بسم الله الرحمن الرحیم
آیة الله سید محمدحسن إلهی طباطبائي(1325 - 1388 هـ = 1908 - 1969 م)
آیة الله سید محمدحسن إلهی طباطبائي(1325 - 1388 هـ = 1908 - 1969 م)برنامه تصویری بود شنیدم که آقازاده ایشان آقاسیدمحمد نشان دادند کتابی را که وقف خانوادگی آقای الهی است، در پشت جلد کتاب ثبت شده بود تولد نورچشمی سید محمد حسن سال ۱۳۲۵، اما در تراجم معروف ۱۳۲۶ است.
سید محمدحسن الهی طباطبایی
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
سید محمدحسن الهی طباطبایی
Seyyed Mohammad Hassan Elahi Tabatabaei.jpg
سید محمد حسن الهی طباطبایی
زادروز ۱۲۸۶
درگذشت 20 خرداد ۱۳۴۷
شناختهشده برای عالم مسلمان،
دین اسلام
مذهب شیعه
استادها سید ابوالحسن اصفهانی، محمدحسین نائینی، سید حسین بادکوبهای، سید علی قاضی طباطبایی، مرتضی طالقانی
شاگردها محمدعلی ارتقایی، میرزا موسی تبریزی، حسن حسنزاده آملی
سید محمد حسن الهی طباطبایی (متولد ۱۲۸۶ش - درگذشته ۱۳۴۷ش) از عرفای معاصر شیعه است. او برادر سید محمدحسین طباطبایی است. همچنین او شاگرد سید علی قاضی طباطبایی و مرتضی طالقانی بودهاست.
محتویات
۱ خانواده
۱.۱ جد
۱.۲ پدر
۱.۳ همسر
۲ تولد تا کودکی
۳ استادان
۴ شاگردان
۵ درگذشت
۶ منابع
۷ پیوند به بیرون
خانواده
وی از نوادگان عبدالوهاب تبریزی که نسب وی هم به حسن مثنی ابن حسن مجتبی میرسد.
جد
محمد تقی قاضی طباطبایی (متوفی ۱۲۲۰ یا ۱۲۲۲ هجری قمری) جد سوم محمد حسن الهی است. آیتالله میرزا علی آقا قاضی در این شخص با نامبرده و برادرش علامه طباطبایی اشتراک نسب دارد.[۱]
پدر
محمد قاضی طباطبایی (پدر محمد حسن الهی) خود از روحانیان شهر تبریز بوده که با خانواده یحیوی تبریز وصلت کرد و اولین ثمره این پیوند محمد حسین طباطبایی نامیده میشود.[۲]
همسر
سید محمدحسن در سنین جوانی با دختر سید محمدباقر قاضی خواهر سید محمدعلی قاضی طباطبایی ازدواج کرد که ثمره این پیوند یک فرزند پسر به نام سید محمد الهی و سه دختر است. یکی از دخترانش در سن ۱۸ سالگی به دلیل بیماری درگذشت که سید محمدحسن را بسیار متأثر ساخت. اما او در این مصیبت صبر پیشه ساخت و کوچکترین حالت گله و شکایت از خویش نشان نداد. دختر دیگر ایشان با آقای سلماسی (از بازرگانان تبریز) ازدواج کرد و دختر کوچکتر ایشان نیز همسر آقای دکتر عبدالحمید شهیدی میباشد.[۳]
تولد تا کودکی
محمد حسن الهی در سال ۱۲۸۵ خورشیدی در تبریز متولد شد. ۱۸ ماهه بود که مادرش و ۴ ساله بود که پدرش را از دست داد. سرپرستی و نظارت بر اموال و زندگی او و برادرش در منزل پدری واقع در خیابان مسجد کبود تبریز به یکی از محترمین خانواده پدری سپرده شد.[۱] او دوازده ساله بود که درس و کتاب را شروع کرد و به همراه برادر به مکتب رفت.
استادان
از استادان محمدحسن الهی سید ابوالحسن اصفهانی، محمدحسین نائینی، سید حسین بادکوبهای را میتوان نام برد. او همچنین از شاگردان سید علی قاضی طباطبایی و مرتضی طالقانی بودهاست.
شاگردان
محمدعلی ارتقایی و میرزا موسی تبریزی از شاگردان وی بودند که نقلهای زیادی از روابط ایشان در کتابهای متعدد وجود دارد.[نیازمند منبع]
حسن حسنزاده آملی از دیگر شاگردان اوست که در مورد استادش چنین مینویسد:[۴]
«نکتهای بلند از استادم شادروان جناب علامه آقا سید محمد حسن الهی طباطبایی تبریزی به یادگار دارم، روزی در مزار شیخان قم به حضور مبارکش افتخار تشرف داشتم و هیچگاه در محضر فرخنده اش یک کلمه از دنیا گله و شکوهای و حرف کم و زیاد مادی نشنیدم. فرمود: آقا! انسانها همچون معادن هستند باید آنها را استخراج نمود. غرض آن جناب اینکه همچنان که کوهها دارای معادن طلا، نقره، الماس، فیروزه و غیره هستند، انسانها دارای معادن گوناگون حقایق و معارفند. باید هر کسی کوه وجودش را بشکافد و آن معادن را استخراج کند. یعنی در روانشناسی بکوشد تا آب زندگی از او بجوشد، البته این سخن را عمق دیگر است.»
درگذشت
محمدحسن الهی در روز دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۴۷ (۱۳ ربیعالاول ۱۳۸۸) درگذشت[۵] و در مقبرهای معروف به " «ابو حسین»" در شهر قم به خاک سپرده شد.[۳]
منابع
مهر تابان، محمدحسین حسینی تهرانی، صفحهٔ ۲۱
نگهبان مرزهای فضیلت، مجله پاسدار اسلام، بهمن ۱۳۷۵، شماره ۱۸۲
علامه الهی طباطبایی
معرفت نفس، نوشته حسن حسنزاده آملی، جلد دوم، صفحه ۲۴۲، درس ۸۱
زندگینامه و حالات آیتالله محمد حسن الهی(ره) مؤسسه فرهنگی عرفات
سایت خانواده سبز
پیوند به بیرون
پرتال جامع اینترنتی متقین
ردهها:
روحانیان اهل تبریزروحانیان شیعهروحانیان شیعه سده ۱۴ (قمری)عارفان اهل ایرانعالمان شیعه
حدیث سرو - آیت اللّه سید محمد حسن الهی طباطبایی - 16
احضار روح عمرسعد توسط برادر علامه طباطبایی
چند روز بعد که جناب ادیب العلما را دیدم ایشان از من در مورد اتفاقات آن روز پرسیدند گفتم بنده که بی خبرم .ادیب العلما برگشت گفت : آن روز که آمده بودم خانه تان ، پدرت در حالی که نشسته بود به این فکر می کرده که روح عمربن سعد را احضار نمایند ببینند که این ظالم چگونه تیپ و قیافه ای داشته و این غلط بزرگ غیرقابل بخشش را در مورد امام حسین(ع) و اهل بیت اش در صحرای کربلا مرتکب شده است.
به گزارش شهدای ایران، حاج سیدمحمد الهی پسر حضرت آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی می گوید: یک روحانی بنام ادیب العلما در تبریز بود که به بنده نیز مانوس بود و درعلوم غریبه نیز سر رشته داشت که اخیراً فوت نموده است. یک روز آمده بود به خانه مان و من نیز آن موقع در کبریت سازی مشغول بکار بودم عصر که به خانه برگشتم والده ام فرمودند که والد بزرگوارم (آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبایی)حال خوشی ندارد، خانه مان آن موقع در دانشسرا قرار داشت طبقه دوم پیش پدرم رفتم و جویای حالشان شدم فرمودند: چیزی نشده فقط حالم کمی منقلب شده بود که درست شد. بالاخره چیزی نگفتند و من هم نفهمیدم .
ـ
چند روز بعد که جناب ادیب العلما را دیدم ایشان از من در مورد اتفاقات آن روز پرسیدند گفتم بنده که بی خبرم .ادیب العلما برگشت گفت : آن روز که آمده بودم خانه تان ، پدرت در حالی که نشسته بود به این فکر می کرده که روح عمربن سعد را احضار نمایند ببینند که این ظالم چگونه تیپ و قیافه ای داشته و این غلط بزرگ غیرقابل بخشش را در مورد امام حسین(ع) و اهل بیت اش در صحرای کربلا مرتکب شده است.
ـ
ادیب العلما می گوید در یک لحظه خانه ای که در آن نشسته بودم به یک ظلمتکده تبدیل شدو همه جای خانه را تاریکی فرا گرفت من از ترس پا به فرار گذاشتم یک آن فهمیدم که در پل منجم هستم بعداً برگشتم و در مورد ماوقع سوال پرسیدم آقا فرمودند که روح عمرسعد ترسید و پا به فرار گذاشت.
ـ
مادر بنده نیز به خیال اینکه فرار ادیب العلما از خانه به واسطه حال ناخوش پدرم بوده لذا با یکی از پزشکان تبریز به نام دکتر نقشینه برای مداوای پدرم تماس گرفته بود و دکتر پس از معاینه پدرم ، حال پدرم خوب شده بود و بدین صورت همه چیز در خانه بهم خورده بود.
ـ
در یکی از روزها یکی از این افرادی که پدرم می خواست در حضور وی یکی از ارواح را احضار نماید حاج میرستارآقا میر محمدی نامی بود. وی تعریف می کرد که یک روز با پدرم تصمیم گرفتند روح معاویه را احضار نمایند که در حین این جریان یکی از دوستان از درب خانه می خواست وارد شود خطاب به ما گفت که در اینجا چه خبر است این بوی بد مشمئز کننده از کجا می آید چگونه در این فضای آلوده نشسته اید؟ در این حالت رفت و فوراً یکی از پنجره ها را باز نمود.در حالیکه در اتاق چیز خاصی نبود فقط بوی روح کثیف معاویه بود که بواسطه احضارش همه جا را دربرگرفته بود.
ـ
بله احضار ارواح یکی از کارهایی بود که پدرم می توانست آن را انجام دهد. در برابر احضار ارواح انسانهای ملعون ، پدرم روح انسانهای بزرگ را نیز احضار می نمود مثلا بارها خود شاهد بودم که چگونه روح مرحوم سیدعلی آقا قاضی را فرا می خواندو از ایشان پاسخ برخی از سوالاتش را می گرفت و با حاج سیدمحمد الهی طباطبائی فرزند حضرت آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی احضار ایشان ، عطر و بوی خوشی در داخل اتاق می پیچید .
ـ
یکبار یک ضایعه ای پوستی روی پای پدرم ظاهر شده بود به هر دکتر مراجعه نمود نتوانست برای آن چاره ای بیابد یکبار اراده نمود تا روح شیخ ابوعلی سینا را بخواند و از او بخواهد تا پایش را در میان جمع مداوا نماید .
ـ
ابوی می گفت بنده سوالات علمی زیادی از ارواح علما و دانشمندان بزرگی همچون بوعلی سینا ، سقراط ، افلاطون ، ارسطو و… کرده ام سوالاتی که اصلاً در حد و اندازه آنها هم نبود ولی آنها به درستی به این سوالات پاسخ داده و پدرم همه این سوال و جواب ها را در یک دفترچه ای یادداشت نموده و ثبت کرده است و دانشگاه علامه طباطبایی هم اکنون بر روی سرگذشت پدرم حضرت آیت الله سیدمحمدحسن الهی طباطبائی برنامه ریزی جامعی انجام داده قرار بر این شده است تا بصورت کتابی چاپ و منتشر گردد و بنده همه این سوال و جواب ها را در اختیار این عزیزان قرار داده ام و آقای دکتر اسماعیل زاده از ارومیه در این مورد کار جامعی شروع نموده است.
بدون نظر