مهاجرت علماء به تهران در تابستان ۱۳۴۲(1382 هـ = 1342 ش = 1962 م)
مهاجرت علماء به تهران در تابستان ۱۳۴۲(1382 هـ = 1342 ش = 1962 م)مقاله مهاجرت آیت الله میلانی به تهران؛ فصلی نو در حیات سیاسی ایشان
مهاجرت سال 1342 علماء به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امام خمینی
نویسنده : سلیمانی، غلامرضا
مهاجرت،ریشهای بس قدیم در تاریخ دارد،از ازمنه بسیار دور درباره مهاجرت قبایل و اقوام از سرزمینی به سرزمین دیگر،سخن رفته است که دلیل غالب آنها را اقتصادی دانستهاند،ولی نوع دیگری از مهاجرت وجود داشت است که به دلایل سیاسی یا مذهبی یا سیاسی مذهبی صورت گرفتهاند،مانند مهاجرت صغری و کبرای دوران مشروطیت و همچنین مهاجرت علما به تهران،که در سال 1342 اتفاق افتاد.این مهاجرتها در واقع نوعی مقابله با نظام سیاسی حاکم محسوب میشدند که با انگیزه و اعتقاد دینی و مذهبی صورت گرفتند.مهاجرت علما به حضرت عبد العظیم و قم، خروج از محیط پلید یا رهایی از چنگال حاکمان ظالم بود،و نوعی اعتراض و شکوه علیه نظام سیاسی حاکم محسوب میگردید.به عبارتی دیگر جایی که حاکمان ظالم وجود دارند مناسب برای زندگی انسانهای پاک و شریف و متدیّن نسیت.باید توجه داشت که مهاجرت سال 1342 هـ.ش به معنی فرار نیست بلکه هجوم و رویارویی با حاکمان ظالم در بیتوجهی به دین است تا انسان مجتهد جامع الشرایطی را بنابر اصلی قانونی از چنگال رژیمی ستم پیشه نجات دهند.بنابراین هر دو مهاجرت یاد شده توسط عالمان دین با انگیزهای سیای و مذهبی صورت پذیرفته است تا عدم مشروعیت نظام سیاسی حاکم را نشان دهد.هر دو مهاجرت به نوعی بستنشینی را همراه داشته که بستنشینی خود مجالی و تاریخچهای دیگر میطلبد.
در چگونگی شکلگیری مهاجرت علما به تهران،کنش دولت(دستگیری حضرت امام خمینی)علّت اصلی است که واکنشی را از سوی علما و مراجع بزرگ در پی داشت.این کنش و واکنش،خود معلولی است از علتی جلوتر،یعنی به دنبال واکنش مراجع(در رأس آنها اقدام حضرت امام)نسبت به واقعه مدرسه فیضیه است که رژیم شاه را در یک حالت انفعالی قرار داد.تصورّی که رژیم از سرکوب مدرسه فیضیه داشت (یعنی ایجاد محیط رعب و وحشت)نتیجهای معکوس بخشید چرا که عکس العمل حضرت امام خمینی و دیگر مراجع پرده از ماهیّت رژیم پهلوی برداشت و مردم را نسبت به اقدامات ضد اسلامی رژیم آگاه کرد.یعنی؛عامّه مردم درک نمودند که به مقدّسات و اعتقادات دینی آنها از سوی رژیم پهلوی توهین شده است.در حقیقت ابتکار امام خمینی این بود که حمله رژیم به مدرسه فیضیه را تبدیل به حمله رژیم به مردم نمود و بدین طریق مردم را در مقابل رژیم قرار داد.امام خمینی با هوشمندی تمام در کلیه اعلامیهها و سخنرانیهای خود(چه در مجلس درس،چه در منبر،چه منزل)به مردم تفهیم و باوراند که رژیم حاکم،عامل آمریکا و ابزار قدرت اسرائیل در منطقه است.
بنابراین فضای سیاسی،فرهنگی،مذهبی جامعه ما به گونهای علیه رژیم پهلوی در حال شکلگیری بود که افزایش و گسترش مبارزه مردم علیه رژیم شاه و علیه سلطه آمریکا و علیه نفوذ اسرائیل را در برداشت.در چنین وضعیتی رژیم پهلوی چارهای جز تصمیم به مقابله نداشت.به همین علّت محمد رضا شاه بنا را بر تهدید و ارعاب گذاشت،وی در سخنرانی خود در هتل ونک تهران در تاریخ 26 اردیبهشت سال 1342 هـ.ش اظهار داشت:
«اگر متاسفانه لازم باشد که بگوییم انقلاب بزرگ ما با خون یک عده بیگناه یعنی مأمورین دولت و خون یک عده افراد بدبخت و گمراه متأسفانه آغشته خواهد شد،این کاری است که چارهای نیست و خواهد شد1.»
مقابله مردم با رژیم ادامه داشت،ماه محرم سال 1342 هـ.ش در پیش بود،مردم آماده استقبال از ماه خون و شمشیر بودند2،با فرا رسیدن ماه محرّم رژشم پهلوی تردیدی نداشت که وعاظ و سخنگویان مذهبی در منابر از اقدامات ضد اسلامی رژیم سخن خواهد گفت.این باور و یقین در اثر تحقیقات میدانی ساواک ایجاد شده بود3.ساواک از طریق مأمورین ویژه و عوامل نفوذی و مشاهدات عینی و دریافت گزارشات نیروهای انتظامی و گزارشات مخالفین شخص امام خمینی،به اطلاعاتی دست یافته بود4.که نتیجه آن،این باور و یقین بود که اولا خواست امام خمینی افشاگری علیه رژیم پهلوی است و طرفداران و مقلدین ایشان-که رو به افزایش بود-به شدت در پی آگاهی شدن از چگونگی وقوع حادثه حمله به فیضیه و علل اقدامات ضد اسلامی رژیم پهلوی بودند و انجام هرگونه اقدامی را علیه رژیم پهلوی میپذیرفتند،چرا که طبق اظهار مراجع تقلیدشان به اعتقادات دینی آنها توهین و قبول این مطلب برای آنها سخت نگرانکننده بود5.وقتی مخالفت با اسلام مخالفت با مرد تلقّی میشد،طبیعی است که مخالفت با اظهارات امام خمینی و دیگر مراجع عظام نیز مخالفت با مردم تلقی میگردید.
ساواک جهت جلوگیری از هر حادثه غیر قابل کنترل علیه خود،عدهای از گویندگان مذهبی را احضار نمود و به آنان یادآور شد که در سخنان خود سه مطلب را رعایت کنند: «علیه شاه حرفی نزنند،علیه اسرائیل سخن نگویند،مرتب به گوش مردم نخوانند اسلام در خطر است»این توصیه از طرف ساواک میتواند دلیل بر آگاهی کامل ساواک از اوضاع روز و آگاهی نسبت به خطوط فکری امام خمینی باشد.
امام خمینی علیرغم اطلاع از این توصیه یا امریه ساواک،با صدور بیانیهای خطاب به گویندگان مذهبی هشدار دادند:«این التزامات هیچگونه ارزشی قانونی ندارد و التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند»6.
روحانیون به دلایل زیر مجبور به موضعگیری علیه دولت میشدند:
1.اطاعت از رهبری نهضت که آنها را ملزم به افشاگری و آشکار ساختن حقایق کرده بود.
2.خواست قلبی و اعتقادی مذهبی خودشان که برای آنها التزامآور بود.
3.حفظ موقعیت خودشان در نزد توده مردم،که ساواک در مورد عدهای از روحانیون این ادعا را داشت7.و این مسئله را ناشی از نفوذ زیاد امام خمینی در بین توده مردم میدانست،اگرچه رژیم پهلوی سعی نمود با سرکوب نمودن علما آنان را از این کار منصرف کند،لکن امام خمینی با بهرهگیری از مناسبت عاشورا در سخنرانی خود، حکومت پهلوی را با دودمان یزید و بنی امیّه مقایسه نمودند و با صدای بلند خطاب به شاه فرمودند:
«آقا من به شما نصیحت میکنم،ای آقای شاه!من به تو نصیحت میکنم دست بردار از این کارها،آقا اغفال میکنند،من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر کنند8».
امّا نکته قابل توجه در این سخنرانی(و همچنین در اولین نامه و تلگراف به شاه -مهرماه 1341-و تا حدّی آنچه از ایشان نقل شده و در گزارشات ساواک هم مکتوب است)این است که حضرت امام ظاهرا همانند بسیاری از روحانیون،هنوز در آن مقطع زمانی خود را از مدافعین قانون اساسی معرفی میکرد و استنباط میشود که قبول اصل سلطنت در این امر ملحوظ بود9،همچنین نقل این جمله که:
«این قانون اساسی به بهای خون پدران ما به دست آمده نمیگذاریم آن را نقض نمایند»10.مؤیّد این نظر است.
اوضاع به نفع نهضت امام خمینی پیش میرفت و شاه در مخمصه عجیبی گرفتار آمده بود،هر اقدامی از سوی دولت یا بدستور شخص شاه،گرفتاری جدید و پیچیدهتری ایجاد مینمود.پس از بررسیهای فراوان چاره کار را در دستگیری و بازداشت شخص امام یافتند،و این کار در ساعت یک بامداد پانزده خرداد 1342 هـ.ش انجام گرفت11.همان شب معظم له را به تهران منتقل و به باشگاه افسران بردند و سپس به پادگان قصر انتقال دادند12.حضرت امام خمینی به مدت 19 روز یعنی تا 14 تیرماه 1342 هـ.ش در آنجا محبوس و سپس به پادگان عشرتآباد منتقل شدند.این دستگیری در پی حوادث و جریانهایی که مختصرا به اهّم آن اشراه شد،واقعه عظیم پانزده خرداد 42 را که نقطه عطف تاریخ نهضت و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی است،شکل داد؛در روز پانزده خرداد 42 اجتماعات مردم(زن و مرد)در اعتراض به بازداشت امام،در قم و تهران و برخی دیگر از شهرستانها با هجوم نیروهای مسلّح روبرو و به خاک و خون کشیده شدم.ماجرای قتل عام کفنپوشان مردم ورامین13و روستاهای اطراف آنکه راهی تهران بودند،از همه حوادث تکاندهندهتر بود14.
برای محمد رضا شاه و نظام سیاسی او از این دستگیریها و پاسخ خشن و خونین به مردم ایران،در باطن و درازمدت سودی حاصل نشد،اگرچه در ظاهر به قلع و قمع انجامید و با اجرای حکومت نظامی سکوتی موقّت پدیدار گشت.در هر صورت رژیم پهلوی از دستگیری امام خمینی هیچ امتیازی به دست نیاورد چون تمام اعترافات معظم له در طول مدت زندان،یک جمله بیش نیست که فرمودند:
«چون استقلال قضایی در ایران نیست و قضات محترم و تحت فشار هستند نمیتوانم به بازپرسی جواب دهم»15
روح الله الموسوی الخمینی
رژیم پهلوی به ناچار مجبور بود خود را موفق و پیروز نشان دهد،لذا دستگاههای تبلیغاتی و روزنامههای رژیم با جعل خبرهای ساختگی به تحریف حقایق پرداختند و نمونه آن چاپ خبری مبنی بر: «دعوت آیت الله میلانی و آیت الله طباطبائی قمی به آرامش»16بود.
سرکوب قیام 15 خرداد توسط رژیم پهلوی17،وجود خانواده شهدا و زندانیان، وجود جوّ ارعاب و ترس و استمرار دستگیریها-که طبق آمار رئیس دائره بازداشتگاه موقت تا تاریخ 9 /4 /42 به 383 نفر رسیده بود18-و همچنین خشم و عصبانیت و نفرت مردم از رژیم و از همه مهمتر و در رأس همه امور،ترس و ناراحتی مردم از به خطر افتادن سلامتی و جان حضرت امام(وجود شایعات متعدد در ارتباط با محاکمه و اعدام آیت الله خمینی)19و فشار ناشی از آن از سوی مردم بر روحانیت،بخصوص به مراجع عظام جهت آزادی امام خمینی و احساس ادای تکلیف روحانیت و مراجع عظام متقابلا، و از طرفی تاثیر منفی تبلیغات دروغین به نفع رژیم و انقلاب سفید شاه و ملت،و مجموعه حوادث شامل کلیه کنش و واکنشهای متقابل فی مابین ملت و رژیم،فضای سیاسی،اجتماعی،مذهبی جامعه را بگونهای متشنج و غیرقابل اطمینان کرده بود که نه تنها هر لحظه بر عصبیت مردم میافزود بلکه موقعیتی را بوجود آورد که یکبار دیگر انگیزه لازم را برای مهاجرت علما و مراجع به عنوان اعتراض علیه رژیم شاه در تاریخ ایران ایجاد و ضرورت تکرار آن را فراهم نمود.
همزمان با مهاجرت علما به تهران برای استخلاص حضرت امام و دیگر زندانیان، تلگرافهای زیادی به تهران،زندان قصر خدمت حضرت امام و همچنین به مجامع دولتی جهت آزادی معظم له از سوی مردم و علمای شهرهای مختلف ارسال گردید،مانند تلگراف آیت ا...شاهرودی به شاه مبنی بر انتقاد از دولت و درخواست آزادی امام و صدور اعلامیهآیت ا...گلپایگانی در انتقاد از دولت و درخواست آزادی آقایان امام خمینی و آیت ا...قمی و محلاتی و سایر دستگیرشدگان.صورت اسامی سیزده نفر از افرادی که از شهرهای خرم آباد و قم و شهر ری به حضرت امام تلگراف زدهاند و آرزوی سلامتی و استخلاص معظم له را ابراز داشتهاند در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است20همچنین تلگرافی از علمای قزوین خدمت حضرت امام خمینی ارسال گردید که آرزوی سلامتی و آزادی معظم له را نموده بودند(این تلگراف به امضای آقای هادی باریک بین و 61 نفر از روحانیون با ذکر اسامی آنها میباشد21و تلگرافهای دیگری نیز خدمت ایشان ارسال گردید22که به خاطر اختصار از ذکر آنها پرهیز میشود.
همزمان با صدور این تلگرافها حرکت علما از شهرهای مختلف به تهران شروع شد،آیت الله شریعتمداری به حضرت عبد العظیم حرکت نمود و با باغ ملک ساکن شد (تکرار مهاجرت صغری)علمایی که از شهرهای مختلف قم،کاشان،خرمآباد، اصفهان و...به تهران میآمدند عدهای در شهر ری خدمت آیت الله شریعتمداری اسکان مییافتند و عدهای خدمت آیت الله بهبهانی میرسیدند و یا در منازل دیگر روحانیون طراز اول تهران ساکن میشدند،حضور آقایان در منزل علما در تهران و شهر ری بعد از قتل عام واقعه 15 خرداد،شور و امیدی تازه در دل مردم و امید توفیق مبارزه علیه نظام حاکم و استخلاص امام خمینی و دیگر دستگیر شدگان ایجاد کرد.این تجمع منجر به برقراری جلسات متعدد و بحث و گفتگوی مراجع عظام با یکدیگر و تبادل فکری بین آنها شد و روح تازهای در دلها دمید و همزمان،فعالیت مردم متدین و طلاب حوزههای علمیه،جوّ تهران را در شکلگیری مخالفتها بگونهای جهت میداد که به نفع رژیم نبود و اثر آنچنان بود که شاه در مرداد همان سال در افتتاح جاده هراز طی سخنرانی خود جهت تخفیف و خامت و نوعی فریب مردم اظهار داشت که به روحانیت احترام میگذارد.
در این روزها بازار شایعهات و نقل اخبار دروغ و ناقص و نقل اظهار نظر روحانیون و نقل پیشبینیهای گروهها و دستجات سیای و احزاب،گرمی خاصی داشت که بیتأثیر در افزایش تشنّج جوّ عمومی و ایجاد بروز حوادث نبود.به عنوان نمونه شایعه بود که آیات شاهرودی و حکیم و زنجانی از نجف اشرف و میلانی و نجفی از مشهد و قم به آیات الله شریعتمدرای ملحق خواهند شد و سپس با شاهنشاه جلسه خواهند داشت و پس از رفع اختلاف فی مابین علما و شاه،حضرت امام آزاد خواهد شد.این شایعه با ورود آیت الله نجفی به تهران قوّت یافت و مردم بشدت در انتظار ورود دیگر آقایان بودند23.به نقل از جبهه ملی شایعه شد که دولت قصد آزادی خمینی را داشته ولی او قبول نکرده و گفته است بایستی مرا در یک دادگاه صالح محاکمه کنند تا قضایا روشن شود.شایعه شد که آیت الله شریعتمداری و نجفی پیغام فرستادهاند که یا خمینی را آزاد یا ما را هم بازداشت کنید.در طول زمان مهاجرت،بازار توزیع و پخش اعلامیه علما هم رواج داشته است
1.حاج آقا روح الله کمالوند از خرم آباد
2.حاج سید محمود ضیابری از رشت
3.حاج شیخ علی اصغر صالحی از کرمانشاه
4.شیخ عبد الحسین امینی مؤلف کتاب الغدیر از نجف
5.رضوی از فارس
6.شریعتمداری و نجفی از قم
7.سید جعفر طباطبائی قمی از قم
8.شیخ علی محمد بروجردی از بروجرد
وارد تهران شدند و سه نفر از علمای معروف تبریز و حاج ملا علی از علمای درجه یک همدان قرار بود که وارد تهران شوند24.در این زمان شاه تصمیم میگیرد که جلوی مهاجرت علما را به تهران بگیرد،بر همین اساس به هواپیمای حامل آیت الله میلانی که عازم تهران بود دستور بازگشت میدهند25و بعضی از علما را مجبور به بازگشت میکنند.ولی دوباره این سیاست برحسب ارزشیابی دولتمردان مورد تجدید نظر قرار گرفته و تغییر میکند،لذا مانعی برای مهاجرت آقایان پدید نمیآید.علمایی که به قصد مهاجرت جهت استخلاص حضرت امام به تهران آمدند از شهرهای ذیل بودند که آنها را مهاجرین گویند.
از قم آقایان شریعتمداری،مرعشی نجفی،حائری یزدی(حاج شیخ مرتضی)
از مشهد آقایان میلانی،حاجش یخ مجتبی قزوینی
از نجف آباد آقایان منتظری و شیخ ابراهیم امینی
از اصفهان آقایان خادمی،عبد الجواد اصفهانی
از اهواز آقایان سید علی بهبهانی،سید مصطفی علم الهدی،حاج سید مرتضی موسوی علم الهدی
از خمین آقای سید مرتضی پسندیده برادر بزرگ امام خمینی
از همدان آقایان حاج ملا علی همدانی،بنی صدر همدانی
از تبریز آقایان سید احمد خسرو شاهی،عبد الله مجتهدی،سید مهدی دروازهای، حاج حسین نجفی اهری،یوسف هاشمی تبریزی،عبد العلی موسوی
از خرم آباد آقایان حاج آقا روح الله کمالوند،حاج سید عیسی جزایری
از رشت آقایان بحر العلوم،ضیابری
از زنجان آقای عز الدین حسینی(امام جمعه)
از شیراز آقایان محمد جعفر طاهری موسوی،محی الدین فالی،صدر الدین حائری،سید محمد امام،محمود علوی،علی آل یقتین،حسین حسینی یزدی، علیخواه شیرازی
از یزد آقای محمد صدوقی یزدی
از اردکان آقای روح الله خاتمی
از کازرون آقای پیشوائی کازرونی
از کرمان آقایان علی اصغر صالحی کرمانی،محمد حسن رفسنجانی النجفی از داراب آقایان محمد علی حسینی نابه دارایی،محمد علی عندلیبی
از رفسنجان آقای شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی
از کرمانشاه آقای عبد الجلیلی جلیلی26.
همزمان با این مهاجرت،رژیم شاه در پی پروندهسازی علیه امام خمینی و روحانیون و عدهای از مردم و کسبه بازار بود که دستگیر شده بودند.جهت پروندهسازی علیه حضرت امام،ساواک قم گزارشی در مورد عملکرد ایشان تهیه و به تهران ارسال میدارد27،و پیشکار معظم له را همراه با دفاتر حساب وجوهات به تهران احضار و مورد بازجویی قرار دادند28.این اقدامات که در قبل و بعد از 15 خرداد و رأس همه آنها با دستگیری حضرت امام و علمای طراز اول تکمیل گردید در داخل با بازتاب شدید روبرو شد،بعلاوه علما و مراکز علمی دنیای اسلام هم طی اعلامیههایی اعتراض خود را اعلام نمودند و رژیم را در خارج کشور در مخمصه شدیدی قرار دادند،نمونه آن اعلامیه شدید الحن شیخ محمود شلتوت عالم بزرگ مصر در 18 محرم 1383 هـ.ق و اعلامی علمای نجف علیه شاه بود و در مجموع انعکاس خبر واقعه 15 خرداد در مطبوعات جهان بود که با بازتابهای گوناگونی روبرو شد.29در طول مدت اقامت علمای مهاجر در تهران،جلسات متعددی تشکیل میگردید امّا در ابتدا از سوی رژیم خیلی جدّی و قوی با این جریان برخورد نمیشد و از طرفی وجود این مهاجرین در شهر ری«باغ ملک»و خانه علما و همچنین وجود دستجات بازاری و دانشگاهی در اطراف آنها و انعکاس اخبار آن،همراه با ترس ناشی از تحقق حادثهای ناگوار(اعدام حضرت امام)،در مجموع،جوّی را بوجود آورده بود که در جهت منافع رژیم نبود،مخصوصا که رژیم دریافته بود که با خطر جدنی قیام مردم روبرو است چرا که واقعه پانزده خرداد توسط علما و مراجع عظام یا هر گروه و دستهای سازماندهی قبلی نشده بود،در حقیقت با شنیدن خبر دستگیری حضرت امام،انفجاری بود که به صورت خودجوش به شکل تظاهرات خیابانی در عرض چند ساعت شکل گرفته بود،به طوری که ساواک و تمام سیستم خبرگیری واحدهای نظامی دولت را غافلگیر کرده بود،به طوری که ساواک و تمام سیستم خبرگیری واحدهای نظامی دولت را غافلگیر کرده بود،لذا ساواک پیشبینی چنین مزاحمتهای کوچکی از طرف دولت صورت میگرفت یا از طرف تیمسار پاکروان ریاست کل ساواک اخطارهایی جهت بازگشت آنها به شهرهایشان داده شد،ولی تحرّک آنها در سطح شهر برقرار بود و خود دوت با توجه به اخبار دریافتی از طریق ساواک و عوامل نفوذی از بین روحانیون،زمینه ملاقات با حضرت امام را فراهم مینمود که با این ملاقات عصبیت و تشنج موجود در جامعه تخفیف یابد و این عمل نوعی کنترل مردم به نفع رژیم بود،اگرچه فشار مردم به علما جهت دریافت اخباری از وضعیت و سلامت حضرت امام و دیگر زندانیان مزید بر علّت بود.
در مجموع در بین مهاجران اگرچه افرادی بودند که اندیشه آنها به امام نزدیک بود ولی حاکمیت با گروهی بود که هرگز مخالفت آشکار با شخص شاه را به صلاح نمیدانستند،در حقیقت اصلاح دولت را از طریق آگاه ساختن شاه و مماشات و احترام
به شاه عملی میدانستند و در اذهان آنها شاه یک شخصیت مستقل بود و باور اینکه شاه آلت دست آمریکا و ابزار قدرت اسرائیل در منطقه است برای آنها قابل درک نبود،با یک بررسی دقیق صرفا در مقایسه متن اعلامیههای امام با دیگر مراجع میتوان دریافت که فقط اعلامیههای امام است که در آن،شخص شاه مورد حمله قرار میگیرد و کلیه اقدامات خلاف قانون و شرع مقدس اسلام با دلائل و استدلالهای منطقی به شاه منتسب میشود،تنها در اعلامیههای حضرت امام است که بهطور مکرر و مکرر آمریکا و اسرائیل به عنوان کارفرمایان رژیم ایران مطرح و مورد حمله کوبنده قرار میگیرند،بر شورای مهاجرین فکر و اندیشهای حاکم بود که توسعه و نوسازی سیاسی جامعه را در حدّ اندیشه احزاب جبهه ملی،توأم به علائق مذهبی و با اعتقاد به روش مبارزهای پارلمان خواستار بودند،در این اندیشه وجود شاه برخلاف آنگونه که امام خمینی میاندیشید محکوم نبود.بنابراین در دوران حضرت مهاجرین در تهران آنچه که به تصویب رسید،انجام شد و متناسب با خواست رژیم هم بود که مهمترین آن ترتیب ملاقاتی با شاه بود تا از طریق مهاجرین دریافت اجازهای باشد برای ملاقات علما یا نماینده آنها با حضرت امام و ابلاغ خبر سلامتی ایشان به توده مردم ایران و دادن این اطمینان که خطری ایشان را تهدید نمیکند.اولی با ملاقات حاج روح الله کمالوند با شخص شاه که قبلا هم در این مورد تجربهای داشت صورت گرفت و از جانب شاه پاسخ شنید«ما خمینی را نمیکشیم تا امام زاده درست شود»و دوّمی دریافت موافقت شاه بود مبنی بر اینکه نماینده علمای مهاجر مجازند با حضرت امام ملاقات نمایند30. حضرت آیت الله خوانساری از طرف مهاجرین این ملاقات را انجام داد و خبر سلامتی امام خمینی را به اطلاع مهاجرین و عموم مردم ایران رسانید.
مهاجرین پس از جلسات متعدد به جهت اختلاف فکر و سلیقهای که در بین آنها وجود داشت(عواملی همچون آیت الله نوری که عملکردی همانند عوامل نفوذی و بازدارنده داشت و مراودهای که شریعتمداری با دردربار و دولت داشت و نعللی که میورزید)طبیعتا نمیتوانستند از موضعی قوی برخورد کنند،لذا بعد از مدتها در موارد زیر متفق القول شدند.
1.استخلاص حضرت امام بدون قید و شرط طبق اصل دوّم متمم قانون اساسی که علمای طراز اوّل مصونیت داشته و حبس و تبعید و توقیف آنان مخالف قانون اساسی میباشد.
2.آزادی دیگر زندانیان و دستگیرشدگان و آزادی بیان برای آنها.
3.تغییر دولت به یک دولتی که روحانیت با آن مذاکره نماید.
موارد سهگانه فوق به اطلاع شاه رسید و پاسخ شاه در سند زیر منعکس است:
گزارش اطلاعات داخلی
«موضوع:روابط شاهنشاه با روحانیون شماره:1244/بخش 312 اداره یکم عملیات»
«محل:تهران تاریخ حادثه:16 /4 /1342»
«عطف به شماره:...تاریخ وصول خبر:17 /4 /1342»
«منبع خبر:مأمور ویژه تاریخ گزارش:17 /4 /1342»
«تقویم:ب-2
«دیروز صبح تیمسار پاکروان به اتفاق سرهنگ مولوی نزد آیت اله شریعتمداری به شهر ری رفتهاند و خلاصه مذاکرات ایشان این بوده که دو موضوع موردنظر و پیشنهاد روحانیون به عرض اعلیحضرت رسیده و معظم له جواب دادهاند:اولا در مورد تغییر دولت،روحانیون بدانند که تمام کارها را بدستور من انجام میدهند و علم مأمور است و اگر او هم برود و او را تغییر بدهم رؤس همین است و تغییر در آن داده نمیشود و در شش ماده هم کوچکترین تغییری داده نمیشود و اما راجع به آزادی محبوسین جز چند نفر بقیه بزودی آزاد میشوند ولی آن چند نفر باید محاکمه بشوند و بدانند همه چیز و همه کار بدستور من و نظر خود من باشد و تغییر دولت معنی ندارد.این پیغام را آیت اله شریعتمداری به سایر روحانیون رسانیده و روحانیون تندرو همه عصبانی شدهاند و در حقیقت میخواهند و تصمیم دارند رسما با اعلیحضرت در صف مقابل قرار بگیرند و در مقابل دسته میانه رومی گویند باید نزدیک شد و رفع اختلاف بشود و این دسته هم ناراحت هستند که چرا شریعتمداری شخصا با سرلشگر پاکروان و دولتیها تماس میگیرد نظر او که نظر روحانیون نیست او نظر و افکار شخصی خود را بیان میکند و انتظار دارند دولت یا تیمسار پاکروان اگر مراجعهای میکند یا پیغامی میآورند در حضور اجتماع سران روحانیون بشود تا موافقین هم بتوانند در جلسه اظهارنظر کنند. آیت اله مرعشی-میلانی-خوانساری-نوری-تهرانی حاج میرزا عبد الله و عدّه زیادی از روحانیون این نظر را دارند و اظهارنظر میشود که صلاح است چنین جلسه بشود با حضور همه آنها و نتیجه این جلسه مسلما به نفع روحانیت و دولت میشود و در رفع اختلاف و سر و صدا اثر زیادی خواهد داشت».
با این پاسخ،شاه دو هدف را در نظر داشت:
1.کاملا در مقابل درخواستهای روحانیون از موضع قدرت برخورد کند و حتی مسئولیت همه کارها را خود بپذیرد.
2.با این اقدام عکس العمل روحانیون را مورد ارزیابی دقیق قرار دهد.تا با عکس العمل روحانیون موضع بهتری اتخاذ نماید.
این پاسخ،مهاجرین را به دو گروه،مخالف شدید شاه و گروه طرفدار سازش تقسیم کرد و اختلاف را در بین آنها تشدید نمود.شاه جهت خلع سلاح روحانیت،تمام زندانیان واقعه 15 خرداد را آزاد نمود،بجز حضرت امام،آیت الله محلاتی و قمی؛و به مهاجرین جهت بازگشت به شهرهای خود دستور اکید داد و حتی اقدام به دستگیری بعضی و اعزام تحت الحفظ آنها به شهرهای خود کرد31و به این طریق همه کارها را اتمام شده تلقی نمود.در همین زمان زمزمه تبعید امام به سنندج مطرح شد و حتی منزلی را هم برای سکونت ایشان در نظر گرفتند32این عمل با مخالفت شدید علمای تندرو مواجه شد،و در جلسهای با حضور مهاجرین و تیمسار پاکروان33منجر به پرخاش طرفین شد و در نهایت علمای طرفدار مذاکره و گفتگو را هم به حمایت از جبهه علمای تندرو کشانید و صدور اعلامیههای مراجع علیه دولت شروع شد.اعلامیه آیت الله میلانی و آیت الله شریعتمداری و آیت الله قزوینی34...دیدگاه دولت را در مورد شخص حضرت امام و آیت الله محلاتی و قمی برای مردم روشن ساخت و از طرفی همزمان در پی سئوال طلاب و مردم که در مورد مرجعیت حضرت امام خمینی از مراجع قم و مشهد نمودند کتبا مرجعیت حضرت امام به امضای آقایان شریعتمداری،میلانی،مرعشی نجفی و آیت الله آملی صادر گردید35و در نهایت رژیم مصلحت را در این مسئله دید که با توجه به نزدیک شدن زمان انتخابات مجلسین،حضرت امام و آیت الله محلاتی و قمی را همراه با نیرنگی جدید از زندان آزاد نماید و بعد از 48 ساعت از خبر آزادی آنها توسط مهاجرین به سراسر کشور اطلاع داده میشود در یکی از خانههای ساواک در داودیه به مدت 2 ماه در محاصره و ممنوع الملاقات نگهداری شوند تا انتخابات انجام پذیرد؛به این شکل داستان مهاجرین علما به پایان میرسد.رژیم شاه برای اینکه پیروزی خود را در اولین خبر همراه با آزادی حضرت امام به اطلاع مردم برساند و پیروزمندانه خود را از گرداب نجات دهد همزمان با آزادی امام در روزنامههای عصر روز شنبه 13 ربیع الاول مطابق 12 مرداد 1342 به شرح زیر متنی را بچاپ رساند.
«طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردیده است چون بین مقامات انتظامی و حضرت آقایان خمینی،محلاتی و قمی تفاهم حاصل شده که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان برخلاف مصالح و انتظارات کشور عمل انجام نخواهند داد علیهذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند».
اعلامیه فوق بعدها که امام آزاد میشوند و به قم عزیمت مینمایند و از این مسئله و اطلاعیه دولت آگاه میشوند بلافاصله شدیدا آن را تکذیب مینمایند.امام طی سخنرانی و تلگرافهایی این خبر کذب را به اطلاع علما و مردم میرساند36و قبل از آن نیز علمای مهاجر با انتشار بیانیهای هرگونه تفاهم را تکذیب کردند در این مورد آیت الله مرعشی نجفی اطلاعیهای بتاریخ 15 ربیع الاول 1383 صادر و اقدام دولت را در مورد اطلاعیه فوق شدیدا تخطئه و محکوم مینماید37.ولی چون امام خمینی و آیت الله محلاتی و قمی مدتی در محاصره و ممنوع الملاقات بودند،اطلاعیه فوق در مردم مدتها به صورت شایعه،تأیید خود را گذاشت و دولت تا حدّی به مقصود خود رسید.
پا نوشت ها
(1).روزنامه اطلاعات 26 اردیبهشت 1342 هـ.ش.
(2).ماه محرم،ماه توجه به اصل امامت اسلامی،ماهی که یکی از اصول کاربردی دین اسلام یعنی امامت(در محرم سال شصت و یک هـ.ق)توسط منافقین،ناکثین،مارقین و معاندین با اسلام-به لحاظ دنیاپرستی و بغض و کینه دیرینهء اجدادی-ذبح و به تاریخ پیوست و شیعیان تا امروز به سوگ امامت نشستهاند.
(3).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده اسناد امام خمینی شماره 289 /200 مورخه 24 /2 /42.
(4).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده اسناد امام خمینی به عنوان نمونه شماره اسناد 209-223-272- 379-298-326-294.
(5).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده اسناد امام خمینی به عنوان نمونه شماره اسناد 145-125-68-83 -93-75-22.
(6).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی سند شماره 493 /200 مورخه 12 /3 /42.
(7).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی سند شماره 200،41،275،272
(8).کوثر مجموعه سخنرانیهای حضرت امام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام تهران 1371،ج 1،ص 96-91.
(9).آرشیو مرکز اسناد انقلاب سلامی پرونده امام خمینی سال 41.
(10).نیکی آر-کدی،ریشههای انقلاب ایران،ترجمه عبد الرحیم گواهر،1369،ص 27.
(11).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی سند شماره 570 /200.
(12).ر-ک بررسی و تحلیلی از نهضت امام ج 1،ص 468-473 روحانی-سید حمید.
(13).این حادثه روی پل باقر اباد قرچک ورامین اتفاق افتاده است.
(14).ر-ک بررسی و تحلیلی از نهضت امام ج 1 ص 513-473،روحانی-سید حمید.
(15).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی سند شماره 575 /200.
(16).کوثر،پیشین،ج 1،ص 88.
(17).مجموعه اسناد 15 خرداد آشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی و جهت اطلاع بیشتر ر.ک ظهور و سقوط سلطنت پهلوی جلد 1.حسین فردوست در مورد نحوه سرکوب قیام پانزده خرداد ص 519-510)
(18).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده 15 خرداد.
(19).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی سند 744 /200 پرونده حضرت امام.
(20).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی سند 676 /200 پروند حضرت امام.
(21).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی سند شمراه 817 /200.
(22).آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی مجموعه پرونده حضرت امام خمینی.
بدون نظر