رفتن به محتوای اصلی

جنگ جهانی دوم(1357 - 1364 هـ = 1939 - 1945 م)

بسم الله الرحمن الرحیم

جنگ جهانی دوم(1357 - 1364 هـ = 1939 - 1945 م)

شروع جنگ جهانی دوم(1357 - 1364 هـ = 1939 - 1945 م)
پایان جنگ جهانی دوم(1357 - 1364 هـ = 1939 - 1945 م)
شرح جنگ جهانی دوم(1357 - 1364 هـ = 1939 - 1945 م)










جنگ جهانی دوم
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع، با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بی‌منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.
جنگ جهانی دوم
Infobox collage for WWII.PNG
از بالا سمت چپ: نیروهای چینی در جنگ وانجیالینگ؛ توپ ۲۵ میلی‌متری استرالیا در اوایل نبرد العلمین؛ بمب‌افکنهای آلمانی در جبهه شرقی نبرد در دسامبر ۱۹۴۳؛ یک واحد از نیروی دریایی آمریکا در خلیج لینگاین؛ ویلهلم کایتل در حال امضای مفاد تسلیم آلمانی‌ها؛ نیروهای شوروی در نبرد استالینگراد
زمان ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۲ سپتامبر ۱۹۴۵ میلادی
(۹ شهریور ۱۳۱۸ تا ۱۱ شهریور ۱۳۲۴ خورشیدی)
مکان اروپا، منطقه اقیانوس آرام، جنوب شرق آسیا، خاورمیانه، منطقه مدیترانه و شمال آفریقا
نتیجه پیروزی متفقین

سقوط آلمان نازی
سقوط امپراتوری ژاپن و امپراتوری ایتالیا
تأسیس سازمان ملل متحد
تبدیل اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و ایالات متحده آمریکا به دو ابرقدرت
آغاز جنگ سرد و بسیاری دیگر.

علت جنگ اعمال مجازات شدید در جریان عهدنامه ورسای به آلمان، اعلان جنگ بریتانیا و فرانسه به آلمان و اعمال تحریم های شدید علیه ژاپن توسط آمریکا و بریتانیا و هلند و بلوکه کردن اموال ژاپن در آمریکا
جنگندگان
متفقین
Flag of the Soviet Union.svgاتحاد جماهیر شوروی
Flag of the United States (1912-1959).svg ایالات متحده آمریکا
Flag of the United Kingdom.svg بریتانیا
Flag of the Republic of China.svg جمهوری چین
Flag of France.svg فرانسه
و دیگر متفقین متحدین
Flag of Germany (1935–1945).svg آلمان نازی
Flag of Japan (1870–1999).svg امپراتوری ژاپن
Flag of Italy (1861–1946).svg پادشاهی ایتالیا
و نیروهای محور
فرماندهان
Flag of the Soviet Union.svg ژوزف استالین
Flag of the United States (1912-1959).svg فرانکلین روزولت
Flag of the United Kingdom.svg وینستون چرچیل
Flag of the Republic of China.svg چیانگ کای‌شک †
Flag of France.svg شارل دوگل Flag of Germany (1935–1945).svg آدولف هیتلر †
Flag of Japan (1870–1999).svg هیروهیتو تسلیم‌شد
Flag of Italy (1861–1946).svg بنیتو موسولینی †
تلفات
کشته‌شدگان نظامی
بیش از ۱۶٬۰۰۰٬۰۰۰
شهروندان عادی
بیش از ۴۵٬۰۰۰٬۰۰۰
مجموع
بیش از ۶۱٬۰۰۰٬۰۰۰ کشته‌شدگان نظامی
بیش از ۸٬۰۰۰٬۰۰۰
شهروندان عادی
۴٬۰۰۰٬۰۰۰
مجموع
۱۲٬۰۰۰٬۰۰۰
نقشه جناح‌بندی‌ها در جنگ جهانی دوم و نمایش اشغال سرزمین‌ها متفقین غربی (کشورهای مستقل اصلی) متفقین غربی (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده) متفقین شرقی (کشورهای اصلی و مناطق اشغال‌شده) نیروهای محور (کشورهای اصلی) نیروهای محور (مناطق اشغال‌شده و کلونی‌های ایجاد شده، شامل فرانسه ویشی) کشورهایی که اعلام بی‌طرفی کردند

جنگ جهانی دوم، جنگی فراگیر بین اول سپتامبر ۱۹۳۹ تا دوم سپتامبر ۱۹۴۵ بود. البته درگیری‌های مرتبط با این جنگ از چند سال پیش از آن آغاز شده بودند. این جنگ بسیاری از کشورهای جهان از جمله تمامی ابرقدرت‌های روز را درگیر خود کرد تا جایی که دو دسته از کشورهای مختلف با تشکیل اتحادهای نظامی به نام‌های متّحدین و متّفقین در مقابل یکدیگر صف آرایی کردند. این جنگ گسترده‌ترین جنگ جهانی تاریخ بشر بود که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر از قریب به سی کشور مختلف به صورت مستقیم در آن جنگیدند. در طول این جنگ که حالت یک جنگ تمام عیار به خود گرفته بود، کشورهای مختلف تمامی توان اقتصادی، صنعتی و علمی خود را صرف جنگ کردند تا حدی که تفاوتی بین منابع نظامی و غیرنظامی در آن نبود. این جنگ همچنین باعث کشتار جمعی غیرنظامیان و بمباران‌های راهبردی نابودکننده گسترده علیه مقاصد صنعتی و مراکز تمرکز مردم (که به مرگ بیش یک میلیون نفر از جمله در حملات اتمی به دو شهر ژاپنی انجامید) شد. در طول جنگ جهانی دوم ۵۰ تا ۸۵ میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونین‌ترین درگیری انسان در طول تاریخ بشریت است.[۱][۲][۳][۴][۵]

اگر چه ژاپن تهاجم خود به جمهوری چین را از سال ۱۹۳۷ آغاز کرد[۶] اما عموماً حملهٔ آلمان نازی به نیمه غربی لهستان در اول سپتامبر سال ۱۹۳۹ که به اعلام جنگ فرانسه و بریتانیا به این کشور انجامید، تاریخ شروع جنگ جهانی دوم خوانده می‌شود. در طول جنگ آلمان نازی موفق شد با تشکیل اتحاد نظامی تحت عنوان قوای محور با ایتالیا و ژاپن، از طریق اعمال قوه قهریه یا انعقاد پیمان ضمیمه، بخش عمده‌ای از قاره اروپا را تحت کنترل خود درآورد. آلمان بعد از ضمیمه مرکز اروپا اتریش چکسلواکی مجارستان و سپس با حمله نظامی به شمال اروپا اسکاندیناوی و غرب اروپا فرانسه را اشغال و انگلستان را محاصره دریایی و جنگ هوایی نمود. آلمان در شرق بر طبق قرارداد مولوتف-ریبنتروپ در اوت ۱۹۳۹ آلمان نازی و شوروی توافق کردند کشورهای اروپای شرقی شامل لهستان، فنلاند، رومانی و کشورهای حوزه دریای بالتیک را بین خود تقسیم کنند. اما بعدها در ژوئن ۱۹۴۱ آلمان و متحدانش حمله گسترده‌ای را تحت عنوان عملیات بارباروسا علیه شوروی آغاز کردند که به بزرگترین صحنه نبرد تاریخ بشریت تبدیل شد. این نبرد که بخش عظیمی از توان نیروهای محور را صرف خود کرد با راهبرد زمین سوخته شوروی به یک جنگ فرسایشی تبدیل شد که با از بین بردن قسمت قابل توجهی از نیروی نظامی مهاجمان، ورق را در نبرد به کلی به ضرر آلمان و متحدانش برگرداند. در پی این مسئله در سال ۱۹۴۲ متحدین شمال آفریقا را از دست دادند؛ روند این شکست‌ها در سال ۱۹۴۳ با غلبه کمرشکن شوروی در جناح شرق اروپا دو نبرد استالینگراد و کورسک بر آلمانی و حملهٔ موفقیت‌آمیز متفقین غربی به جناح جنوب اروپا ایتالیا (که به تسلیم شدن ایتالیا انجامید) و در سال ۱۹۴۴ به جناح غرب اروپا فرانسه ادامه یافت. از سوی دیگر ایالات متحده که با حمله ژاپن به پرل هاربر هاوایی وارد جنگ شده بود، در جبههٔ اقیانوس آرام آسیا به موفقیت‌هایی دست یافت که این روند ابتکار عمل را از ژاپن گرفت و وارد جنگ اروپا در فرانسه هم شد. با استفاده از این فرصت شوروی که تمامی اراضی از دست رفته خود را پس گرفته بود، تهاجمی همه‌جانبه را علیه سرزمین آلمان و متحدانش آغاز کرد.

جنگ در اروپا در ۸ می ۱۹۴۵ با سقوط برلین به دست سربازان ارتش سرخ شوروی و تسلیم بی‌قید و شرط آلمان و در ژاپن که حاضر به تسلیم نبود، در ۱۵ اوت ۱۹۴۵ پس از دو حمله اتمی مرگبار و ویران‌کننده به دو شهر هیروشیما و ناکازاکی توسط ارتش ایالت متحده پایان یافت تا پیروزی کامل نصیب متفقین شود.[نیازمند منبع]. نتیجهٔ نهایی جنگ جهانی دوم پیروزی متفقین بود اما پیامدهای این جنگ تغییرات بسیاری در پی داشت که از آن جمله می‌توان تشکیل سازمان ملل متحد برای جلوگیری از مناقشات بین کشورها را نام برد که قدرت‌های پیروز در جنگ شامل ایالات متحده آمریکا و بریتانیا و فرانسه و شوروی و چین به پنج عضو دائم شورای امنیت آن تبدیل شدند.[۷] دو کشور ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان ابرقدرت‌های نو ظهور پس از جنگ در مقابل یکدیگر قرار گرفتند که از آن با عنوان جنگ سرد یاد می‌شود که برای ۴۶ سال ادامه یافت. بسیاری از کشورهای آسیب دیده در جنگ به خصوص در اروپا با کنار گذاشتن دشمنی‌ها در سایه بازسازی اقتصادی و صنعتی بهبود روابطشان با یکدیگر و ایجاد هویتی واحد را در پیش گرفتند.[۸]
محتویات

۱ دلایل آغاز جنگ
۱.۱ پیش زمینه جنگ در آلمان
۱.۲ رشد صنعت نظامی شوروی و آلمان
۲ رهبران جنگ جهانی دوم
۲.۱ دولت‌های محور
۲.۱.۱ آدولف هیتلر
۲.۱.۲ بنیتو موسولینی
۲.۱.۳ هیروهیتو
۲.۲ متفقین
۲.۲.۱ وینستون چرچیل
۲.۲.۲ ژوزف استالین
۲.۲.۳ فرانکلین روزولت
۲.۲.۴ شارل دوگل
۲.۲.۵ چیانگ کای‌شک
۳ حوادث پیش از جنگ
۳.۱ تهاجم اتیوپی
۳.۲ جنگ داخلی اسپانیا
۳.۳ حمله ژاپن به چین
۳.۴ حمله ژاپن به شوروی و مغولستان
۳.۵ پیمان مولوتف، ریبنتروپ
۴ تاریخچه تدارک جنگ جهانی دوم
۵ تبلیغات طرفین با پوستر
۶ جنگ در اروپا
۶.۱ آغاز جنگ
۷ موفقیت نیروهای متحد
۷.۱ بمبارانهای لندن و شهرهای بریتانیا
۷.۲ سیاست لبنسراوم
۸ جنگ جهانی می‌شود
۸.۱ نبرد شوروی
۸.۲ اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
۸.۳ بن‌بست در نبرد
۸.۴ انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم
۸.۵ جنگ در شمال آفریقا و خاورمیانه
۹ بمباران‌ها
۹.۱ بمباران توکیو
۹.۲ بمباران درسدن
۹.۳ بمباران اتمی هیروشیما
۹.۴ بمباران اتمی ناکازاکی
۹.۵ بمباران فرانسه
۹.۶ بمباران لندن
۱۰ اشتباهات جنگی آلمان و دیگر متحدین
۱۱ پایان جنگ
۱۲ تلفات و خسارات جنگ
۱۳ پیامد جنگ
۱۴ جستارهای وابسته
۱۵ پانویس
۱۶ منابع
۱۷ پیوند به بیرون

دلایل آغاز جنگ
تجزیه خاک آلمان پس از جنگ جهانی اول

در مقایسه با جنگ جهانی اول، عوامل مؤثر در شروع جنگ جهانی دوم واضح تر و کم مناقشه تر هستند.[۹] در فاصله ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹، هیتلر بی آنکه دموکراسی‌های اروپایی او را محدود کنند یکی پس از دیگری تمهیدات معاهده ورسای را زیر پا گذاشت. از یک سو می‌توان هیتلر را عامل شروع جنگ جهانی دوم دانست ولی از سوی دیگر کشورهای دموکراتیکی که با سیاست مدارا و مماشات خود به او اجازه پیشروی را دادند نیز مقصر شمارده می‌شوند.[۹]

به‌طور اساسی می‌توان ریشه جنگ جهانی دوم را در جنگ جهانی اول جستجو کرد. با شکست سه محور اصلی یعنی امپراتوری اتریش-مجارستان و امپراتوری عثمانی و امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای از سوی دولت‌های پیروز جنگ جهانی اول بریتانیا و فرانسه، به این کشورها تحمیل شد. بخش‌های متعددی از خاک این کشورها به کشورهای همسایه بخشیده شد و از تجزیه امپراتوری اتریش-مجارستان کشورهایی نویی متولد شدند.
بر اساس معاهده ورسای آلمان ۱۳ درصد از خاک خود را از دست داده بود و هیچ مستعمره‌ای نداشت. همچنین غرامت سنگینی به آلمان تحمیل شده بود و دولت تازه تأسیس جمهوری وایمار می‌بایست این غرامت را از درآمدهای ملی به متفقین پرداخت نماید.

در سوی دیگر جنگ داخلی در روسیه باعث تشکیل شوروی شده بود.

جمهوری تازه تأسیس وایمار در آلمان به دلیل نزاع بین مخالفان و موافقان هیچ‌گاه موفقیت چشم‌گیری بدست نیاورد.

در ایتالیا بنیتو موسولینی یک حکومت فاشیستی را به وجود آورده بود. موسولینی یک سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفت و در چند مرحله به لیبی، حبشه و چند کشور دیگر آفریقایی حمله کرد.

از سوی دیگر در آلمان رشد ملی‌گرایی افراطی به دلیل سیاست‌هایی که متفقین به وسیله معاهده ورسای به آلمان تحمیل کردند زمینه رشد فکری نازیسم را فراهم آورد. در آلمان حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر توانست در رای‌گیری عمومی به اکثریت در انتخابات رایشس‌تاگ دست یابد و توسط پاول فون هیندنبورگ رئیس‌جمهور وقت آلمان به عنوان نخست‌وزیر انتخاب شود. هیتلر پس از ماجرای آتش‌سوزی رایشس‌تاگ تمامی احزاب مخالف آلمان را لغو و یک حکومت تک حزبی را ایجاد کرد.

در چین حزب کمونیست توانست حکومت را به دست بگیرد. در دهه ۱۹۲۰ چین دچار یک رشته جنگ داخلی بین ملی‌گراها و کمونیستها شد. دولت ژاپن تمایل بسیاری به ضمیمه کردن بخش شرقی چین به خاک خود را داشت. این تهاجم باعث شد منطقه منچوری در شمال شرقی چین به اشغال ژاپن درآید.

در اروپا دولت انگلستان در ژوئن ۱۹۳۵ توافق‌نامه‌ای با آلمان امضا کرد که باعث کم شدن محدودیت‌های دریایی آلمان می‌شد.

در اکتبر همان سال ایتالیا به اتیوپی حمله کرد و آلمان تنها کشوری بود که از حمله پشتیبانی کرد.

ایتالیا نیز در پاسخ به حمایت آلمان موافقت خود نسبت به الحاق اتریش به آلمان را اعلام کرد.
برخی کارشناسان معتقدند که سیاست مماشات با هیتلر عامل مهمی در تهاجمی‌تر شدن هیتلر و آغاز جنگ جهانی دوم بود.[۴]
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع، با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بی‌منبع را می‌توان به چالش کشید و حذف کرد.

هیتلر به تدریج سعی در کنار گذاشتن معاهده ورسای داشت و در ادامه این سیاست منطقه راینلاند را به آلمان ضمیمه کرد و با واکنش مهمی از سوی کشورهای متفق مواجه نشد.

وقتی که جنگ داخلی اسپانیا در ژوئیه ۱۹۳۶ آغاز شد هیتلر و موسولینی حمایت قاطع خود را از ملی‌گرایان اسپانیایی در ارتش اعلام کردند. از طرف دیگر شوروی از کمونیست‌های اسپانیا که در حاکمیت بودند حمایت کرد و دو طرف به آزمایش سلاح‌های جدید خود در نبرد اسپانیا روی آوردند.

در اکتبر ۱۹۳۶ دولت‌های ایتالیا و آلمان نازی معاهده‌ای به نام رم-برلین امضاء کردند. بعدها ژاپن نیز به این پیمان پیوست.
پیش زمینه جنگ در آلمان

پس از جنگ جهانی اول، متفقین برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند. سخت‌ترین قسمت این معاهده دربارهٔ آلمان بود. متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند. جمهوری وایمار، دولتی که پس از فرار ویلهلم دوم، امپراتور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کرد. طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) می‌پرداختند. همچنین در پی این معاهده، تعداد نیروهای ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد، تمام زیردریاییها و ناوهای قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساخت هواپیما و تانک و دیگر جنگ‌افزار تهاجمی را نداشت. به جز آن، مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزهٔ اقیانوس آرام، گرفته شد. ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگذار شد؛ و از همه مهم‌تر راینلاند-فالتز، اراضی حاصل‌خیز غرب رود راین برای ۵۰ سال به متفقین سپرده شد. بسیاری از این نواحی، نواحی حاصلخیز، کانه خیز و صنعتی آلمان بود. یک تاریخدان در اینباره می‌گوید: [نیازمند منبع]

معاهده ورسای حدود سیزده درصد قلمرو پیش از جنگ آلمان، ده درصد جمعیتش، هفتاد و پنج درصد کانه‌های آهن آن و بیست و پنج درصد باکیفیت‌ترین معادن زغال سنگ آن را گرفت.[۱۰][۱۱]

در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمی‌توانست محصولاتش را به فروش برساند[نیازمند منبع]. هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نام نبرد من (Mein Kampf) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژاد ژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست». او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی[نیازمند منبع] مسئلهٔ نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح نمود. هیتلر گرایشهای آشکار ضد سوسیالیستی و ضد کمونیستی داشت و توانسته بود حمایت و پشتیبانی شرکت‌ها و کارخانه‌های بزرگ آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش را کسب کرده و این شرکت‌ها صندوق‌های حزب نازی را پر از پول و امکانات کردند و از جمله همچنین کارفرمای فولادسازی تیسن مقداری طلا به ارزش ۱۰۰ هزار مارک به نازی‌ها داد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید.
رشد صنعت نظامی شوروی و آلمان
تیم آلمانی اعزام شده به شوروی برای ساخت کارخانه بمب شیمیایی

آلمان و شوروی با امضای توافقنامه‌ای مشهور به پیمان مولوتف-ریبنتروپ (نام دیگر: پیمان عدم تعرض بین آلمان و شوروی) در ۲۳ اوت ۱۹۳۹ فاز جدیدی از همکاری‌های خود را آغاز کردند. هر دو کشور در راستای تقویت نیروی نظامی خود گام برمی‌داشتند و شوروی به شدت به صنایع نظامی آلمان نیاز داشت. ارسال تکنولوژی ساخت بمب‌های شیمیایی، ساخت بمب افکن، ساخت تانک‌های پیشرفته همگی تکنولوژی‌های ارسالی آلمان نازی بر اساس پیمان مولوتف-ریبنتروپ بود. در این مرحله روابط دو کشور بسیار بهتر از قبل پی‌گیری می‌شد، آلمان مراکز ساخت تانک و سلاح در خاک شوروی ایجاد کرد و نیروهای شوروی برای آموزش نظامی به آموزشگاه‌های نظامی آلمان می‌آمدند.

پس از مدتی هیتلر موارد بسیاری از قرارداد ورسای را زیر پا گذاشت و سیاست تقویت نظامی آلمان را آشکار ساخت و دستور ساخت سریع کشتی‌های پیشرفته نظامی را صادر کرد و در تاریخ ۱۶ مارس ۱۹۳۵ دستوری مبنی بر تقویت نیروهای سرویس جاسوسی آلمان به نیم میلیون نفر را صادر کرد که با اعتراضات فرانسه و انگلستان همراه بود.

هزینه ساخت سلاح در آلمان نازی به شدت رو به رشد بود تا سال ۱۹۳۹ ۲۰ درصد از تمام کارگران صنعتی آلمان در صنایع نظامی به کار گرفته می‌شدند و این در حالی بود که در انگلستان تنها ۱۳ درصد از کارگران در این صنایع به کار گرفته می‌شدند همچنین هزینه‌های ساخت تسلیحات آلمان از مقدار ۲ درصد از تولید ناخالص ملی به بیش از ۲۳ درصد افزایش یافت.

استالین نیز صنایع خود را در جهت ساخت تسلیحات به حرکت درآورد وی پیش‌بینی کرده بود که احتمالاً جنگی عظیم بین انگلستان و آمریکا آغاز خواهد شد[نیازمند منبع] و احتمالاً دامنه این جنگ به کشورش نیز خواهد رسید بنابراین آلمان نازی بهترین گزینه برای وارد کردن تکنولوژی بود. هیتلر در کتاب نبرد من اشاره داشت که آلمان برای تأمین فضای حیاتی برای نژاد برتر، باید کشورهای شرق اروپا و شوروی را تحت سلطه خود درآورد و استالین نیز کاملاً از نگرش منفی هیتلر به شوروی آگاه بود، اما امیدوار بود که پیمان همکاری بین آلمان و شوروی فرصتی برای تقویت قوای نظامیش بیابد.[۱۲] اگر چه در دهه ۱۹۳۰ تورم بسیار سنگینی اقتصاد شوروی را فرا گرفته بود اما استالین بیشترین بودجه را به ساخت تسلیحات اختصاص داده بود. استالین در مقایسه تسلیحات خود با تسلیحات آلمانی و ایتالیایی در جریان جنگ داخلی اسپانیا به این نتیجه رسید که نیروی هوایی و نیروی دریایی شوروی نسبت به همتایان خود بسیار ضعیف است بنابراین تا سال ۱۹۳۷ ۱۷ درصد از تولید ناخالص ملی را به ساخت و تجهیز صنایع نظامی اختصاص داد. همچنین پرسنل نظامی خود را از ۵۶۲٫۰۰۰ نفر در سال ۱۹۳۱ به ۱٫۵ میلیون نفر در سال ۱۹۳۸ افزایش داد. اما شبکه حمل و نقل شوروی بسار ضعیف بود و جابجایی این حجم از نیرو در این شبکه بسیار مشکل بود. همچنین ارتش شوروی در پی پاکسازیهای سال ۱۹۳۷ تا حدودی تضعیف شده بود. اگرچه ارتش شوروی با موفقیت در جنگ با ژاپن در منچوری تا حدودی اعتبار خود را دوباره به دست آورد.

گفتنی است آلمان پس از پایان جنگ جهانی اول و نابودی تمام، تا آغاز جنگ جهانی دوم در کمتر از ۲۰سال دوباره به قدرت نظامی، اقتصادی اروپا مبدل گشت.
رهبران جنگ جهانی دوم
اعضای رایشس‌تاگ در حال درود فرستادن به هیتلر در ماه اکتبر سال ۱۹۳۹ و پس از تهاجم آلمان به لهستان
دولت‌های محور
آدولف هیتلر
نوشتار اصلی: آدولف هیتلر

آدولف هیتلر رهبر حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان بود. او بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ صدراعظم آلمان، و از ۱۹۳۴ به بعد، هم‌زمان در مقام پیشوای رایش بزرگ آلمان حکومت کرد.[۱۳] هیتلر به عنوان یک کهنه‌سرباز مدال دار جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۲۰ به حزب ملی‌گرای نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او پس از زندانی شدن به خاطر شرکت در کودتای نافرجام ملی گرایان در سال ۱۹۲۳، با ترویج ایده‌های ناسیونالیستی، ضد کمونیستی و یهودستیزی و ایراد سخنرانی‌های پرشور، حامیان بسیاری در سطح کشور آلمان برای حزب نازی بدست آورد. حزب نازی پیروز مجلس رایشستاگ و هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. سیاست مجموعهٔ ارتشی-صنعتی آلمان توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرت‌های برتر اروپا در زمان خود نماید. هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف احیای امپراتوری سابق رایش آلمان با تصرف فضای حیاتی بیشتر دنبال نمود. یکی از دلایل اولیه و عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ توسط او بود که در نتیجه بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. بعد از جنگ جهانی اول سرزمین‌های لهستان بر روی اراضی غرب روسیه و شرق آلمان، تصاحب شد و کشوری ساخته شده بود. هیتلر در سخنرانی در شهر دانتزیگ در سپتامبر ۱۹۳۹ اعلام کرد:

لهستان هرگز در شکلی [نو] از معاهده ورسای ظهور نخواهد کرد، این نه تنها خواسته آلمان است بلکه توسط شوروی نیز تضمین شده‌است.[۱۴]

در ۱۹۴۴ در پناهگاه زیرزمینی هیتلر در زمان جلسه فرماندهی، با دسیسه تعدادی از ژنرالهایش، بمبی منفجر کردند که البته سوءقصد ناموفق بوده و او زنده ماند. هیتلر در روزهای پایانی با -اوا براون- ازدواج کرد. در پی شکست آلمان در جنگ، او نهایتاً بهمراه همسرش در لحظات پایانی جنگ خودکشی کرد.
بنیتو موسولینی
بنیتو موسولینی
نوشتار اصلی: بنیتو موسولینی

بنیتو موسولینی روزنامه‌نگار، سیاستمدار و رهبر ایتالیای فاشیست طی دوران جنگ جهانی دوم بود. در سال‌های میان دو جنگ جهانی-دهه ۲۰ میلادی- موسولینی که فرزند یک آهنگر بود و در حین جنگ جهانی اول وی به درجهٔ استواری نایل آمده بود، از نارضایتی مردم ایتالیا استفاده کرد و حزب ملی‌گرای فاشیسم را تشکیل داد او با تشکیل این حزب ادعا می‌کرد که می‌خواهد عظمت روم باستان را برای ایتالیا احیا کند. او اعلام وفاداری خویش نسبت به شاه ایتالیا و کلیسا و ادعای خود را مبنی بر اینکه سلحشوری در راه حفظ قانون، قدرت حکومت و نظم بود را مسجل تر گردانید. چندسالی پیش از این وی یک نفر جمهوری طلب سر سخت و دشمن طبقهٔ روحانیون بود. در زمان جنگ دوم جهانی حملاتی به لیبی و یونان و آلبانی داشت که ناموفق و نیازمند کمک آلمان شد. در حمله آمریکا متفقین به کشورش شکست خورد و علیه او کودتا شده و عزل شد، او که در قلعه‌ای بالای کوه حبس شده بود بدستور شخص هیتلر با فرستادن کماندوهای زبده-اتو اسکورزینی-او را نجات داده رهانیدند؛ موسولینی ناتوان در برابر متفقین قسمت شمالی ایتالیا را با کمک آلمان اداره کرد که نهایتاً در هنگام فرار گرفتار پارتیزانها شده و تیرباران و جسدش شدیداً مضروب شد.
هیروهیتو
نوشتار اصلی: هیروهیتو

میشینوما هیروهیتو یا امپراتور شووا یکصد و بیست و چهارمین امپراتور ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سال‌های ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود و تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم وی را پسر آسمان می‌خواندند. طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان می‌نامیدند. در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد. او بهمراه دولت نظامیش با هیتلر و موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات انگلستان و فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد هم چنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمب باران بندر پرل هاربر آمریکا را داد.
متفقین
وینستون چرچیل
نوشتار اصلی: وینستون چرچیل

سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل سیاست‌مدار و نویسندهٔ بریتانیایی است که بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ یعنی در طول جنگ جهانی دوم و بار دیگر بین سال‌های ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخست‌وزیر بریتانیا بود. او افسر نیروی دریایی ارتش بریتانیا نیز بود.[۱۵][۱۶] مجلهٔ تایم در سال ۱۹۴۹، وینستون چرچیل را به عنوان «مرد نیمهٔ اول قرن بیستم» انتخاب کرد[۱۷] چرچیل سال ۱۹۴۰ نیز به عنوان مرد سال تایم انتخاب شده بود.[۱۸] در ماه مه ۱۹۴۰ نویل چمبرلن از سمت نخست‌وزیری کناره گرفت و وینستون چرچیل در سن ۶۵ سالگی در جای او به عنوان نخست‌وزیر و وزیر دفاع قرار گرفت. در زمان جنگ جهانی دوم هم‌زمان با پادشاهی جرج ششم، رهبری بریتانیادر دست وینستون چرچیل بود. چرچیل در طول جنگ به برقراری روابط قوی با رئیس‌جمهور آمریکا، فرانکلین روزولت پرداخت. چرچیل قدرت را در انتخابات بعد از جنگ در سال ۱۹۴۵ از دست داد با این حال رهبر اپوزیسیون باقی‌ماند. چرچیل اروپا و آمریکا را به اتحاد در مقابل کمونیسم تشویق می‌کرد. اصطلاح «پرده آهنین» نیز اولین بار توسط او به کار برده شد.
ژوزف استالین
نوشتار اصلی: ژوزف استالین
ژوزف استالین

ژوزف استالین رهبر و سیاست‌مدار کمونیست شوروی بود که از اواسط دهه ۲۰ تا مرگش در ۱۹۵۳ رهبر عملی حزب کمونیست اتحاد شوروی و در نتیجه عملاً رهبر کل این کشور بود. او با نام ژوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در شهر گوری در گرجستان که آن زمان بخشی از امپراتوری روسیه بود به دنیا آمد و در ۱۹۲۲ به مقام دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی رسید. پس از مرگ ولادیمیر لنین، استالین موفق شد در مبارزه قدرت در دهه ۲۰ بر لئون تروتسکی پیروز شود و رهبری حزب را در دست گیرد. در دهه ۱۹۳۰ استالین تصفیه کبیر را آغاز کرد که به کمپینی از سرکوب سیاسی، دستگیری و قتل مخالفان معروف است که در ۱۹۳۷ به اوج رسید. حکومت استالین آثار ماندگار بسیاری داشت که تا پایان دولت شوروی در آن باقی‌ماندند از جمله افزایش اراضی شوروی در اندازه زمان حکومتها تزارها با الحاق و اشغال کشورهای بالتیک و قسمتهایی از فنلاند و رومانی در غرب و قسمتهایی از ژاپن و چین در شرق؛ تبدیل شدن به قدرت نظامی با بمب هسته‌ای؛ تبدیل شدن به ابرقدرت صنعتی و تولید. گرچه مائوئیست‌ها، خوجه ئیست‌ها، آنتی ریویزیونیست‌ها و بسیاری دیگر او را آخرین رهبر سوسیالیست واقعی در تاریخ اتحاد شوروی می‌دانند و عروج خروشچف و استالین زدایی پس از استالین را «رویزیونیسم» می‌خوانند. استالین مدعی بود که سیاست‌هایش بر مارکسیسم-لنینیسم بنا شده‌اند اما اکنون نظام اقتصادی و سیاسی او را بیشتر استالینیسم می‌خوانند. استالین در ۱۹۲۸ سیاست نپ که در دهه ۲۰ جریان داشت را با «برنامه‌های پنج ساله» و «کشاورزی کلکتیو» تعویض کرد. با این سیاست‌ها و تحت رهبری استالین، اتحاد شوروی تا پایان دهه ۳۰ از کشوری با جمعیت غالب دهقانی به یکی از قدرت‌های صنعتی جهان بدل شد. مصادره گندم و غذاهای دیگر توسط مقامات شوروی به دستور استالین از عوامل قحطی بین سال‌های ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۴ بود. بسیاری از دهقانانی که با مصادره و کلکتیویزاسیون مخالفت می‌کردند با برچسب «کولاک» سرکوب و دستگیر می‌شدند. قحطی مصنوعی که توسط استالین در اوکراین ایجاد شد و به هولودومور مشهور است، باعث مرگ تا ۱۰ میلیون اوکراینی شد.[۱۹] استالین رهبر اتحاد شوروی در زمان جنگ جهانی دوم بود و تحت رهبری او این کشور نقشی حیاتی در شکست آلمان نازی در آن جنگ داشت. پس از جنگ، استالین اتحاد شوروی را به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهانی مطرح کرد و تقریباً چهار دهه پس از مرگ او در ۱۹۵۳ این موقعیت همچنان برجا بود. حکومت استالین را بسیاری به «کیش شخصیت پرستی» و شیوه‌های مخفی حذف مخالفین محکوم می‌کنند. نیکیتا خروشچف، جانشین استالین، حکومت و کیش شخصیت استالین را در کنگره معروف حزب کمونیست شوروی در ۱۹۵۶ محکوم کرد و پروسه استالین زدایی را آغاز کرد که بعدها به جدایی چین و شوروی انجامید. بسیاری استالین را مسئول مرگ مخالفان حکومت او می‌دانند و قتل لئون تروتسکی دوست انقلابی لنین و از رهبران انقلاب روسیه و جنبش ضد استالینی نیز توسط یکی از عاملان حکومت او انجام شد.[۲۰]
فرانکلین روزولت
نوشتار اصلی: فرانکلین دلانو روزولت

فرانکلین دلانو روزولت سی و دومین رئیس‌جمهور آمریکا بود. تأیید کمک‌های آمریکا به انگلیس و شوروی در سال ۱۹۴۱ زمینه مخالفت‌های داخلی با سیاست‌های وی را فراهم آورد اما حمله ژاپنی‌ها به پرل هاربر به این مخالفت‌ها پایان داد. سلسله جلسات وی با وینستون چرچیل و جوزف استالین مبانی جهان پس از جنگ جهانی دوم را بنیان نهاد. وی در سال ۱۹۴۴ برای چهارمین بار رئیس‌جمهور آمریکا شد. به علت اینکه تا آن زمان قانون محدودیت انتخاب ریاست جمهوری ایالات متحده به دو بار هنوز تصویب نشده بود به وی این فرصت را داد که ۴ بار به ریاست جمهوری انتخاب شود امری که در تاریخ آمریکا یک استثناست. وی در سال ۱۹۴۵ در دومین سال خدمت از چهارمین دوره ریاست جمهوریش تنها سه هفته به پایان جنگ جهانی دوم در اروپا درگذشت.
شارل دوگل
نوشتار اصلی: شارل دوگل

شعله‌ور شدن جنگ در اروپا منجر به تغییرات سیاسی متعددی در فرانسه شد و نهایتاً مارشال پتن به ریاست جمهوری فرانسه رسید. پس از اشغال فرانسه و امضای قرارداد صلح با آلمان نازی، دولتی وابسته به آلمان در جنوب فرانسه به نام دولت ویشی با ریاست جمهوری پتن ایجاد شد.
ژنرال دوگل افسر ارتش فرانسه بود و در جنگ اول جهانی شرکت داشت و در نبرد وردون زخمی شد. در جریان جنگ جهانی دوم فرمانده نیروهای فرانسه آزاد تبعید شد. او پس از جنگ به مقام ریاست جمهوری فرانسه رسید.
چیانگ کای‌شک
نوشتار اصلی: چیانگ کای‌شک

چیانگ کای شک رهبر سیاسی و نظامی ملی‌گرای چینی بود که پس از فوت سون یات سن در ۱۹۲۵ مدعی رهبری کومینتانگ شد و این رهبری را در اختیار گرفت. چیانگ در جنگ دوم چین و ژاپن نیروهای چینی را رهبری کرد در این جنگ موقعیت بین‌المللی او بهبود یافت اما موقعیت داخلی‌اش بدتر شد. در طول جنگ داخلی چین از ۱۹۲۶ تا ۱۹۴۹ چیانگ سعی در شکست دادن حزب کمونیست چین به رهبری مائو تسه تونگ داشت اما موفق به این کار نشد و نهایتاً خود به سختی شکست خورد و رهبری سیاسی چین به دست حزب کمونیست چین افتاد. چیانگ کای‌شک پس از این شکست به جزیره فورموسا پناه برد و دولتی ملی را موسوم به تایوان در این جزیره بنیان نهاد.
حوادث پیش از جنگ
خرابی‌های برجای مانده در جریان جنگ داخلی اسپانیا
تهاجم اتیوپی
نوشتار اصلی: حمله ایتالیا به اتیوپی

تهاجم ایتالیا به رهبری موسولینی به حبشه اتیوپی صرفاً یک تهاجم استعماری بود که در اکتبر ۱۹۳۵ آغاز شد و در ماه مه۱۹۳۶ پایان یافت. نتیجه جنگ شکست نیروهای اتیوپی و اشغال نظامی آن کشور توسط ارتش ایتالیا بود. از آن پس اتیوپی نیز جزئی از مستعمره‌های ایتالیا به‌شمار می‌رفت. از نتایج این تهاجم می‌توان به ضعف جامعه ملل به عنوان یک سازمان حفظ صلح جهان اشاره کرد. هر دو کشور عضو جامعه ملل بودند.
جنگ داخلی اسپانیا
نوشتار اصلی: جنگ داخلی اسپانیا

ژنرال فرانسیسکو فرانکو فرمانده ملی‌گرایان ارتش اسپانیا در سال ۱۹۳۶ بر ضد دولت چپ‌گرای وقت شورش کرد. آلمان نازی و ایتالیا حمایت بی‌قید و شرط خود از فرانکو را اعلام کردند از سوی دیگر شوروی نیز به حمایت از دولت اسپانیا پرداخت. این حمایت‌ها منجر به تنش‌هایی میان شوروی و آلمان نازی در جنگ داخلی سه ساله اسپانیا شد.
حمله ژاپن به چین
نوشتار اصلی: جنگ دوم چین و ژاپن

در ژوئیه ۱۹۳۷ ژاپن حمله تازه‌ای به شرق چین ترتیب داد. از طرف دیگر شوروی قرارداد جدید با چین منعقد کرد و موفق شد جایگزین آلمان در تأمین نیازهای چین شود. ژاپنی‌ها موفق به تسخیر شانگهای شدند اما ارتش چین بالاخره توانست ژاپنی‌ها را در مرز رود زرد متوقف کند.
حمله ژاپن به شوروی و مغولستان
نوشتار اصلی: جنگ‌های مرزی شوروی و ژاپن

در ۲۹ ژوئیه ۱۹۳۸ میلادی، ارتش ژاپن به نیروهای ارتش اتحاد جماهیر شوروی که در اطراف دریاچه غازان در مغولستان مستقر بودند، حمله کردند. حمله ژاپن با شکست مواجه شد. اما ارتش ژاپن یک‌بار دیگر از جبهه مغولستان به شوروی حمله کرد. این حمله با موفقیت نسبی برای ژاپنی‌ها همراه بود، زیرا ژاپنی‌ها توانستند بخش عمده‌ای از خاک مغولستان را اشغال کنند. به تدریج حاکمان ژاپن از ادامه درگیری با شوروی چشم‌پوشی کردند زیرا دریافتند که جنگ با شوروی سبب تحریک شوروی به حمایت از چین در جریان جنگ دوم چین و ژاپن خواهد شد؛ بنابراین ژاپنی‌ها تصمیم گرفتند از مناطق اشغال شده عقب‌نشینی کرده و قوای خود را در نبرد با چین متمرکز کنند.
پیمان مولوتف، ریبنتروپ
تیرباران پارتیزان‌های روسی توسط رزمندگان آلمان نازی در جنگ جهانی دوم (سپتامبر ۱۹۴۱)
این عکس در آرشیو فدرال آلمان نگهداری می‌شود.
استالین و ریبنتروپ، وزیرخارجه آلمان نازی، کرملین
نوشتار‌های اصلی: پیمان مولوتف-ریبنتروپ و روابط اقتصادی آلمان نازی و شوروی

در مارس ۱۹۳۸ اتریش توسط یک همه‌پرسی با رای اکثریت مردم به آلمان نازی ملحق شد. این الحاق باعث تشنج در فضای سیاسی اروپا شد اما هیتلر مدعی شد باید مناطق سودت و منطقه آلمانی‌تبار چکسلواکی به آلمان پس داده شود، در غیر اینصورت آلمان به این کشور حمله خواهد کرد؛ بنابراین انگلستان و فرانسه در توافقنامه مونیخ پذیرفتند که این دو منطقه به خاک آلمان نازی ضمیمه گردد تا صلح در اروپا حفظ شود.

در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۳۹ توافقنامه‌ای مابین شوروی و آلمان نازی منعقد شده که به وسیله آن آلمان در ازای مواد خام، تجهیزات و تکنولوژی‌های نظامی در اختیار شوروی قرار می‌داد. ارزش این قرارداد تقریباً ۲۰۰ میلیون دلار ارزیابی شد. شوروی متعهد شد تا ۱۸۰ میلیون مارک آلمان مواد خام به آلمان تحویل دهد و آلمان نیز تعهد داد تا به ارزش ۱۲۰ میلیون مارک آلمان به شوروی تجهزات و کارخانه ارسال کند. مقامات وزارت امور خارجه آلمان پیش‌بینی می‌کردند این قرارداد تا سقف ۱ میلیارد مارک نیز رشد کند. این قراردادها گام‌های بسیار مؤثری در شکل‌دهی مجدد روابط سیاسی دو کشور نیز به‌شمار می‌رفت. وزیر امور خارجه شوروی ویاچسلاو مولوتف در ابراز نظری در خصوص این قرار داد این چنین گفت:

این یکی از بهترین پیمان نامه‌های ما [شوروی] در چند سال گذشته‌است حتی بسیار بهتر از پیمان نامه‌های قبلی، ما هرگز موفق به رسیدن به چنین توافقنامه مطلوبی با انگلستان، فرانسه یا هیچ کشور دیگری نشده بودیم.

در اوایل صبح ۲۴ اوت ۱۹۳۹ توافق‌نامه سیاسی، نظامی همراه با توافقنامه تجاری معروف به پیمان مولوتف - ریبنتروپ (وزیران خارجه آلمان نازی و شوروی) به امضای دو طرف رسید. به موجب این قرار داد دو کشور تعهد دادند که علیه یکدیگر اقدام نظامی انجام ندهند و همچنین تعهدات اقتصادی خود را نیز در قبال طرف مقابل به نحو بسیار خوب انجام دهند در واقع این روی آشکار پیمان بود و روی پنهان این قراداد دو کشور -حوزه نفوذ خود را در شرق اروپا- مشخص کردند. لازم است ذکر شود که با زیاده طلبی هیتلر پس از انعقاد قرارداد مونیخ و تصرف کامل چکسلواکی، سیاست بریتانیا نسبت به آلمان خصمانه شده بود و تهیه مواد اولیه برای صنایع و خصوصاً صنایع نظامی آلمان از بریتانیا یا آمریکا با دشواری روبرو بود و آلمان به دنبال کشوری بود که نیازهای مواد اولیه آلمان را تهیه کند. از سوی دیگر، در پی قدرت‌گیری آلمان، شوروی در سال ۱۹۳۹ وارد گفتگوهای سه جانبه با بریتانیا و فرانسه شده بود. این گفتگوها از سویی به دلیل اصرار شوروی بر مفادی از قرارداد و همچنین عدم علاقه بریتانیا به مذاکره با شوروی با شکست مواجه شده بود.[۲۱]
تاریخچه تدارک جنگ جهانی دوم
Montreal Daily Star: "Germany Quit", ۱۹۴۵

در قطعنامه‌ای که روز ۱۹ دسامبر ۱۹۲۷ در پانزدهمین کنگرهٔ حزب کمونیست شوروی تصویب شد، آمده‌است: «باید احتمال حملهٔ نظامی به شوروی را در نظر گرفت». استالین در سال ۱۹۳۷ تصمیم گرفت تا صفوف حزب را تصفیه کنند. این تنها یک مصوبهٔ بی‌سرانجام برای کتاب‌های تاریخ نبود و دولت شوروی برای آن یک برنامه‌ریزی دقیق کرد به‌طوری‌که ۱۵۲۳ کارخانه که سال ۱۹۴۱ با تهدید آلمان هیتلری روبه‌رو بودند به شرق کوهستان اورال منتقل گشتند.

گوبلز در سال ۱۹۴۳ گفت: «بلشویسم قادر شده‌است تا تمام نیرویش را علیه دشمن خود به کار گیرد».

در ژوئن ۱۹۴۱ بود که حزب کمونیست شوروی ۹۵ هزار تن را بسیج کرد، در ۱۹۴۳ این حزب ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن عضو داشت و تقریباً همین تعداد در سازمان جوانان بودند که در جبهه‌ها فعالیت داشتند. حزب کمونیست در مناطق اشغالی هم نیروهای پارتیزان را سازماندهی کرد. تعداد پارتیزان‌ها یک میلیون نفر بود که در ۱۰۰۰ واحد مخفی متشکل شده بودند.

یک آمریکایی به نام اورل هاریمان در کتابی که سال ۱۹۷۵ به نام فرستاده ویژه منتشر نمود، نوشت: «استالین از روزولت اطلاعات بیش‌تری داشت، از چرچیل واقع‌گراتر بود و از جنبه‌های مختلفی بهترین فرمانده جنگی بود».
تبلیغات طرفین با پوستر

تقریباً همهٔ کشورهای درگیر جنگ برای افزایش و تقویت روحیه مردم و گاهی برای تشویق آنان برای جنگیدن از پوسترها و اعلامیه‌های جنگی استفاده می‌کردند.
جنگ در اروپا
مرز بین آلمان نازی و شوروی طبق پیمان مولوتف-ریبنتروپ
نوشتار اصلی: مناطق مورد اختلاف میان آلمان نازی و لهستان

اگر چه دلایل مختلفی در آغاز جنگ جهانی دوم نقش داشتند اما به‌طور کلی حمله آلمان نازی به لهستان تاریخ آغاز جنگ جهانی دوم است. مناطق مورد اختلاف میان آلمان نازی و لهستان بخشی از خاک غرب لهستان بود که پس از جنگ جهانی اول و تشکیل کشور لهستان توسط بریتانیا و فرانسه از خاک امپراتوری آلمان قیصری جدا و ضمیمه خاک لهستان شده بود. در آغاز جنگ جهانی دوم حدود یک چهارم از خاک لهستان توسط نازی‌ها به خاک آلمان ضمیمه شد و مابقی نیمه غربی اشغال شده توسط یک دولت نظامی اداره می‌شد. نحوه تقسیم لهستان پس از تهاجم مدتی پیش از حمله در چهارچوب پیمان مولوتف-ریبنتروپ میان آلمان نازی و شوروی مشخص گشته بود و شوروی نیز نیمه شرق لهستان را طبق برنامه اشغال و آن را ضمیمه خاک خود کرد.
آغاز جنگ

آلمان نازی در ساعت "۴:۴۵ بامداد ۱ سپتامبر، ۱۹۳۹ در پی تحریکات لهستان، به لهستان حمله کرد.

از آنجا که فرانسه و بریتانیا، قراردادهای تضمین امنیتی با لهستان داشتند، طبق تعهدات خود در تاریخ ۳ سپتامبر ۱۹۳۹ در اقدامی از قبل هماهنگ شده به آلمان نازی اعلان جنگ دادند و در اولین اقدام نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا و نیروی دریایی فرانسه به محاصره دریایی آلمان اقدام کردند.

در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ و پس از آنکه شوروی موفق به امضای تفاهمنامه آتش‌بس با ژاپن در خلال حمله ژاپن به شوروی و مغولستان شد به لهستان حمله کرد و نیمه شرقی آن را که پیش از آن در چهارچوب پیمان مولوتف-ریبنتروپ با آلمان نازی بر سر آن به توافق رسیده بود را اشغال کرد. لیتوانی و اسلواکی که در این حمله با آلمان نازی و شوروی همکاری داشتند نیز بخش کوچکی از خاک لهستان را بدست آوردند. در پی حمله شوروی به لهستان و همکاری آن کشور با آلمان نازی، انگلستان و فرانسه هیچ واکنشی به این سیاست شوروی نشان ندادند.
پس از حمله به لهستان، شوروی به کشورهای شمال اروپا حمله کرد و در این رشته جنگ‌ها در نوامبر ۱۹۳۹ با فنلاند وارد نبرد شد. انگلستان و فرانسه در پاسخ به این سیاست شوروی این کشور را از جامعه ملل اخراج کردند.

در غرب اروپا، انگلستان و فرانسه عملاً نتوانستند هیچ عملیات مطلوبی را بر ضد نیروهای آلمان نازی انجام دهند، ولی به محاصره دریایی آلمان نازی ادامه دادند. در روی زمین هم فرانسوی‌ها تا عمق کمی در مرزهای غربی آلمان پیشروی کردند، اما از آنجا که استراتژی نظامی فرانسه دفاعی و بر اساس دیوار دفاعی ماژینو بود، پیشروی را متوقف کردند. این اقدام فرانسه به جنگ تصنعی مشهور شده‌است. چنین حرکتی باعث شد که آلمانی‌ها بتوانند با آسودگی خاطر قسمت عمده نیروی نظامی را بر روی لهستان متمرکز کنند.

از طرف دیگر پیمان اقتصادی آلمان نازی و شوروی باعث شد آلمان بتواند از طریق شوروی نیازهای اولیه خود را بدست آورد.
متفقین از سوئد سنگ آهن خود را تأمین می‌کردند و آهن در جنگ نقش پررنگی داشت بنابراین آلمان نازی در آوریل ۱۹۴۰ به دانمارک و نروژ حمله کرد. با اشغال این دو کشور آلمان نازی هم از انتقال سنگ آهن از سوئد به انگلستان جلوگیری کرد و هم نفوذ خود در شمال اروپا را گسترش داد. در طرف دیگر انگلستان ایسلند را اشغال کرد تا بتواند از آن به عنوان یک پایگاه دریایی برای مقابله با دور زدن ناوگان دریایی‌اش استفاده کند.

در ۱۰ می۱۹۴۰ وینستون چرچیل به جای نویل چمبرلین نخست‌وزیر بریتانیا شد. از دلایل مهم این تغییر می‌توان به نارضایتی عمومی نسبت به چمبرلین به دلیل سیاست‌های جنگی وی و شکست سیاست مماشات او با هیتلر اشاره کرد.
موفقیت نیروهای متحد
تغییرات جنگ جهانی دوم در اروپا.
آبی: متحدین
قرمز: متفقین
سبز: شوروی قبل از ورود به جنگ
چتربازان آلمانی در حال حمله به یونان، ۱۹۴۱

آلمان نازی در ادامه موفق شد هلند، بلژیک و لوکزامبورگ را تصرف کند. با اشغال بلژیک بریتانیا که متحد راهبردیش بود وارد جنگ شد. شکست‌های پی‌درپی برای متفقین باعث شد نویل چمبرلین نخست‌وزیر بریتانیا استعفا دهد.

نیروی‌ها متفق فرانسه و بریتانیا، گمان می‌کردند آلمان‌ها همانند جنگ جهانی اول به صورت مستقیم به مرز خط دفاعی ماژینو در شرق فرانسه حمله می‌کنند اما آدولف هیتلر دستور حمله به هلند و بلژیک را صادر کرد و از مسیر شمالغربی به فرانسه حمله کرد. ارتش زرهی آلمان با حمله سریع برق آسا از طریق جنگل آردن عملاً خط دفاعی ماژینو را دور زد توانست پشت سر نیروهای دفاعی متفق در بلژیک حمله نماید. ورماخت با کمک اس اس توانست در کمتر از چند هفته اهداف مورد نظر آدولف هیتلر را بدست آورد. در پی این حمله رعدآسای آلمان‌ها، تلفات بسیاری به لشکرهای فرانسه وارد و درهم شکسته شدند و آلمانها بسوی پاریس پیش رفتند؛ فرانسه چهل روزه تسلیم شد. نیروهای باقی‌مانده ارتش انگلستان که برای کمک به نیروهای ارتش فرانسه وارد خاک آن کشور شده بودند مجبور شدند از طریق منطقه دانکرک در ساحل دریای مانش در شمال فرانسه محاصره و عقب‌نشینی کنند.
مهم‌ترین عاملی که سبب شد محاصره شدگان بریتانیایی موفق به عقب‌نشینی شوند دستور توقف ۴۸ ساعته حمله از طرف هیتلر بود. گفته شده به دلیل صلح طلبی هیتلر و برقراری تفاهم با تمدن انگلوساکسون چنین دستوری داد. این توقف زمان کافی برای عقب‌نشینی به نیروهای درهم شکسته بریتانیا داد. در پی حمله آلمان نازی بر فرانسه، ایتالیا نیز در ۱۰ ژوئن ۱۹۴۰ به فرانسه و بریتانیا اعلان جنگ کرد. دوازده روز بعد فرانسه تسلیم بدون قید و شرط را پذیرفت. بدین ترتیب شمال این کشور به صورت مستقیم تحت نظر دولت برلین اداره می‌شد و نیمه جنوبی آن توسط یک حکومت دست‌نشانده به نام دولت ویشی فرانسه اداره شد.

در حالی که آلمان نازی و ایتالیا درگیر نبرد فرانسه بودند؛ شوروی توانست با انتخابات نمایشی برخی کشورهای منطقه بالتیک را ضمیمه خاک خود کند. اگر چه آلمان نازی و شوروی روابط نسبتاً خوبی با هم داشتند اما نفوذ شوروی در حوزه بالتیک و حمله به کشورهای شمال اروپا بدون هماهنگی با طرف دوم ناقض پیمان مولوتف-ریبنتروپ بود و این آغاز سردی در روابط آلمان و شوروی بود.

در تابستان ۱۹۴۰ در غرب اروپا لوفت‌وافه، نیروی هوایی آلمان نازی درگیر جنگ هوایی با نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا بود و آلمان سعی داشت تا یک عملیات آبی-خاکی (عملیات شیر دریایی) ترتیب داده و انگلستان را شکست دهد، اما تحرکات شوروی در شرق باعث نگرانی هیتلر شده بود.
بمبارانهای لندن و شهرهای بریتانیا

نوشتار اصلی:نبرد بریتانیا

در ابتدای تهاجم آلمانها به جزیره بریتانیا در ۱۹۴۰ حملات هواپیماهای آلمانی متوجه مراکز نظامی بود و بر اثر شدت و انبوهی حملات می‌رفت که پایان کار بریتانیا فرا برسد، اما با حیله چرچیل با دستوری مبنی بر حمله هوایی به شهر برلین و دیگر شهرهای آلمان به جای مراکز نظامی، سعی در تحریک آلمان به تلافی و کم کردن فشار متمرکز بر فرودگاه‌های نظامی خود کردند، این ترفند جواب داد و آلمانها به تلافی بمباران شهرها شروع کردند.

شب هفتم سپتامبر نخستین حمله توسط ۴۰۰ بمب افکن آلمانی علیه شرق لندن انجام شد. طی این حمله ۶۰٪ شهر لندن ویران شد. ساعت پنج بعدازظهر نخستین حمله با ۳۲۰ بمب افکن انجام شد ساعت هشت شب موج حمله دوم شروع و سپس موج سوم تا ساعت ۵ صبح روز بعد ادامه یافت حدود ۸۴۲ نفر کشته و ۲۳۴۷ نفر مجروح شدند لوفت وافه ۵۷ شب پیاپی لندن را بمباران کرد و دامنه این بمباران‌ها به سایر شهرهای انگلیسی نیز کشیده شد و خردکننده‌ترین آن‌ها علیه شهر کاونتری و سپس لیورپول و منچستر بود شب ۱۴ نوامبر کاونتری بمباران شد روز بعد لندن مورد بمباران لوفت وافه قرار گرفت. از ۱۹ تا ۲۲ نوامبر سه حمله متوالی صورت گرفت نزدیک هشتصد نفر دیگر در این حملات کشته و هزار نفر نیز مجروح شدند در آخرین هفته نوامبر و آغاز ماه دسامبر فشار حملات متوجه بنادر شد. بریستول و ساوت همپتون و لیورپول به سختی بمباران شدند پس از آن شهرهای صنعتی مانند پلیموث و شفیلد و منچستر و گلاسکو بمباران شدند.

در سال ۱۹۴۰ ایتالیا عملیات نظامی در آفریقا را آغاز کرد و توانست در نخستین گام سومالی را که جزئی از مستعمره‌های انگلستان بود به تصرف درآورد و پس از آن از طریق لیبی به مصر حمله کرد. در آسیا هم ژاپن توانست محاصره چین را با شدت بیشتری اجرا کند و چند پایگاه نظامی فرانسه و انگلستان را در جنوب شرق آسیا هندوچین را تصرف کند.

در طول جنگ‌های اروپا و شرق آسیا ایالات متحده آمریکا همچنان بی‌طرفی خود را در ظاهر حفظ کرد اما قانون بی‌طرفی که در آن کشور تصویب شده بود توسط فرانکلین دلانو روزولت رئیس‌جمهور آمریکا نقض شد وی در چند مورد کمک‌های مالی و تدارکات از دریا به انگلستان انجام داد و پس از شکست فرانسه دستور تقویت نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا را صادر کرد، از طرف دیگر یک سری تحریم اقتصادیها را علیه ژاپن به تصویب رساند، این در حالی بود که اکثر مردم آمریکا تا پایان سال ۱۹۴۱ و حادثه حمله به پرل هاربر مخالف هر گونه دخالت نظامی کشورشان در جنگ بودند.

در پایان سپتامبر ۱۹۴۰ پیمان سه جانبه‌ای میان آلمان، ایتالیا و ژاپن منعقد شد. هر سه کشور اعلام کردند که هر کشوری به جز اتحاد جماهیر شوروی در حوزه نفوذ آن‌ها وارد شود با پاسخ هر سه کشور روبرو خواهد شد. پس از انعقاد این پیمان رومانی که در جریان رشته حمله‌های شوروی به شرق و شمال اروپا بخشی از خاک خود را از دست داده بود از شوروی خواست که خاک اشغال شده رومانی را ترک کنند که با پاسخ منفی شوروی روبرو شد.

ایالات متحده همچنان به‌طور نسبی از متفقین حمایت می‌کرد به نحوی که به محافظت از ناوگان دریایی انگلستان می‌پرداخت و در یک مورد در اقیانوس اطلس شمالی با واکنش ناوگان نیروی دریایی آلمان روبرو شد.

در نوامبر ۱۹۴۰ و در پی واکنش شوروی به خواسته رومانی، سه کشور مجارستان، اسلواکی و رومانی به متحدین پیوستند. این کشورها نقش پررنگی در حمله به شوروی داشتند.

در خاورمیانه، عراق به حمایت از متحدین پرداخت که باعث شد آن کشور توسط نیروهای انگلیسی اشغال شود. آلمان و متحدینش سعی کردند از طریق هوایی و از مسیر سوریه به عراق کمک‌رسانی کنند که این امر با شکست مواجه شد.

در این دوره نبردناو بیسمارک توسط نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا غرق شد و این ضربه سنگینی به نفوذ آلمان نازی در آب‌های شمال اروپا به‌شمار می‌رفت.

در آسیا نیز عملاً جنگ میان چین و ژاپن در سال ۱۹۴۰ به بن‌بست رسیده بود.

ایتالیا در اکتبر ۱۹۴۰ به آلبانی و یونان حمله کرد که این حمله با مقاومت بریتانیا با شکست روبرو شد. در دسامبر ۱۹۴۰ نیروی زمینی ارتش انگلستان ضد حمله‌ای علیه مواضع نیروهای ایتالیایی در شمال آفریقا ترتیب دادند. همچنین چرچیل دستور تقویت نیروی دفاعی در یونان را داد، از طرف دیگر هیتلر دستور کمک به نیروهای ایتالیایی را صادر کرد و در اولین گام چتربازان نیروی هوایی آلمان در بهار مه ۱۹۴۱ در یونان عملیات خود را با آغاز کردند که آلمان توانست یونان و جزیره کرت را علی‌رغم مقاومت یونانیها و حمایت بریتانیا ولی با موفقیت اشغال کند. هم‌زمان نیروی کمکی به فرماندهی ژنرال رومل به لیبی و شمال آفریقا فرستاده شد و متحدین توانستند مناطق از دست رفته در شمال آفریقا را بار دیگر بدست آورند.

در بهار، آوریل ۱۹۴۱ در بالکان یوگسلاوی با سیاست بریتانیا در پادشاهی صربستان، بلگراد که متحد هیتلر شده بود، شورش کودتای افسران ملی‌گرای صرب علیه آلمان انجام شد، آلمانها با اعزام نیرو و در اتحاد با متحدان خود، صربها را بعد از جنگی ۱۲ روزه شکست داده و یکماهه بلگراد یوگسلاوی را تصرف کردند؛ این عمل باعث تکه‌تکه شدن استانهای یوگسلاوی و ضمیمه شدن مناطق کرواسی و بوسنی آن به آلمان و تشکیل گروه‌های شبه نظامی متعصب کرووات و صرب و جنگ‌های خونین قومی شد. همچنین تشکیل پارتیزان‌های کمونیست مارشال تیتو که تا پایان جنگ در برابر آلمانها مقاومت شدیدی کردند.
سیاست لبنسراوم
نوشتار اصلی: سیاست لبنسراوم

متفقین بر این عقیده بودند که همانگونه که هیتلر در کتاب نبرد من، اعتقاد خود را مبنی بر اینکه مردم آلمان نیاز به لبنسراوم (زمین و مواد اولیه) دارند و اینکه باید آن را از شرق تأمین کنند، اکنون وی در حال اجرای این سیاست است. از طرف دیگر موافقان هیتلر، بر این نکته تأکید داشتند که منظور آدولف هیتلر از فضای حیاتی در شرق اروپا، لهستان بوده و در مورد شوروی بهره‌برداری صلح‌جویانه و از طریق روابط دوجانبه مانند روابط اقتصادی آلمان نازی و شوروی بوده‌است؛ و حمله آلمان نازی به شوروی را پیشدستانه و به دلیل آنچه نقض پیمان مولوتف-ریبنتروپ از طرف شوروی گفته می‌شود، صورت گرفته‌است.
جنگ جهانی می‌شود

روند جنگ در اروپا به نحوی پیش رفت که آلمان نازی و متحدانش تصمیم به حمله پیشدستانه به شوروی گرفتند. نام عملیات حمله به شوروی نبرد بارباروسا نهاده شد. این عملیات با مشارکت عمده آلمان نازی، ایتالیا، رومانی، فنلاند و سایر متحدین علیه شوروی انجام پذیرفت. شوروی روابط خوبی با متحدین داشت این کشور از یک سو پس از حمله ژاپن به شوروی و مغولستان توانسته بود به یک توافق خوب با ژاپن برسد، از سوی دیگر در چهارچوب پیمان مولوتف-ریبنتروپ روابط مطلوبی با آلمان نازی داشت، اما بهانه متحدین برای نبرد با شوروی، قصد شوروی برای حمله به آلمان و عدم رعایت پیمان مولوتف-ریبنتروپ از سوی شوروی و تجاوز به کشورهای شمال و شرق اروپا از جمله فنلاند و رومانی بدون اطلاع قبلی به طرف آلمانی بود.
نبرد شوروی
سربازان آلمانی در نبرد استالینگراد

نبرد شوروی و آلمان نازی به‌طور حتم خسارت‌های فراوانی از لحاظ تجهیزات و نیروی انسانی به هر دو طرف وارد کرد و گستره جنگ عملاً بسیار فراتر از حد پیشین شد. در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ آلمان با حمله سریع برق آسا با زرهی و تانک ابتدا با اشغال نیمه شرقی لهستان و از دو محور به خاک کشور شوروی حمله کرد. در محور اول جمهوریهای بالتیک تصرف شده و شهر لنینگراد محاصره شد. در محور دوم هم ارتش شوروی شکست خورده با اسیرهای فراوان متلاشی شد و اسمولنسک و بلاروس اشغال شد و آلمانها تا دروازه‌های مسکو پیش رفتند، با این حال فرماندهی آلمان در اواسط ماه اوت تصمیم به تعلیق حمله نهایی به مسکو گرفت اما برای پرهیز از قیچی شدن از پهلو، تصمیم بر آن شد نیروهای زرهی و پیاده آلمان تقسیم شده نیمی به جنوب به سمت اوکراین حرکت کنند. در نبرد کیف چهار لشکر از ارتش شوروی کاملاً از بین رفتند و شهر کیف و مناطق وسیعی از دشتهای پهناور اوکراین به دست نیروهای آلمان نازی تا شبه جزیره کریمه و روستوف تصرف شد.
سیاست کلی شوروی دفاع اولیه در تابستان و کشاندن جنگ به فصل زمستان بود. زمین در برابر زمان. در ماه ژوئیه انگلستان درمانده که به شوروی، دشمن جدید آلمان نازی، انعقاد تفاهمنامه همکاری دوجانبه را پیشنهاد کرده بود، این تفاهمنامه با استقبال سریع شوروی مواجه شد. نتیجه این تفاهمنامه در نخستین گام در اوت اشغال نظامی ایران برای ارسال تدارکات به شوروی بود. در پاییز هوا بسیار سرد و بوران شد. پس از حدود دو ماه نبرد سنگین نیروهای آلمانی به حومه مسکو رسیدند. شوروی که از جانب شرق آسیا ژاپن خیالش آسوده شده بود، نیروهای لشکرهای سیبریایی خود را به جبهه غربی و دفاع مسکو کشاند. در دسامبر ۱۹۴۱ ارتش آلمان حمله‌ای گسترده برای فتح مسکو ترتیب داد که با دفاع موفق نیروهای شوروی مواجه شد. پس از آن آلمان یک چهارم کل نیروهای خود در غرب اروپا و شمال آفریقا را به جبهه شرق اروپا منتقل کرد.
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
نوشتار اصلی: اشغال ایران در جنگ جهانی دوم

در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه ناچار به استعفا شد. متفقین با انتقال سلطنت به پسر و ولیعهد او -محمدرضا- موافقت کردند. پس از اشغال، بلافاصله راه‌آهن سراسری ایران برای انتقال کمک‌های نظامی به پشت جبهه شوروی مورد استفاده قرار گرفت.
ایران که در آغاز جنگ بی‌طرفی خود را اعلام کرده بود نهایتاً در ۱۷ شهریور ۱۳۲۲ به آلمان نازی اعلان جنگ داد. هدف اصلی ایران از اعلان جنگ پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانس‌های صلح پس از جنگ بود. پس از اتمام جنگ، ارتش بریتانیا ایران را ترک کرد ولی نیروهای نظامی ارتش آمریکا و ارتش شوروی، همچنان در ایران باقی‌ماندند، که به تشکیل دو حکومت خودمختار و کوتاه‌مدت جمهوری مهاباد و حکومت فرقه دموکرات در آذربایجان انجامید.
دولت آمریکا در دسامبر ۱۹۴۱ به ژاپن اعلان جنگ داد و کشور ایالات متحده در این مرحله رسماً و عملاً با آلمان و ژاپن و ایتالیا وارد جنگ و جنگ از محدودهٔ اروپا خارج شد و جنبه جهانی پیدا کرد. از آن پس عملاً دولت آمریکا نیز به متفقین پیوست. اشغال ایران در جنگ جهانی دوم برای انتقال کمک‌های بریتانیا و آمریکا به شوروی به صورت پل تدارکاتی انجام گرفت. خاک ایران از شمال توسط نیروهای شوروی و از جنوب توسط نیروهای بریتانیایی اشغال شد، و سیل کمک‌های تسلیحاتی از مسیر خلیج فارس با راه‌آهن سراسری بندر شاهپور (بندر امام خمینی) - بندر شاه (بندر ترکمن) به دریایی خزر و بندر آستراخان از رود ولگا و استالینگراد سوی اتحاد شوروی سرازیر شد. ارتش رضاشاه پهلوی که نتوانسته بود در مقابل یورش خارجی مقاومت کند منحل شد و خود شاه توسط بریتانیایی‌ها بازداشت و به آفریقای جنوبی و سپس جزیرهٔ موریس تبعید شد. ارتش انگلیس در ایران با خرید غلات به صورت عمده و ایجاد قحطی مصنوعی بانی مرگ حدود ده ملیون ایرانی شد طاعون در شهرهای ایران فراگیر شد. این قحطی با نام قحطی شهریور ۱۳۲۰ شناخته میشود ‌البته انگلیس هیچ گاه در دادگاه های بین‌المللی محکوم نشد .
بن‌بست در نبرد
سربازان اسیر شده در جریان حمله ژاپن به فیلیپین

پس از اشغال ایران سیل کمک‌های متفقین به سوی شوروی روانه شده بود؛ این کشور توانست در ۱۹۴۲ موج جدیدی از دفاع مسکو را اجرا کند از سوی دیگر ایالات متحده وارد صحنه نبرد با ژاپن شده بود و شوروی توانسته بود نیروهای متمرکز در شرق را به غرب منتقل کند. آمریکا دارایی‌های ژاپن را بلوک کرده و صادرات نفت به این کشور را متوقف کرد، ژاپن ۸۰ درصد از نفت مورد نیاز خود را از ایالات متحده آمریکا تأمین می‌کرد و این روند تقریباً شکست ژاپن بدون انرژی را حتمی نشان می‌داد. ژاپن به اجبار به کشورهای جنوب شرق آسیا مالزی و اندونزی و برمه یکی پس از دیگری و به امید به دست آوردن منابع بیشتر انرژی حمله می‌کرد.
در فوریه ۱۹۴۲ ژاپن به‌ناچار به فیلیپین متحد آمریکا و سنگاپور پایگاه بریتانیا حمله کرد و در این حملات توانست بیش از ۸۰٬۰۰۰ سرباز متفقین را اسیر کند. در پی این حمله ۲۲ کشور طی بیانیه‌ای که به منشور آتلانتیک معروف گشت[نیازمند منبع] به ژاپن اعلان جنگ دادند در طرف مقابل کشورهای متحد نیز به کشورهای متفق اعلان جنگ کردند در این بین شوروی به پیمان صلح با ژاپن پایبند ماند.
انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم
بمب‌افکن آمریکایی B-17
سرباز آمریکایی در جنگ جهانی دوم - ژوئن ۱۹۴۲

ایالات متحده آمریکا در فاصله بین دو جنگ جهانی یعنی ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۹ در یک بحران فزاینده اقتصادی به سر می‌برد[نیازمند منبع]، اما دولت آمریکا و صاحبان صنایع این کشور چرخ صنایع خود را در مسیر تولید صنایع نظامی به حرکت درآوردند[نیازمند منبع]، به‌طوری‌که در طول جنگ دوم جهانی در اروپا، مصرف سلاح‌های آمریکایی مانند هواپیما، کشتی جنگی و تجارتی، توپ و تانک درجنگ باعث رونق صنایع و اقتصاد آمریکا شد[نیازمند منبع]. از آنجا که کشورهای اروپایی مانند بریتانیا و شوروی با محدودیت منابع ارزی و طلا برای خرید اسلحه از آمریکا روبرو بودند، با تلاشهای دیپلماتیک چرچیل، دولت روزولت رئیس‌جمهور آمریکا که در ابتدای جنگ اعلان بی‌طرفی کرده بود در ۱۱ مارس ۱۹۴۱ قانونی از کنگره آمریکا به نام قانون وام