موضوع وحدت اسلامی یا مسلمانان یکی از نقاط عطف در اندیشه‌های موسی صدر به‌شمار می‌آید. وی برای برقراری اندیشه اجتماع مسالمت‌آمیز فرقه‌ها و ادیان در کنار یکدیگر اندیشه‌های چون حمایت از اصل همزیستی مسالمت‌آمیز و مبارزه با تجزیه کشور لبنان، رد هر گونه فرقه گرایی و مبارزه با تعصب‌های فرقه‌ای تأکید می‌کرد. وی یرای نزدیکی و اتحاد میان مذاهب شیعه و سنی به یکی از مفتی‌های برجسته لبنان در همین راستا نامه‌ای نوشته‌است و خواستار اقدام عملی وی برای وحدت میان مذاهب شده‌است. وی شیعه و سنی را برآمده از دینی واحد می‌دانست که هیچ تناقضی میان آن‌ها وجود ندارد. وی علت اصلی عقب ماندگی مسلمانان را در نبود یک جامعه و سازمان منسجم برای هدایت مسلمان‌ها می‌دانست. وی به اختلاف به عنوان عامل حرکت و تکامل مسلمانان نگاه می‌کرد. او بر این باور بود که وحدت کلمه میان مسلمانان از دو راه امکان‌پذیر است: نخست از راه همسان کردن فقه، و دیگری از طریق تلاش و کوشش مشترک.[۲۷]
زندگی شخصی

موسی صدر در مصاحبه‌ای با مجلهٔ الیقظه کویت به تاریخ ۱۹۷۵/۱/۱۳ دربارهٔ زندگی شخصی خود گفت:

فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران هستم.
با تأسف باید بگویم زندگی خصوصی ندارم. اظهار تأسف کردم، زیرا با این روشم به همسر و چهار فرزندم و خانواده‌ام ستم می‌کنم. پذیرفتن این وضع از جانب آنان از عذاب وجدانم می‌کاهد.
نمی‌توانم بگویم سرگرمی مشخصی دارم. ورزش مرا به خود می‌کشد، به‌ویژه فوتبال. همچنین دیدن تابلوهای رنگ روغن را دوست دارم.
گاهی اصلاً [سیگار] نمی‌کشم و گاهی زیاد می‌کشم، اما به هر حال کشیدن قلیان را دوست دارم.
من بسیار گریه می‌کنم. گریه برای من امر غریبی نیست.[۲۸]

جستارهای وابسته

مجلس اعلای شیعیان لبنان
حزب‌الله لبنان

پیوند به بیرون
مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به سید موسی صدر در ویکی‌گفتاورد موجود است.

امام موسی صدر
روایت صدر
(امام صدر نیوز) پیگیری اخبار امام موسی صدر
یاران امام موسی صدر
سخنان امام خمینی درباره پیگیری قضیه ربودن صدر
نامه امام خمینی به یاسر عرفات درباره مفقود شدن امام موسی صدر
نامه امام خمینی به حافظ اسد درباره ناپدید شدن امام موسی صدر
ضمیمه تاریخ ایران و اسلام روزنامه شرق ویژه امام موسی صدر ۱۵ شهریور ۸۵

منابع

Gadhafi Aide: Moussa al-Sadr was Liquidated in Libya - Naharnet
http://www.seratnews.ir/fa/news/21339/نقش-هاشمی-در-قائم-مقامی-منتظری
http://www.wikiresist.com/?word=سید_موسی_صدر
http://zanjani.net/index.aspx?pid=99&articleid=58782
«مصاحبه با لوسین ژرژ دربارهٔ مسائل سیاسی و اجتماعی ایران». سایت جامع امام خمینی.
«پیام مکتوب امام به قذافی+عکس». خبرگزاری فارس.
«دلایل محکم همراهی امام موسی صدر با انقلاب اسلامی». رجانیوز.
«نقش امام موسی صدر در لبنان و انقلاب ایران».
«تاریخ ایرانی». tarikhirani.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۵-۱۶.
«حضرت آیت‌الله العظمی امام موسی صدر». www.imam-sadr.com. دریافت‌شده در ۲۰۱۹-۰۵-۱۶.
«پسر موسی صدر: پدرم زنده و اسیر قذافی است». وبگاه کلمه.
آینده
خبر آن لاین
آینده
بی‌بی‌سی
مبارک: قذافی امام موسی را این گونه کشت؛ وبگاه خبری تابناک؛ فروردین ۱۳۹۱
خشت خام /نوبت پانزدهم/ گفتگوی حسین دهباشی با سید کاظم موسوی بجنوردی
«پیشنهاد رشوه قذافی به خانواده امام موسی». پایگاه خبری افکارنیوز.
«امام به دلیل روحیه ضدآمریکایی قهرمان ملت ایران بود». ۱۸ بهمن ۱۳۹۶.
The fall of heaven: The Pahlavis and the final days of imperial Iran, Andrew scott cooper, Henry Holt and Company, New York, 2016
The fall of heaven: The Pahlavis and the final days of imperial Iran, Andrew scott cooper, Henry Holt and Company, New York, 2016
The fall of heaven: The Pahlavis and the final days of imperial Iran, Andrew scott cooper, Henry Holt and Company, New York, 2016
http://www.mehrnews.com/news/3723234/دین-و-علم-چه-نسبت-و-ارتباطی-با-هم-دارند
رویکرد فقهی امام موسی صدر / جهان نو و قانون مقدس از دیدگاه امام موسی صدر، سید محسن جلال الدینی، چشم‌انداز ایران شهریور 1389
گزارشی از نشست «نقد و بررسی آراء تفسیری امام موسی صدر»: انسان نقطه مرکزی تفکر امام موسی صدر، مصاحبه‌شونده: فیروزان، مهدی؛ محقق، سید مصطفی؛ کتاب ماه دین، آبان 1389 - شماره 157 (3 صفحه - از 12 تا 14)
تبیین و تحلیل مبانی معرفتی امام موسی صدر در تقریب مسلمانان و مسیحیان، نویسنده: وفائی مغانی، جواد؛ شمالی، محمد علی؛ زمستان 1392، سال پنجم - شماره 17 معرفت ادیان (18 صفحه - از 113 تا 130)
امام موسی صدر و وحدت اسلامی، محمدجواد اخگری، اندیشه تقریب،1387 شماره 17

http://www.imam-sadr.com/اندیشه/نمایش-اندیشه/tabid/108/ArticleId/5560/کاش-می‌توانستم-همهٔ-محرومان-را-نجات-دهم.aspx

رده‌ها:

اعدام‌شدگان اهل لیبیافراد ایرانی عراقی‌تبارافراد ایرانی لبنانی‌تبارافراد با احتمال زنده بودنافراد لبنانی ایرانی‌تبارافراد مفقودالاثراهالی جنوب لبناناهالی قمایرانی‌های مهاجرت‌کرده به لبنانپرونده‌های افراد مفقودالاثر دهه ۱۹۷۰ (میلادی)تقریب‌گرایان مذاهب اسلامیخاندان صدرخاندان موسویدانش‌آموختگان دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهراندانش‌آموختگان دانشگاه تهراندرگذشتگان ۱۹۷۸ (میلادی)روحانیان شیعهروحانیان شیعه اهل ایرانروحانیان شیعه اهل لبنانزادگان ۱۳۰۷زادگان ۱۹۲۸ (میلادی)سیاستمداران اهل ایرانسیاستمداران جنبش املشیعیان دوازده‌امامیشیعیان لبنانعالمان شیعه





واكنش طباطبايي به مصاحبه سيد حميد روحاني
حمید روحانی:صادق طباطبایی تاریخ را تحریف کرده است







خبرگزاری فارس
سیاسی / احزاب و تشکل ها
۱۲:۳۴ - ۱۳۹۶/۱۱/۱۸
جلال‌الدین فارسی
پرونده ویژه «ریشه‌های یک انقلاب»-4/ فارسی در گفت‌و‌گوی تفصیلی با فارس: امام به دلیل روحیه ضدآمریکایی قهرمان ملت ایران بود/ میرحسین موسوی از ابتدا هم با امام نبود

.....
.....
فارس: یا درباره امام موسی صدر نیز مواضع شما بسیار خاص است.

فارسی: آقای موسی صدر قبل از پیروزی انقلاب که من در لبنان حضور داشتم و انقلابیون دور من بودند نه دور او، با شاه رابطه خوبی داشت، ایشان می‌گفت که ما باید با مسیحیان متحد شویم و یک آخوند به کلیسا برود و یک کشیش نیز در مسجد پیش‌نماز شود. وقتی چنین حرفی را زد باید علیه او قیام می‌شد.

فارس: این حرف رویکردش تقریب ادیان و مذاهب مختلف و یکپارچه کردن جامعه چندتکه لبنان است.

فارسی: ایشان باید به خاطر این حرف کشته می‌شد اما ما دیدیم که ارزشی ندارد هرچند قذافی او را کشت. قذافی به نهضت‌های انقلابی و ضد استعماری کمک می‌کرد اما هر چه امام موسی صدر اقدام می‌کرد به او کمک نکرد وقتی او را دعوت کردند او به آنجا رفت، من آنجا مراوده و از همه جزئیات اطلاع داشتم و درنهایت او را کشتند.



فارس: لبنان با اسرائیل درگیری داشت اما امام موسی صدر با این کار قصد داشتند که وحدت را به مردم لبنان بازگردانند تا بتوانند در مقابل یک دشمن واحد یعنی اسرائیل ایستادگی کنند و درنهایت این مسئله به تشکیل جنبش امل انجامید، خیلی از نزدیکان امام موسی صدر شمارا جزو کسانی می‌دانند که رابطه خوبی با قذافی داشته‌اید و این را یک اتهام علیه شما می‌دانند.

فارسی: قذافی یک مرد بزرگی بود و رابطه داشتن با او یک افتخار است. شما دیدید که چه کسانی قذافی را کشتند؛ همان نیروهای غربی و استعماری.

فارس: بالاخره مردم این دیکتاتور لیبی را نمی‌خواستند.

فارسی: دیکتاتور بود اما حالا که او را کشتند حکومت لیبی به چه وضعیتی دچار شده است.

فارس: اینکه در کشور لیبی آنارشیست حاکم شده است بحث دیگری است مردم لیبی قذافی را نمی‌خواستند.

فارسی: مستکبران و مترفان اروپا و آمریکا همدست شدند و این کار را کردند. آقای صدر می‌خواست بگوید که قذافی بی‌دین است و او هم وی را کشت، شما اگر بودید چه‌کار می‌کردید.

فارس: شما نیز در کتاب‌های خود به سیاست‌های قذافی ازجمله حضور دختران جوان به‌عنوان مشاوران او انتقاد داشته‌اید.

فارسی: بله او می‌خواست زنان را نیز مسلح کند چون کشورش جمعیت کمی داشت و از این طریق می‌خواست مستکبران را سرنگون کند. اما روش غلطی بود.









کد خبر: ۴۵۲۵۲۰
تعداد نظرات: ۳۶ نظر
تاریخ انتشار: ۵۴ : ۱۹ - ۲۲ دی ۱۳۹۷
صفحه نخست >> سیاست
پ
آیت الله موسوی خویینی ها:

آقا موسی صدر هیچ نوع همراهی با انقلاب نداشت / چمران می گفت بیخود وقت خود را صرف این نهضت در ایران می کنید؛ این کار اشتباه است / امام موسی صدر از آنجا که مسئله نهضت برایش اهمیت چندانی نداشت، دیدار با شاه را انجام داد / آقاموسی زیربار همکاری برای انتشار مجله برای پوشش اخبار مبارزات در ایران نرفت؛ شاید به این دلیل که با مبارزات جاری در ایران موافق نبود / چمران وقتی نهضت پیروز شد و امام به ایران آمد، به فاصله یک هفته به لبنان برگشت / هاشمی از ابتدا تا پایان عمر، جلوی صف می‌ایستاد و از فحاشی‌ها و خطرها هراسی نداشت
....
....
به سفرتان به لبنان اشاره کردید. این‌طور که برخی می‌گویند گویا امام موسی صدر، در آن زمان بر سر شیوه مبارزه با مبارزان ایرانی اختلاف دیدگاه داشته، شما چنین برداشتی داشتید؟ قدری از آن سفر بگویید.

موسوی خویینی: مرحوم آقاموسی صدر، تا آنجا که رفتار ظاهری‌اش نشان می‌داد، هیچ نوعی همراهی با انقلاب نداشت. به نظرم می‌آید که اساساً در آن زمان ایشان نظرش این نبوده که نهضتی که در ایران شروع شده به یک نتیجه خاصی می‌تواند برسد.

من وقتی به لبنان رفتم، طبق راهنمایی‌های آقای هاشمی، قرار بود بروم مرحوم چمران را اول پیدا کنم و بعد توسط ایشان با آقاموسی صدر ملاقات کنم. چون آقاموسی که من را نمی‌شناخت، من هم ایشان را ندیده بودم. آقای چمران را با رمز و علامت‌ پیدا کردم چون او هم به‌نوعی زندگی نیمه‌مخفی در لبنان داشت. به اتفاق آقای چمران به دفتر آقاموسی رفتیم تا با ایشان ملاقات کنیم. وقتی رسیدیم، قبل از ورود به دفتر، آقای چمران گفت مراقب باشید رئیس دفتر آقاموسی متوجه نشود شما چه کسی هستید و برای چه آمده‌اید. پرسیدم چرا، گفت چون ساواکی است. تعجب کردم که آقای صدر چرا یک ساواکی را به‌عنوان رئیس دفتر گذاشته است. آقای چمران گفت رژیم ایران اگر یک عامل اینجا داشته باشد، مطمئن می‌شود که ما اینجا کار خاصی علیه رژیم ایران نمی‌کنیم. طبعی این حتی اگر یک تاکتیک هم بود اما برای کسانی که دستی در نهضت و مبارزه داشتند پسندیده نبود چرا که دفتر کار جایی است که همه اطلاعات، نامه‌ها و رفت‌وآمدها در آنجاست.

قبل از آنکه برویم به اتاق آقای صدر، در همان دفتر با آقای چمران گفت‌وگو کردیم. ایشان می‌گفت اصلاً این کاری که در ایران شروع شده، اشتباه است و شما بیخود وقت خود را صرف این نهضت می‌کنید.

چه سالی بود؟

موسوی خویینی: فکر می‌کنم سال 53 یا 54 بود. از آقای چمران پرسیدم چطور؟، گفت کار شما اصلاً نتیجه ندارد، اصل کار اینجا در لبنان است و کاری که آقاموسی می‌کند، اصل است. اگر این به نتیجه برسد و ما در اینجا موفق شویم، خودبه‌خود مسئله ایران هم حل می‌شود. اگر اینجا درست نشود، آن هم به نتیجه نمی‌رسد. با شنیدن این جملات برای من خیلی عجیب شد که من چرا اینجا آمدم و سخن گفتن با کسی که این‌قدر تفاوت فکری با آقای هاشمی و دوستانشان و بنده داشت، چه فایده‌ای می‌توانست داشته باشد؟

آقای چمران به‌صورت کامل بر نظر خود بود. آقاموسی صدر در نظر مرحوم چمران بسیار باعظمت و شخصیت بزرگی بود و امام خمینی(ره) را در کنار آقای صدر یک فرد درجه دوم محسوب می‌کرد. اعتقادش این بود که شخص اول در دنیای اسلام آقای صدر است. در آنجا زیر چتر آقای صدر در بعلبک، به بچه‌های لبنان آموزش می‌داد و مبارزه آینده با صهیونیست‌‎ها را ساماندهی می‌کرد.

گویا امام موسی صدر در سفر به ایران به اصرار شهید بهشتی و شهید مطهری با شاه هم ملاقات داشته، آن ملاقات گویا به آزادی آقای هاشمی رفسنجانی از زندان منجر می‌شود؟

موسوی خویینی: در سال 50، اولین گروه رهبران مجاهدین خلق از قبیل حنیف‌نژاد و بدیع‌زادگان و غیره دستگیر شده بودند. این دستگیری مجاهدین خلق را به‌عنوان یک گروه اسلامی مسلح مخفی پرآوازه کرد. قبل از آن هرچه شنیده می‌شد، چریک‌های فدایی، کمونیست‌ها و غیره بودند. چند نفر از دستگیرشدگان مجاهدین خلق در دادگاه محکوم به اعدام شدند، حوزه قم و طلاب و کسانی که به نهضت علاقه‌مند بودند خیلی تلاش کردند که از اعدام اینها جلوگیری شود. تفاوت زمانه اینجا معلوم می‌شود. امروز می‌بینید که درباره حمایت‌کنندگان از مجاهدین خلق در آن روزها چگونه قضاوت می‌شود و این را به‌عنوان نقطه‌ضعف مطرح می‌کنند. در حالی که در میان کسانی که آن زمان از مجاهدین خلق حمایت کردند، افراد سنتی حوزوی هم مثل آقای آذری قمی هم بودند. یعنی فضلایی از قبیل آذری قمی که خیلی هم سنتی و پای‌بند به معیارهای سنتی فقهی بود، از اینها حمایت می‌کرد چون مجاهدین خلق در نظر فضلای علاقه‌مند به نهضت در آن زمان مهم بودند. همه راه افتاده بودند به خانه مراجع می‌رفتند تا آنها واسطه‌ای بفرستند و شاه را از اعدام اینها منصرف کنند. ما خودمان گروهی به تهران آمدیم و نزد برخی مراجع از جمله مرحوم آیت‌الله خوانساری رفتیم. چون رژیم روی ایشان حساسیت خاصی نداشت. از ایشان خواستیم واسطه شود که اینها اعدام نشوند. آن زمان، مجاهدین خلق آن‌قدر مقبولیت و محبوبیت داشتند که بخشی از حوزه به خاطرشان به منزل مراجع می‌رفتند. در همین زمان آقاموسی صدر به ایران آمد. اصلاً اصل سفر برای چه بود، نمی‌دانم. شنیدیم ایشان به ملاقات شاه رفته است. این البته برای علاقه‌مندان به نهضت خیلی بد و عجیب بود. ملاقات با شاه فی‌نفسه کافی بود تا یک فرد را بدنام کند. به‌هرحال گفتند آقاموسی در لبنان مشکلاتی دارد، شاه هم در لبنان نفوذ دارد، واقعاً هم همین‌طور بود نفوذ داشت، هر کشوری سعی می‌کرد در لبنان پایگاه نفوذی داشته باشند و این پایگاه بسته به میزان پولی بود که در لبنان خرج می‌کرد. آقاموسی هم برای مسائل لبنان، صلاح دیده بود با شاه ملاقاتی داشته باشد. شاه هم بدش نمی‌آمد در آن شرایط با یک روحانی نامدار در منطقه دیدار کند. البته آقاموسی در ایران خیلی شناخته شده نبود و فقط حوزوی‌ها ایشان را می‌شناختند؛ اما در خارج از ایران، هم با حافظ اسد ارتباط داشت، هم در لبنان پایگاه جدی و محکمی داشت، هم با ملک عبدالله و پادشاه مراکش ارتباطات خوبی داشت. برای شاه ملاقات با چنین روحانی‌ای اهمیت داشت. اما برای ما خیلی عجیب بود و مرتب سؤال می‌کردیم. گفتند قرار بوده ایشان در این ملاقات از شاه بخواهد اعضای مجاهدین خلق را اعدام نکند. در آن شرایط کمتر روحانی غیروابسته به حکومت حاضر می‌شد با شاه ملاقات کند. اما آقاموسی از آنجا که مسئله نهضت برایش اهمیت چندانی نداشت، این دیدار را انجام داد. این دیدار البته نتیجه‌ای درباره مجاهدین خلق نداشت.

درباره انتشار آن مجله در لبنان با آقاموسی به نتیجه رسیدید؟

موسوی خویینی: خیر. در دیداری که با آقاموسی داشتم، هرچه تلاش کردم به‌هیچ‌وجه نتوانستم در این باره با ایشان به نتیجه برسم. قرار بود اصلاً مجله به نام ایشان باشد، هزینه‌اش را هم ما می‌دادیم، درباره انتشار مطالب هم همه اختیارات دست ایشان بود، حتی نمی‌خواستیم علیه رژیم ایران مقالاتی چاپ کنیم. تنها مطالبه ما این بود که یک مجله معتبری منتشر شود که هفته‌ای یک‌بار اخبار مبارزات و مبارزان ایران در آن درج شود. ایشان گفت من علاقه‌مندم که مجله‌ای منتشر کنم، در این باره از من درخواست هم می‌شود ولی با این حال زیر بار این همکاری نرفت شاید هم به این دلیل که با مبارزات جاری در ایران موافق نبود.

یعنی برای انجام این سفر، شناخت قبلی از ایشان نبود؟ آقای هاشمی و شهید بهشتی، از دیدگاه‌های امام موسی صدر اطلاع نداشتند؟

موسوی خویینی: مرحوم بهشتی از دوستان قدیم آقاموسی در قم بود و ایشان را کاملاً می‌شناخت. طلاب علاقه‌مند به امام خمینی هم که از نجف به لبنان رفته بودند، تعدادشان کم نبود و از طریق آنها هم حتماً اطلاعاتی دریافت شده بود که آقاموسی چه دیدگاهی دارد ولی واقعاً تصور نمی‌شد که آقاموسی این حد همکاری را هم نپذیرد. درواقع ایشان فکر می‌کرد این کار در مسیر راهی که او برگزیده، مضر است. شاید اگر آقاموسی هم پیشنهادی را به ما می‌داد که با مسیر مبارزات ما در داخل ایران همخوانی نداشت، نمی‌‎پذیرفتیم، بخصوص افرادی مثل آقای هاشمی که هر مسئله و کاری را در مسیر نهضت ارزیابی می‌کرد.

با این حال فکر می‌کنم آقای هاشمی و دیگر دوستان‌شان، مثل آقای بهشتی به این مقدار همکاری از سوی آقاموسی امیدوار بودند که خوب متأسفانه نشد. حتی یادم هست که گفته بودند شاید فلانی (یعنی من) نتوانسته با ایشان تفاهم کند. گفتم فرد دیگری برود شاید موفق شود. ولی من مطمئن بودم مشکل آقاموسی در شیوه گفتار نبود، ایشان خودش به یک اصولی پای‌بند بود که نمی‌خواست آن را کنار بگذارد و به نظرش، آنچه ما از ایران دنبالش بودیم، با این اصول در تعارض بود. حتی یا