بسم الله الرحمن الرحیم
تأسیس دار التبلیغ اسلامي(1384 هـ = 1344 ش = 1964 م)
تأسیس دار التبلیغ اسلامي(1384 هـ = 1344 ش = 1964 م)دار التبلیغ اسلامی
برای اثباتپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیشیعه برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد.
دار التبلیغ اسلامی دارالتبلیغ اسلامی.png
اطلاعات اوليه
بنيانگذار: سید کاظم شریعتمداری
تأسیس: ۱۳۴۴ش
کاربری: تربیت مبلغ دینی و مقابله با تبلیغات ضد دین و شیعی
مکان: قم
مشخصات
وضعیت: انحلال در سال ۱۳۶۱ش
معماری
دارُ التَّبلیغ اسلامی مؤسسهای علمی-مذهبی در قم است که سید کاظم شریعتمداری آن را در سال ۱۳۴۴ش با هدف تربیت مبلغ دینی و مقابله با تبلیغات ضد دین و ضدشیعی تأسیس کرد. انتشار مجلات و کتاب، فراهم ساختن امکان تحصیل زنان و طلاب خارجی و آشنایی طلاب با دروس جدید، از فعالیتهای این مرکز بود. برخی روحانیان و اساتید حوزه، از جمله امام خمینی، به این تشکیلات بدبین بودند و تأسیس آن را در راستای کوشش رژیم پهلوی برای نفوذ به سازمان تعلیم و تبلیغ دینی روحانیت و به انحراف کشاندن طلاب و روحانیان از مبارزه با رژیم شاهنشاهی میدانستند. بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ایران و ماجرای کودتای نورژه و خلع مرجعیت آیت الله سید کاظم شریعتمداری از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دارالتبلیغ در سال ۱۳۶۱ در اختیار دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم قرار گرفت.
محتویات
۱ زمینههای تأسیس دارالتبلیغ
۲ گردانندگان و هیئت مدیره دارالتبلیغ
۲.۱ اساتید و مدرسین
۳ فعالیت ها
۴ اختلافات درباره دارالتبلیغ
۵ واگذاری دارالتبلیغ به دفتر تبلیغات
۶ پانویس
۷ منابع
۸ پیوند به بیرون
زمینههای تأسیس دارالتبلیغ
وجود مدرسهای برای تربیت مبلغ از خواستههای دیرین در تهران و قم بود و در دهه ۲۰ شمسی چندین مقاله و نوشته در این باره در مجله آیین اسلام به چاپ رسید. از زمان آیت الله بروجردی به ویژه پس از انتشار ماهنامه مکتب اسلام، تأسیس چنین مدرسهای، قدمی برای ایجاد اصلاح در حوزه دانسته میشد.[۱]
بانیان ایجاد دارالتبلیع اسلامی، گروهی از نویسندگان جوان ماهنامه مکتب اسلام به همراهی آیت الله شریعتمداری بودند. این مرکز در مهرماه ۱۳۴۴ش افتتاح شد و در مراسم افتتاح آن، آیت الله شریعتمداری، امام موسی صدر و صدر بلاغی سخنرانی کردند.[۲] هدف اصلی این مؤسسه تربیت مبلغان بر اساس برنامهای منظم و دقیق برای مقابله با تبلیغات ضددینی و ضدتشیع بود.[۳]
گردانندگان و هیئت مدیره دارالتبلیغ
دارالتبلیغ زیر نظر آیت الله شریعتمداری اداره میشد.
گردانندگان اصلی دارالتبلیغ، مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، مصطفی زمانی و داوود الهامی، سید هادی خسروشاهی، علی حجتی کرمانی، رضا گلسرخی کاشانی و حاج آقا مجتبی عراقی بودند. هیئت مدیره دارالتبلیغ که در اساسنامه، مؤسسین دارالتبلیغ دانسته شده بودند، عمدتا تجار تبریزی بازار تهران بودند که به کارهای مذهبی علاقه داشتند و مقلد آیت الله شریعتمداری بودند.[۴][۵][۶]
اساتید و مدرسین
آیت الله جعفر سبحانی و آیت الله مکارم شیرازی از فعالان دارالتبلیغ.
بیشتر اساتید این مرکز مانند ناصر مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، سید موسی شبیری زنجانی، مرتضی مطهری، سید صدرالدین بلاغی، عطاءالله عاملی از قم و حوزوی بودند، اما برخی هم از تهران و از میان دانشگاهیان دعوت میشدند. سید مرتضی شبستری، سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان، علی اکبر پرورش از جمله این سخنرانها بودند. بر اساس برخی منابع، محمد تقی فلسفی هم قول داده بود هفتهای یک روز به قم آمده و فن خطابه تدریس کند، اما برنامههای فشرده او اجازه این کار را نداد.[۷]
تدریس درسهای از نهج البلاغه توسط شهید مطهری در دارالتبلیغ.
فعالیت ها
دوره آموزشی اول دارالتبلیغ با ۱۲۵ نفر و دوره دوم با ۱۴۵ نفر از طلاب آغاز شد. برنامه درسی مشتمل بر اصول عقاید، بررسی مذاهب و ادیان دیگر، تفسیر و حفظ قرآن، فقه و اصول (در حد کلیات و به طور استدلالی)، علم حدیث و حفظ متون حدیثی، تاریخ اسلام، شناسایی کشورهای اسلامی، ادبیات فارسی و عربی، معلومات عمومی، درس اخلاق و فن خطابه به صورت علمی و عملی بود. دارالتبلیغ برای نخستین بار مرکزی برای جذب و تربیت طلاب خارجی و آموزش و ساماندهی آنان تأسیس کرد.[۸]
ایجاد مرکز آموزش برای زنان طلبه نیز برای نخستین بار در دارالتبلیغ صورت گرفت که پس از تأسیس مکتب توحید، در آنجا مرکزیت یافت. انتشار نشریاتی برای جوانان و حتی کودکان با عناوینی مانند پیام شادی در شمار فعالیتهای این مرکز بود. غلامرضا سعیدی در جریان افتتاحیه کتابخانه دارالتبلیغ در ۱۳ خرداد ۱۳۴۸ نشریه مکتب اسلام را یکی از نشریات دارالتبلیغ عنوان کرد و گفت که هر ماه متجاوز از چهل هزار نسخه از آن منتشر میشود. افزون بر این، دارالتبلیغ طی سالهای فعالیت خود، دهها عنوان کتاب منتشر کرد که برخی از کتابهای شهید مطهری نیز در بین آنها دیده میشود و شمار بسیاری از فضلای حوزه علمیه به طور مستقیم یا غیر مستقیم در این مرکز فعالیت داشتند.
در بخش روابط خارجی با دنیای اسلام، دارالتبلیغ تلاش میکرد تا با برخی نهادهای دینی جهان اسلام در تماس باشد. در سال ۱۳۹۱ق دکتر فحام، شیخ و رئیس دانشگاه الازهر به قم آمد و با آیت الله شریعتمداری دیدار کرد. در این مجلس چندین نفر سخنرانی کردند که از آن جمله شیخ محمد جواد مغنیه بود. این مرکز با ایجاد چند مجله طلاب را به نویسندگی تشویق کرد.[۹]
اختلافات درباره دارالتبلیغ
از نظر طلاب انقلابی، ایجاد چنین مرکزی با آن گستره و به ویژه فعالیت آن در امور بین المللی، به نوعی موافقت دستگاه امنیتی رژیم را طلب میکرد. این مساله سبب میشد تا رهبری دارالتبلیغ، رابطه خود را به شکل محدود با رژیم حفظ کند و توصیه آنان را در مواردی بپذیرد.[۱۰] در شرایطی که در میان روحانیان قم، یک جنبش انقلابی جدی بر ضد پهلوی ایجاد شده بود، تأسیس چنین مرکزی نوعی منحرف کردن مسیر حرکت انقلابی تلقی میشد.[۱۱]
روحانیان و طلاب انقلابی با دارالتبلیغ میانه خوبی نداشتند؛ اکبر هاشمی رفسنجانی معتقد است که مخالف دارالتبلیغ نبودیم ولی احساس ما نیروهای مبارز این بود که آیت الله شریعتمداری دارالتبلیغ را وسیله مبارزه نکردن قرار داده است.[۱۲][یادداشت ۱] چنان که گفته میشود امام خمینی نیز نسبت به صلاحیت این مؤسسه تردید داشته است.[۱۳] به گفته آیت الله حسینعلی منتظری که خود از شاگردان امام خمینی بود، مخالفت ایشان ارتباطی به تربیت مبلغ نداشت و بیشتر ناشی از این بود که ممکن است این مؤسسه باعث غفلت از مبارزه با رژیم سلطنتی شود.[یادداشت ۲] سبحانی، مکارم و دوانی در این باره با امام خمینی گفت و گو کردند؛ ولی گویا نظر ایشان برنگشت.[۱۴]آیت الله علی مشکینی نیز نامهای به امام خمینی نوشت و اختلاف ایجاد شده را بسیار نگران کننده دانست. او در این نامه علت اصلی اختلاف را تبلیغات رژیم میداند که توسط روزنامه نگارها اعمال میشود و در ادامه ادله امام خمینی درباره مفاسد دارالتبلیغ را قانع کننده نمیداند.[۱۵]
آیت الله خامنهای در سال ۱۳۴۳ از طرف آیت الله سید حسن قمی به قم رفت تا از نزدیک دلایل طرفین را جویا شود. امام خمینی شش دلیل در مخالفت خود با دارالتبلیغ آورد که از نظر آیت الله خامنهای این دلایل در آن زمان منطقی بوده است. او سپس نزد آیت الله شریعتمداری رفت و دلایل امام خمینی را بیان کرد اما، آیت الله شریعتمداری آنها را نپذیرفت.[۱۶]
آیت الله محمد هادی میلانی که در مبارزات سالهای ۴۱ نقش مهمی داشته، بر مساله دارالتبلیغ حساس شد و در این باره پرسش کرد و آیت الله شریعتمداری طی نامهای پاسخ داد.[۱۷] آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی نیز تلاشهایی را در جهت حل این اختلافات انجام داد. وی طی مذاکرات چندباره، طرحی ده مادهای را در زمینه اصلاح حوزه علمیه و برنامههای جدید ارائه کرد؛ اما نتیجه نگرفت.[۱۸]
علامه سید محمد حسین طباطبایی در نامهای به آیت الله میلانی نوشت: «اغلب واردین صورتا هم اگر نباشند معنا با آقای شریعتمداری موافقند و حجت آقای خمینی را قانع کننده نمیدانند.»[۱۹] شهید مرتضی مطهری علی رغم همکاریهای محتاطانهای که با درالتبلیغ داشت، بعدها در نامهای به آیت الله شریعتمداری نوشت: «لازم بود دارالتبلیغ در آن موقع اقدام نشود و قدری تاخیر بیفتد.»[۲۰]
سید هادی خسروشاهی از فعالان و مسئولان دارلتبلیغ معتقد است اصل شبهه به خاطر مصاحبهای بود که عبدالرحیم عقیقی بخشایشی در نشریه مهد آزادی به مدیریت یکی از شاگردان آیت الله شریعتمداری انجام داده و اعلام کرده بود که قرار است در قم دانشگاه اسلامی افتتاح شود و از آنجا که این تعبییر، هدفی را که رژیم پی میجست، به ذهن تبادر میکرد، برای انقلابیان شبهه پدید آمد که طرح مذکور در مسیر سیاست رژیم است.[۲۱]
وزارت فرهنگ از سال ۱۳۳۴ در پی ایجاد مؤسسه وعظ و تبلیغ بود اما موفق نشده بود این طرح را عملی کند. از این رو برخی از انقلابیان دارالتبلیغ را در ادامه این طرح میدیدند. امام خمینی در سال ۴۳ در یک سخنرانی، تصریح کرد که دولت بر آن است تا در امر دیانت و تبلیغات دینی دخالت کند و این عمل را محکوم نمود.[۲۲]
دفترتبلیغات-اسلامی-حوزه-علمیه-قم.jpg
واگذاری دارالتبلیغ به دفتر تبلیغات
بدنبال کودتای نوژه و خلع مرجعیت از آیت الله شریعتمداری توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در سال ۱۳۶۱[۲۳][۲۴] سید حسین موسوی تبریزی دادستان وقت طی نامهای دارالتبلیغ را با تنفیذ امام خمینی[۲۵] به دفتر تبلیغات واگذار کرد:
«با توجه به اینکه آقای شریعتمداری دیگر صلاحیت ادارۀ دارالتبلیغ اسلامی قم و انتشارات و چاپخانه و کتابخانه و متعلقات آنها اعم از ساختمانها و خوابگاه و غیره را ندارند و نمیتوانند دربارۀ آنها سرپرستی کنند و از آنجا که همۀ آنها طبق اعترافات خودش از وجوه شرعیه و زکوات و عطایای مردم و از بیت المال مسلمین تهیه شده است با کسب اجازه که از محضر مبارک ولیفقیه و مرجع بزرگوار و امام امت آیتاللّه العظمی امام خمینی مدظله العالی شد ایشان اجازه فرمودند که دفتر تبلیغات اسلامی قم تمامی موارد فوق الذکر را به نحو احسن اداره نمایند. امید است که با اِعمال مدیریت صحیح و دقت کامل در حفظ بیتالمال کما هو حقه بهرهبرداری به نحو اتَم و اکمل در مصالح اسلام ومسلمین و ترویج شریعت مقدس اسلام و مکتب جعفری علیهالسلام و تربیت طلاب علوم دینی و مروجین و مبلغین مذهبی انجام گیرد و همواره مورد توجه حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه باشد. از این تاریخ میتوانید با صورتجلسۀ کامل همۀ موارد فوق و کلیۀ وسایل موجود را از دادستان محترم انقلاب اسلامی قم تحویل بگیرند.»[۲۶][۲۷]
پانویس
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۲۷.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۲۷.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه قم در دوره معاصر»، شماره ۶۶۳۵.
خاطرات آیتالله سید حسین موسوی تبریزی»، نشر عروج، جلد اول، صص ۱۵۴-۱۴۹.
تاریخ انقلاب.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۹.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران (۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۲۸.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۲۸
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۴۰.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۱.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۰.
گفتگو با هاشمی رفسنجانی
نک: جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۲.
نک: جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۲۹.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۰.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۲.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۳.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۴.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۴.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۴.
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۴.
نک: جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، ص۳۳۵.
سایت پارسینه.
روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۶۱/۲/۱.
صحیفه امام خمینی، جلد ۱۹. ۲۹ اسفند سال ۱۳۶۱.
پایگاه اطلاع رسانی جماران.
دفتر سایت آیت الله خامنهای.
یادداشتها
هیچ وقت مخالف دارالتبلیغ نبودیم.... اینکه درس، وعظ و خطابه را بهصورت علمی آموزش بدهند، جزو آرزوهایمان بود. امّا موقعی که آقای شریعتمداری این را تأسیس کردند، احساس ما نیروهای مبارز این شد که ایشان این را وسیله قرار دادند، برای اینکه مبارزه نکنند. حرف آیت الله شریعتمداری این بود که ما باید طلبههایمان را برای تبلیغ آموزش بدهیم. میخواهیم در داخل کشور، تبلیغ جهانی کنیم. البته مسئلهای بود که ما هم میخواستیم. نمیگفتیم دارالتبلیغ نباشد. میگفتیم دارالتبلیغ همراه با مبارزه باشد. اگر میخواهید باشد، طلبههای اینجا هم مثل حوزه مبارزه کنند و کلاس هم باشد. شخصیتهایی که اینجا میآیند از لحاظ سیاسی و اجتماعی باید مقبول باشند که به مبارزه ضربه نزنند. به هر حال این کار پوششی برای عدم تحرّک سیاسی آقای شریعتمداری شده بود. دوستان امام منجمله ما با این موضوع موافق نبودیم.
مخالفت آیت الله خمینی هم با دارالتبلیغ به این معنا که مؤسسهای برای تربیت مبلّغ وجود داشته باشد نبود، ایشان عقیدهاش این بود که طرح آن در شرایط فعلی یک کانال انحرافی است، در وقتی که ما داریم با نظام و دولت مبارزه میکنیم مطرح کردن این معنا که ما میخواهیم مبلّغ تربیت بکنیم سبب میشود که افکار یک عده در این مسیر قرار بگیرد و از اصل مبارزه غفلت بکنند.... آن وقت در افتتاح دارالتبلیغ از قرار منقول رئیس ساواک وقت هم شرکت کرده بود. روی این جهت امام خمینی مخالف بود و ما هم که در مسیر مبارزه قرار داشتیم با آن مخالفت میکردیم. دارالتبلیغ هم برای تربیت مبلّغ و پیاده کردن اسلام و رساندن صدای اسلام به آفریقا و اروپا و سایر کشورها یک اساسی را پی ریزی میکرد و امام خمینی هم با اصل این کار مخالف نبودند ما هم مخالف نبودیم، ولی میگفتیم چرا حالا که ما دستمان به یک کار اساسی بند شده اینها کانال انحرافی درست کرده و نیروها را به آن مسیر سوق میدهند؟ رجوع کنید به: خاطرات آیت الله منتظری، ج۱، ص۲۱۷ ۲۱۵
منابع
جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران(۱۳۲۰-۱۳۵۷)، تهران، انتشارات خانه کتاب، ۱۳۷۸.
خاطرات آیتالله سید حسین موسوی تبریزی»، نشر عروج، جلد اول. تهران ۱۳۸۴.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حوزه علمیه قم در دوره معاصر»، شماره۶۶۳۵.
صحیفه امام خمینی، جلد ۱۹. ۲۹ اسفند سال ۱۳۶۱.
روزنامه جمهوری اسلامی ۱۳۶۱/۲/۱.
پیوند به بیرون
جدال موافقان و مخالفان دارالتبلیغ
حکم
واگذاری اداره دارالتبلیغ اسلامی قم به دفتر تبلیغات اسلامی قم
حکم به آقای یوسف صانعی (واگذاری اداره دارالتبلیغ اسلامی به دفترتبلیغات قم)
نوع ماده: صحیفه امام
پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368
محل نشر : تهران
ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
زمان (شمسی) : 29 اسفند 1363
زمان (قمری) : 27 جمادی الثانی 1405
مکان: تهران
شماره صفحه : 191
موضوع : واگذاری اداره دارالتبلیغ اسلامی قم به دفتر تبلیغات اسلامی قم
زبان اثر : فارسی
مخاطب : صانعی، یوسف
حکم به آقای یوسف صانعی (واگذاری اداره دارالتبلیغ اسلامی به دفترتبلیغات قم)
حکم
زمان: 29 اسفند 1363 / 27 جمادی الثانی 1405
مکان: تهران، جماران
موضوع: واگذاری ادارۀ دارالتبلیغ اسلامی قم به دفتر تبلیغات اسلامی قم
مخاطب: صانعی، یوسف
[بسمه تعالی. سرپرستی محترم دفتر تبلیغات اسلامی قم
با توجه به اینکه آقای شریعتمداری دیگر صلاحیت ادارۀ دارالتبلیغ اسلامی قم و انتشارات و چاپخانه و کتابخانه و متعلقات آنها اعم از ساختمانها و خوابگاه و غیره را ندارند و نمی توانند دربارۀ آنها سرپرستی کنند و از آنجا که همۀ آنها طبق اعترافات خودش از وجوه شرعیه و زکوات و عطایای مردم و از بیت المال مسلمین تهیه شده است با کسب اجازه که از محضر مبارک ولی فقیه و مرجع بزرگوار و امام امت آیت الله العظمی امام خمینی ـ مدظله العالی ـ شد ایشان اجازه فرمودند که دفتر تبلیغات اسلامی قم تمامی موارد فوق الذکر را به نحو احسن اداره نمایند. امید است که با اِعمال مدیریت صحیح و دقت کامل در حفظ بیت المال کما هو حقه بهره برداری به نحو اتَم و اکمل در مصالح اسلام ومسلمین و ترویج شریعت مقدس اسلام و مکتب جعفری ـ علیه السلام ـ و تربیت طلاب علوم دینی و مروجین و مبلغین مذهبی انجام گیرد و همواره مورد توجه حضرت بقیة الله ـ ارواحنا فداه ـ باشد. از این تاریخ می توانید با صورتجلسۀ کامل همۀ موارد فوق و کلیۀ وسایل موجود را از دادستان محترم انقلاب اسلامی قم تحویل بگیرند. والسلام علیکم و رحمة الله .
دادستان کل انقلاب اسلامی ایران ـ سید حسین موسوی تبریزی ـ 8 / 2 / 61]
بسمه تعالی
جناب آقای صانعی دادستان، به محتوای این ورقه عمل نمایید.
29 اسفند 63
روح الله الموسوی الخمینی
صحیفه امامجلد 19
هدف سیدکاظم شریعتمداری از تاسیس دارالتبلیغ اسلامی چه بود؟/ کمک مالی رژیم پهلوی به شریعتمداری برای تاسیس دارالتبلیغ/ واکنش امام خمینی به تاسیس دارالتبلیغ اسلامی
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ طرح تاسیس "دارالتبلیغ اسلامی" توسطسید کاظم شریعتمداری از سال 1343آغاز شد و طولی نکشید که این موضوع در مجامع حوزوی و دینی مطرح شد. ادعا میشد هدف از این اقدام، تربیت مبلغین اسلامی با توجه به ضروریات عصر است.
شریعتمداری طی اعلامیهای، هدف از تاسیس دارالتبلیغ را چنین عنوان کرد: «امروز ما بیش ازهمه چیز به مبلغين لایق و ورزیده و مطلع و آشنا به زبان روز احتیاج مبرم داریم تادر برابر سیل بنیان کن تزلزل عقیده و فساد اخلاق و تبلیغات مسموم دشمنان اسلامقیام کنند؛ حقایق عالی اسلام را در داخل و خارج مملکت نشر و اشاعه دهند؛ پایههایایمان و خداشناسی را در دلها تقویت نمایند و در حوزههای علمیه ما با آن همهخدماتی که این حوزهها به عالم اسلام کرده و میکنند، تشکیلاتی برای تربیت چنینمبلغینی تاکنون وجود نداشته است. لازم بود هر چه زودتر این نقیصه برطرف گردد ومدرسهای برای تربیت مبلغین شایسته در حوزه علمیه قم تأسيس شود.» [1]
چندی بعد در 17 مهرماه 1344، دارالتبلیغ اسلامی، وابسته به سید کاظم شریعتمداری به طور رسمی افتتاح شد و کار خود را آغاز کرد.
گردانندگان دارالتبليغ ادعا میکردند این موسسه، جهتپیشبرد تبلیغات اسلامی در ایران و کشورهای خارجی تأسیس شده است. این مرکز درمدت کوتاهی توانست با بیش از هشتاد کشور رابطه مطبوعاتی وعلمی برقرار کند و شعبههای خود را در تهران و بعضی شهرستانها تأسیس کند.
روشن بود که در آن زمان ایجاد چنین مرکز فرهنگی با گستره مورد نظر و به ویژه توجه به امور بینالمللی، بدون موافقت دستگاه امنیتی رژیم پهلوی میسر نبود و این چیزی بود که برای طلاب انقلابی غیر قابل تحمل بود.
روایتها و خاطرات میتواند به ابهامات بسیاری درباره ارتباط دارالتبلیغ با رژیم پهلوی، منابع مالی دارالتبلیغ، اهداف تاسیس این موسسه و نظر امام خمینی درباره آن پاسخ دهد.
منابع مالی دارالتبلیغ
آیتالله مسعودیخمینی درباره منابع مالی دارالتبلیغ اسلامی میگوید: «مبلغی که آقای شریعتمداری برای خریدناماکن برای تاسیس دارالتبلیغ پرداخته بودند با احتساب یکصد هزارتومان مالیات کهالبته دولت وقت از دریافت آن صرفنظر کرد، یک میلیون تومان بود. در بين طلاب اینصحبتها مطرح بود که وقتی دولت جبار به آقای شریعتمداری تخفیف میدهد، بعید نیست که کاسهای زیر نیم کاسه باشد.»
مسعودی خمینیادامه میدهد: «به هر حال، آقای شریعتمداری کارش را شروع کرد. در آن مقطع هم ایشان وجههای نداشت و وجوهات به سمتشسرازیر نبود. شایع بود که از دربار برایش پول میفرستند؛ والله اعلم! ولی در خصوص رفت و آمد پیوسته آقای شریعتمداریبا دربار جای شبهه و انکار وجود ندارد. تخفیف صدهزارتومانی هم از سوی دولت بهایشان، امر مسلمی است.» [2]
آیتالله محمدیزدی نیز میگوید: در رابطه با دارالتبلیغ «پارهای بذل و بخششها که به افراد میشد، یا حمایتهایی که به عمل میآمد، مشکوک بود.» [3]
چرا رژیم پهلوی از دارالتبلیغ حمایت کرد؟
آیتالله شیخمرتضی بنیفضل میگوید: «در شرایطی که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینیدر مرحله بسیار سرنوشتسازی قرار گرفته بود و بایستی همه نیروها به طور متحد ومنسجم به سمت مبارزه با رژیم ستم شاهی گسیل و بسیج میشدند، ناگهان با تأسیسدارالتبلیغ، تفکر جدیدی در برابر تفکرات انقلابی حضرت امام به وجود آمد که اصالترا به درس، بحث و تحقیق علمی قرار میداد و مبارزه با رژیم را کاری بیهوده ودردسرزا معرفی میکرد. به همین سبب، وقتی سردمداران رژیم به ماهیت این مرکزفرهنگی پی بردند بلافاصله در مقابل تفکرات سلطنت ستیزی حضرت امام از آن حمایتکردند تا جایی که در اولین فرصت، بزرگترین چاپخانه متعلق به دارالتبليغ به حمایت وهماهنگی دولت وقت برای اولین بار از خارج وارد شد و در ساختمان این مرکز راهاندازی گردید، این در حالی بود که شاگردان و منسوبان امام در تهیه یک دستگاه بسیارساده با دهها مشکل و مانع روبه رو میشدند.» [4]
هدف از تاسیس دارالتبلیغ
به گفته حجتالاسلام حسن روحانی، فضلا و انقلابیون معتقد بودند هدف ازتاسیس دارالتبلیغ، ایجاد انحراف در روند مبارزه با رژیم پهلوی است. وی میگوید: «فضلاو مدرسین انقلابی طرفدار امام میگفتند که این کار در شرایط فعلی، مسئلهایانحرافی است. یعنی دارالتبلیغ برای این است که بتوانند نهضت را از مسیر خود منحرفکنند و بگویند که مسئله اصلی، اصلاح حوزه است.» [5]
واکنش امام خمینی به تاسیس دارالتبلیغ چه بود؟
به نقل از آیتالله مسعودی خمینی، وقتی خبر تاسیس دارالتبیلغ به سمع امام خمینی رسید، «متغير شدند و چهرهشان به سرخی گرایید؛ ولی چیزی نفرمودند. گویا امام خبر داشتند که دارالتبليغ به چه هدفی تأسیس شده است و ما از نحوه برخورد امام فهمیدیم که با این امر موافق نیستند.»
آیتالله بنیفضل هم میگوید: «به نظر حقیر چون حضرت امام با تیزبینی خاص خود حقیقت و واقعیت را پیشبینی میکرد، در واقع با تاسیس دارالتبليغ در آن شرایط دشوار به شدت مخالف بود، ولی به خاطر رعایت مصالح حوزه، از اظهار نظر صریح خودداری میکرد.»
پینوشتها:
1-آیتالله شریعتمداری به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 39
2-خاطرات آیتالله مسعودی خمینی، تهران: مرکزاسناد انقلاب اسلامی، ص 290
3-خاطرات آیتالله محمد یزدی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 183
4-خاطرات آیتالله شیخ مرتضی بنیفضل، تهران: مرکز اسناد انقلاباسلامی، ص130-131
5-خاطرات دکتر حسن روحانی، تهران: مرکز اسناد انقلاباسلامی، ص224
عنوان ونام پدیدآور: در وادی عشق(خاطرات حجتالاسلام والمسلمین سیدتقی موسویدرچهای)/ تدوین عبدالرحیم اباذری.
فصل چهارم : تبعید امام و انزوای انقلابیون
تاسیس و حاکمیت دارالتبلیغ اسلامی
نوع ماده: کتاب فارسی
پدیدآورنده : اباذری ، عبدالرحیم
محل نشر : تهران
زمان (شمسی) : 1390
زبان اثر : فارسی
تاسیس و حاکمیت دارالتبلیغ اسلامی
پس از تبعید امام به ترکیه، مشکلات بسیاری گریبانگیر شاگردان و پیروان امام خمینی در حوزه علمیه قم شد. در حقیقت آنان تا حدود زیادی منزوی شدند. یکی از آن دشواریها، موضوع تاسیس دارالتبلیغ اسلامی بود، که بر محور بودن درس و بحث حوزوی، و نیز بیهودگی مبارزه با رژیم تاکید داشت. در اوج مبارزه حضرت امام برضد رژیم ستمشاهی، ناگهان در حوزه قم و در میان طلاب و فضلا پراکنده شد که شاه به آقای شریعتمداری پیشنهاد تاسیس مرکزی داده است؛ مرکزی به نام «دارالتبلیغ اسلامی» که در آن به امور تبلیغات اسلامی و تعلیم و تربیت طلاب سر و سامان بدهد. حتی گفته شده که در اینباره مذاکراتی میان شاه و آقای شریعتمداری انجام گرفته، و در واقع «دارالتبلیغ» ساخته و خواسته شاه است. امام خمینی به همین دلیل مخالف تاسیس این مرکز بود. ایشان پیش از این که تبعید شود، بعضی از آقایان را نزد آقای شریعتمداری فرستاد و سفارش کرد که شما این دارالتبلیغ را به یک چیز دیگری تبدیل کنید. مثلا: دارالفقاهه بگذارید، یا مدرسهای به نام خودتان باشد. اما آقای شریعتمداری تاکید بر همان دارالتبلیغ داشت. حساسیت آیت الله خمینی به این دلیل بود که این موسسه از جانب شاه نباشد. افزون بر این، در پشت پرده دارالتبلیغ، اندیشههای ضد انقلاب نهفته بود، تاکید میشد که وظیفه اصلی طلاب و فضلا درس و بحث و تحقیق است.حوزه
صفحه 127
نیاز مبرم به آرامش دارد. بنابراین تفکر انقلابی آیت الله خمینی مبنی بر محور بودن مبارزه با شاه و هرگونه مظاهر ستمشاهی را نفی میکرد.
آنگاه که تفکر دارالتبلیغی در حوزه علمیه قم مطرح شد، ناچار طلاب و فضلا و اساتید حوزه به دو دسته تقسیم شدند. از آنجا که شعارهای دارالتبلیغ، در ظاهر خوشایند و معقول بود، اکثریت به این گونه تفکر روی آوردند، و شاگردان و پیروان امام خمینی در اقلیت قرار گرفتند. همزمان با این دو دستگی میان حوزویان تبعید امام به ترکیه اندوهی بزرگ بر دل مبارزان نهاد. طلاب و فضلای انقلابی در تنگنا و انزوای کامل گرفتار آمدند. با این همه باید گفت که آنان به گونه تحسین برانگیزی استقامت داشته و بر ادامه راه مبارزه تاکید داشتند.
بدین سان پس از تبعید امام به ترکیه، پیروان تفکر دارالتبلیغی در حوزه حاکمیت پیدا کرد و کار این مرکز رونق گرفت. آقایانی از حوزههای قم، تهران و شهرهای دیگر با این مرکز همکاری تنگاتنگ داشتند. شمار بسیاری از طلاب و فضلا در آنجا ثبتنام کرده و دورههای آموزشی آنجا را گذرانده و فارغ التحصیل شدند!
در این میان طبیعی بود که گاهی بین فضلا و اساتیدِ طرفدار و مخالف دارالتبلیغ، بحثها و تنشهایی شکل گیرد. مثلا آیت الله منتظری و آیت الله ربانی شیرازی مخالف سرسخت این مرکز بودند، البته مخالفت مرحوم آقای ربانی شدیدتر بود. در مقابل آنان، آیت الله مکارم شیرازی ـ که هم اکنون از مفاخر حوزه و روحانیت به شمار میآیند ـ در شمار موافقان دارالتبلیغ اسلامی بودند. در واقع ایشان از طرفی چون سردبیر مجله درسهایی از مکتب اسلام هم بودند، چندان بر عرصه مبارزه وارد نمیشدند. ایشان با احتیاط پیش میرفتند، چرا که نمیخواستند فعالیتشان به لغو امتیاز مجله و تعطیلی آن بینجامد. در واقع برای خودشان دلیل و منطق داشتند.
یادم هست که در یک جریانی اعلامیهای تنظیم شده بود. چون ایشان هم در شمار اساتیدِ اهل فضل و قلم به شمار میامد، لازم بود که امضای ایشان هم پای آن اعلامیه باشد. آنگاه که خدمتشان بردم، امضا نکردند. برگشتم و به آقای ربانی شیرازی گفتم،
صفحه 128
که آقای مکارم اعلامیه را امضا نکردند. چون پیش از این، همین موضوع اتفاق افتاده بود، قرار شد که در معیت آقای ربانی به دفتر مجله مکتب اسلام رفته و ایشان خودشان با آقای مکارم سخن گفته و امضا بگیرد.
فردای آن روز، پیش از این که به دفتر مجله مکتب اسلام برویم، من و آقای ربانی، روبه روی حرم زیر ایوان ساعت با آقای مکارم روبهرو شدیم. بعد از سلام و احوالپرسی و تعارف، آقای ربانی پرسید: «چرا اعلامیه را امضا نکردید؟» آقای مکارم از خود دفاع کرده و استدلال کردند که هرکس برای خود معیارهایی دارد. به نظر من لزومی نداشت که امضا بکنم.
همان طوری که میدانید، این دو بزرگوار همشهری و در عین حال دوستان صمیمی یکدیگر بودند، اما این گونه اختلاف نظر داشته و بسیار مودبانه و دوستانه با یکدیگر بحث میکردند. سپس آقای ربانی گفت: «وقتی آیت الله خمینی پس از ماجرای 15 خرداد، زندانی و از حصر آزاد گشته، و وارد قم شدند، شما چرا این مراسم باشکوه را در مجله مکتب اسلام منعکس نکردید؟»
آقای مکارم جواب دادند: «مجله ما، مجله علمی و عقیدتی است، و ما این گونه مسائل را به طور کلی منعکس نخواهیم کرد.» آقای ربانی ادامه داد: «شما از جریان افتتاح دارالتبلیغ دو صفحه کامل نوشتید، و سپس از سر در ساختمان دارالتبلیغ عکس هم زدید، به دلیل این که از مسائل روز است، اما آزادی یک رهبر و مرجع تقلید از زندان و حصر را در شمار مسائل روز ندانسته و بدان اهمیت نمیدهید؟»
به هر حال بحثهای آنان ادامه داشت. این بزرگوارها از مبانی خویش دفاع میکردند، و تا آخر نتیجهای به دست نیامد. و هرکدام به راه و روش خود تاکید داشت. البته این تنها آقای مکارم نبودند که اینگونه فکر میکردند، اشخاص دیگری نیز بودند؛ مثلا مرحوم آیت الله احمدی میانجی، که در صدق، صفا و تقوای ایشان جای شکی نیست. ایشان در خاطرات خود چنین میگویند:
وقتی دارالتبلیغ شروع به کار کرد، عدهای در آذربایجان برای کمک به ساختمان آن
صفحه 129
پول جمع میکردند. من نیز به شهر میانه رفتم و روی منبر آن مساله را عنوان کردم. آن زمان مقداری پول تقریبا 9 هزار تومان به من دادند و من آن پولها را آوردم.[1]
گفتنی است که بیشتر فضلا، اساتید و حتی بزرگان، اگر چه به شخص حضرت امام، علم و تقوای ایشان معتقد بوده و احترام میگذاشتند، اما در بعد اجتماعی به آقای شریعتمداری تمایل داشتند. آنان بر این باور بودند که ایشان مرجع دوراندیشی بوده و تفکرهای ایشان معقول و مناسب زمان و سازگار با عقل است. در واقع آنان، روش آیت الله خمینی را تندروی و دون شان روحانیت و مرجعیت دانسته و میگفتند: این راه به جایی نمیرسد. مگر میشود با گوشت و استخوان در برابر توپ و تانک ایستاد؟ عقیدهشان این بود که حوزه علمیه به آرامش نیاز دارد، در حالی که اقدامهای آقای خمینی آرامش حوزه را از بین میبرد!
چنین بود که بیشتر حوزویان جذب افکار دارالتبلیغی شده و شمار اندکی در این دوران توانستند بر افکار انقلابی آیت الله خمینی وفادار بمانند. این گروه اگرچه اندک و در اقلیت مطلق بودند، اما در عقاید و باور خودشان به راه امام و انقلاب بسیار مقاوم و خستگیناپذیر بودند. آنان در برابر انواع تهمتها و استهزاءها، گوشه و کنایهها ـ که بسا از گلولههای سرب توپ و تانک کشندهتر بود ـ استوار ماندند. در حقیقت این دوران را نمیتوان با کمک گرفتن از واژگان شناساند. همین قدر میتوانم بگویم، که این دوران در واقع، دوران مظلومیتِ امام و شاگردان انقلابی ایشان به شمار میآمد. این دوران را، باید دوران خون دل خوردنهای امام و پیروانش دانست.
صفحه 130
. ر.ک: خاطرات فقیه اخلاقی، آیت الله احمدی میانجی، ص 229.
نگرانی آیت الله ربانی شیرازی
در کنار این مظلومیتها، ما هم بیکار نبودیم. طبق برداشت دینی و سیاسی خود به وظیفه، عمل میکردیم. در این مرحله دارالتبلیغ همچنان به فعالیت خود ادامه میداد. و از طرفی مساله دارالتبلیغ به عنوان یک موضوع مهم مورد بحث و گفتوگو بود، تا
صفحه 130
اینکه یک روز من همراه شهید محمد منتظری و یکی، دو نفر از طلبههای فامیل به منزل آیت الله ربانی شیرازی رفتیم و بحث از دارالتبلیغ به میان آمد. ایشان از این موضوع سخت نگران بود. چون این موسسه در شیراز هم شعبهای داشت. ایشان مکثی کرد و سپس فرمود: «این همه بر اسلام مصیبت هست، مصیبت دارالتبلیغ هم یک مصیبت بزرگی است، روی مصیبتهای دیگر». با گفتن این جمله اشک از چشمهای آیت الله ربانی شیرازی جاری شد.
این فقیه فاضل و بسیار وارسته، با آن خلوص و تهذیب نفسی که داشت، چنین اندوهگین گشته بود. یکی از دوستان به ایشان گفت: «شما در قبال دارالتبلیغ چه وظیفهای برای ما در نظر دارید؟» ایشان گفتند: «اینجا مرکزی است که به هر حال مضر به حال مبارزات است، و مبارزات ضد استبدادی را متوقف کرده، چون خواسته خود شاه است». ایشان که این سخن را گفت، دوباره اشک در چشمشان حلقه زد. این مساله بسیار ما را نگران کرد. از این رو با دوستان خود بارها در این زمینه فکر و مشورت میکردیم. اگر چه آیت الله خمینی در جمع ما حضور نداشت، اما خواسته ایشان هم این بود که دارالتبلیغ تاسیس نشود. ما سه نفر بودیم؛ سیدی از اصفهان، شهید محمد منتظری و من که همصدا شدیم تا حرکتی برضد دارالتبلیغ آغاز کنیم. پس از مشورت به این نتیجه رسیدیم، که در حجره من ـ که از هر جهت برای چنین کارهایی مناسب بود ـ نشریهای را تنظیم کرده و با دستگاه ابتکاری خودمان چاپ کنیم.
هر هفته یکی، دو شب نشریهای را ـ که حاوی اطلاعات و اخبار افشاگرانه برضد دارالتبلیغ بود ـ تهیه کرده و سپس تا صبح آن را تکثیر میکردیم. نشریه ما حدود 6 یا 8 صفحه با قطع بزرگ بود که برگههای آن را منگنه کرده، و با لباس مبدل همه جا آن را توزیع میکردیم. من که سید هستم، عمامه سفید بر سر گذاشتم، و محمد منتظری عمامه مشکی، و دوست دیگر ما هم کت و شلوار میپوشید و عینک میزد! شبانه، نشریه ما در مدارس فیضیه، حاج ملا صادق، رضویه و حجتیه توزیع میشد، و صبح روز بعد در سطح شهر به دست افراد میرسید.
صفحه 131
یادم هست در یکی از شبهای زمستان برف و باران زیادی آمده بود، مشغول توزیع نشریه بودیم. از قضا کفش محمد منتظری پاره، و پر از برف و آب شد. به او گفتیم: «کار را رها کن و به حجره برگرد». اما او بیپروا کفشهایش را از پا درآورد، آنگاه با پای برهنه در دل شب روی برف و باران میدوید و کار میکرد. شماره دوم، یا سوم نشریه منتشر شده بود، که آقای شریعتمداری در یکی از سخنرانیهای خود بسیار شدید نسبت به آن اعتراض کرد. سپس آقایانِ طرفدار دارالتبلیغ، سخت در تکاپو افتادند که بفهمند، این نشریه از کجا آمده و کار چه کسانی است. چون مشخص بود که نشریه دستی بوده و به گفته خود آقای شریعتمداری: «کار عدهای بچه است». اما تلاش آنان بینتیجه ماند و راه به جایی نبردند.
ما کار خود را شرعی دانسته، و برای رضای خدا انجام میدادیم. زیرا ناراحتی و نگرانی حضرت آیت الله ربانی شیرازی را مشاهده کردیم، و یا شاهد آه حسرتبار و جانسوز آیت الله منتظری بودیم. روزی خدمت آقای منتظری بودیم و از دارالتبلیغ سخن به میان آمد. ایشان چیزی نگفت، اما آهی کشید و گفت: «عجب عجب....». ما به ایشان گفتیم، که در صدد هستیم، در جهت مخالفت با دارالتبلیغ کارشکنی کنیم. ایشان نصیحت کرد و گفت: لزومی ندارد که کارشکنی در کار آنان کنید. بهتر است که در مسیر کار خودتان اصلاح و کوشش کنید. با این همه مشخص بود، که آقای منتظری هم، دل پردردی از دارالتبلیغ دارد. اما راه و روش او با آقای ربانی شیرازی فرق میکرد.
به فعالیتهای خود ادامه میدادیم، اما کار بسیار سخت و دشوار بود. زیرا از نظر اختفا و امنیت، بایستی از یک طرف مواظب ساواک بود، و از سوی دیگر مراقب افراد وابسته به دارالتبلیغ، که هیچکدام از آنان بویی نبرند. در واقع از طرف هر دو گروه تحت تعقیب بودیم. یکی دو بار هم نزدیک بود، فعالیتمان فاش بشود، اما خدا کمک کرد، که همچنان ناشناخته بمانیم.
از آن پس چون حجره و مدرسه حجتیه را برای ادامه فعالیت نا امن تشخیص دادیم،
صفحه 132
تصمیم گرفتیم که محل فعالیت را تغییر بدهیم. بنابراین فعالیتها را به منزل آقای شیخ مهدی کروبی انتقال دادیم.
تا این مرحله که گفته شد، با این که از نگرانیهای مرحوم آقای ربانی شیرازی الهام گرفته بودیم، اما خود ایشان اصلا از این امور اطلاعی نداشت. یعنی حداقل ما بدون اطلاع او به این کار اقدام کرده بودیم.
بدین گونه باید گفت که پاتوق دیگر ما در این دوران، منزل آقای کروبی بود. چون آقای کروبی صاحب منزل و زندگی بود، بر خلاف ما که هنوز در حجره مستقر بودیم. حجره هم جایی نبود که بتوان روی آن زیاد حساب کرد، زیرا هر آن ممکن بود، که دوستی از راه برسد و از فعالیتمان آگاه شود. از این رو در خانه آقای کروبی، نشستها را برگزار کرده و تبادل نظر داشتیم. در همین روزها برای دیدن آقای ربانی به خانه ایشان رفتم. از دارالتبلیغ سخن پیش آمد، که ایشان گفت: «نشریه علیه دارالتبلیغ را خواندید؟» گفتم: «بله». گفت: «حرکت خوبی است. خدا به متصدیان این نشریه خیر بدهد. دوست دارم در حد توان مقداری از هزینه کاغذ و مرکب مصرفی آنان را تامین کنم». من هم جواب دادم: «ای کاش دست اندرکاران آن نشریه پیدا شوند و شما به آنان کمک کنید». ما در واقع مقید بودیم که مسائل مبارزاتی و سیاسی را، تا جایی که نیاز نیست، به یکدیگر نگوییم، مگر جایی که لزوم داشته باشد.
هنگام خداحافظی، آیت الله ربانی دویست تومان پول به من داد. پرسیدم: «به چه منظور این پول را به من دادید؟» گفتند: «اگر ناشران آن نشریه را پیدا کردید، برای کمک مالی به آنان بدهید. این در حالی بود که آقای ربانی به آن صورت متمکن نبود و قدرت کمک مالی به کسی را نداشت. من فهمیدم که آقای ربانی متوجه شده، که چاپ و توزیع آن نشریه کار ما است. به جز آقای ربانی، آقای منتظری هم به عنوان یکی از پایههای کمک مالی به این نشریه بودند، که ما تکیه زیادی به ایشان داشتیم. چون آقای منتظری بسیار دست و دلباز بود. اما ایراد کار این بود، که راجع به نوع فعالیت مبارزان وسواس خاصی داشت؛ اگر کاری مناسب نبود، یا آن کار لزومی نداشت، ایشان آشکارا
صفحه 133
مخالفت کرده و در پرداخت پول اکراه داشت. برای همین ما به فکر چاره افتاده، و درخواست پول را برای یک سری کارهای مبارزاتی و چاپ اعلامیه عنوان میکردیم. آقای منتظری هم به خوبی واقف بود، که ما پول را هدر نداده و به بهترین وجه ممکن از آن، در راه مبارزه استفاده خواهیم کرد.
تدریس در مؤسسه دارالتبلیغ اسلامی قم
سرآغاز نهجالبلاغه شناسی در قم
حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی: استاد شهيد وقتی برای تدريس در مؤسسه دارالتبليغ اسلامی[1]قم دعوت شدند، بدون ترس و واهمه از شايعات و اتهامات، آن را پذيرفتند و روزي به من گفتند که هدف من نشر انديشه و علوم اسلامی بين طلاب و دانشجويان است و برای من فرق ندارد که اين امر در دانشکده الهيات انجام پذيرد و يا در جايی ديگر. البته در قم و دارالتبليغ چون شاگردان من نوعاً طلاب جوان هستند، حرفها و درسهای مرا میفهمند و من خوشحال هستم که میتوانم در طرز تفکر و انديشههای آنها تحولی ايجاد کنم و يا نقشی، ولو مختصر، داشته باشم.
کتاب «سیری در نهجالبلاغه» محصولی از دروس ايشان در دارالتبليغ است و همين دروس سرآغاز نهجالبلاغهشناسی در قم بود، همانطور که «تفسير الميزان» علامه طباطبايی پايه قرآنشناسی در قم گرديد. البته بعدها ايشان مورد طعن و انتقاد قرار گرفتند، ولی توجهی به اين امور نداشتند و تا به آخر به تدريس خود ادامه دادند[2].
حجتالاسلام دری نجفآبادی: در نخستين سالهای تأسيس دارالتبلیغ، در مورد معيارهای اخلاقی بحثی داشتند و جلد پنج «اصول فلسفه و روش رئاليسم» را تدريس میکردند[3].
علت حضور در دارالتبلیغ
حجتالاسلام دری نجفآبادی: علت حضور شهید مطهری در دارالتبلیغ چند وجه دارد که همه آن وجوه باید دقیقاً مورد بررسی قرار گیرند. دارالتبلیغ از سویی سنگری برای تبیین معارف اسلامی و ارتباط با طلبهها بود. اگر هم فردی در آنجا مورد سؤال بود، به این معنی نیست که همه طلبهها زیر سؤال بودند. ما از این جنبه که امام(ره) به آنجا نظر مساعد نداشتند، با آن مخالف بودیم و اگر کار درستی هم میکردند چون اهدافشان صادقانه نبود، مخالفت میکردیم. احساس میکنم که شهید مطهری میخواستند رابطهشان را با آنجا حفظ و حتی از وجود آقای شریعتمداری هم استفاده و او را وادار کنند که در بعضی از مسائل اقدام نماید. تدریس شهید مطهری در آنجا و طرح مباحثی چون بحث توحید، مثل تدريس در دانشگاه بود، چون در هر حال مدیریت دانشگاه تهران هم مورد تأیید ایشان نبود. شهید مطهری قصد داشتند اقدامات اساسی انجام دهند و در جهت نیل به این هدف، از هر ابزاری تا آن حد که به اهداف ایشان صدمه نمیزد، استفاده میکردند[4].
حجتالاسلام معادیخواه: استاد حضور خود در دارالتبليغ را با اين انگيزه توجيه میکرد که شايد از آن راه بتواند از قدرت و نفوذ بيت شريعتمداری سود برد و ساواک را به تجديد نظری در سياست خود برانگيزد[5].
[1]– ]اين مؤسسه توسط آيتالله شريعتمداری تأسيس شده بود.[
[2]– ماهنامه شاهد یاران، شماره 5 و 6، فروردین و اردیبهشت 1385، ص 31.
[3]– همان، ص 36.
[4]– همان، ص 37.
[5]– جام شکسته، ص 180.
شهید مطهری و دارالتبلیغ اسلامی
نویسندگان: سید محمد ثقفی
منبع: شهروند 1387 اردیبهشت شماره 44
حوزه های تخصصی:
حوزههای تخصصی تاریخ ایران اسلامی حکومت های ایرانی- اسلامی انقلاب اسلامی شخصیتها
آرشیو شماره ها:
۶۸
سال ۱۳۸۷ (۲۹)
سال ۱۳۸۶ (۳۹)
چکیده
متن
یکی از مشخصات اصلی روشنبینان و اصلاحگران، این است که آنان به جای اینکه بیشتر به فکر اشخاص و افراد و قهرمانان باشند، بر محور اندیشه، اصلاح و عمل فکر میکنند. اینان به تعبیر کلامی «حسن و قبح» را نه در اشخاص که در عمل و ذات خود شیء میبینند و حسن اصلاح و روشناندیشی را هر کجا سراغ بگیرند در ترویج و تقویت آن احساس تکلیف کرده و وظیفه انسانی – اسلامی خود را انجام میدهند. خود بیش از آنکه مقلد و تابع باشند، محقق بوده و دارای ابتکار میشوند.
قطعا شهید مطهری، یکی از برجستهترین این شخصیتهای روشناندیش، به واقع اصلاحگر اجتماعی جامعه مسلمان است. از این رو، این بزرگوار وقتی در دهه 50-40 ملاحظه کرد که گام اصلاحی مهمی در تربیت فرهنگی – اجتماعی حوزه علمیه برداشته شده و عدهای از اندیشمندان اسلامی و مراجع وقت در اثر احساس خلأ اجتماعی، اقدام به تاسیس مرکزی به نام «دارالتبلیغ اسلامی» کردهاند که هدف آن تربیت مبلغان و طلاب اسلامی، مطابق مقتضیات زمان و سازماندهی خاص است (چنانچه در اهداف و برنامههای دارالتبلیغ اسلامی مندرج بود)،
بیآنکه درنگی کند و تاملهایی را به محیط ذهنی خود راه دهد، همگام با دیگر دانشمندان و مصلحان اجتماعی، در تقویت و توسعه دارالتبلیغ اسلامی پیشقدم شده و سالهایی نیز در دوره عالی آن موسسه، طلاب را از فیوضات وجودی خود بهرهمند ساخت و بحث فلسفه حرکت (قوه و فعل) را به مدت سه ترم تحصیلی تدریس فرمود. اگر آن روز برای عدهای ضرورت اقدام و تاسیس مرکزی جهت تربیت طلاب مطابق مقتضیات زمان هنوز جا نیفتاده بود، برای مطهری و دانشمندان همردیف او، این ضرورت محرز بود.
برهمین اساس بود که شهید مطهری در تهران نیز دست به اقدام شده و سازمان ارشاد و تبلیغی «حسینیه ارشاد» را در سطح عموم مخاطبان جوان خود در تهران تاسیس کرد. جالب اینکه اساتید عمدهای که در دارالتبلیغ اسلامی از ارکان مهم آن موسسه بودند؛ همچون آیتالله سیدمرتضی شبستری و استاد سیدصدرالدین بلاغی، همزمان در حسینیه ارشاد نیز مسوولیت داشته و همکاری میکردند و با مطهری در یک جبهه فرهنگی – اجتماعی انجام وظیفه میکردند.
ممکن است این پرسش بهخاطر برسد که با اینکه شهید مطهری، آن روزها میدید و میشنید، در رابطه با دارالتبلیغ اسلامی اما و اگرهایی میان برخی وجود دارد و احیانا جملاتی را نیز به امام خمینی نسبت میدادند و میدهند؛ چرا و چگونه مطهری در این رسالت خود به آن سخنها وقعی نگذاشت و تدریس در دارالتبلیغ را ادامه داد! گاهی گفته میشد که «مبارزه اصالت و ضرورت دارد و هر کار دیگری رها کردن مبارزه است»
و «این کار (تاسیس دارالتبلیغ) در راستای جلوگیری از نهضت است.»(4) اما به نظر میرسد که این سنجش، انگ چپزدگی را به ذهن ارائه میدهد و شهید مطهری در یکی از رسالههای خود «قیام انقلاب مهدی» که درباره فلسفه تاریخی از دیدگاه تشیع بحث کرده با فلسفه تاریخ مارکسیسم مقایسه شده است، چنین تحلیل میکند: «اصلاحات تدریجی محکوم نیست.
زیرا تاریخ راه خود را از میان اضداد به صورت انقلاب اضداد به یکدیگر طی نمیکند. اصلاح آرام (فرهنگی) به نوبه خود کمک به مبارزه میکند.»(5) لذا شهید مطهری آن روز که چپزدگی نوعی انقلابیگری به حساب میآمد (و حتی مجاهدین خلق (منافقین) با دکتر شریعتی نیز به جهت همین ذهنیت مخالفت و سخنرانیهای ایشان را در حسینیه ارشاد محکوم میکردند) بهخوبی راه اصلاح فرهنگی را درست تشخیص داده بود و در دارالتبلیغ اسلامی، بحث حرکت (قوه و فعل) و ...
تدریس میکرد و به شبهات تندروان چپزده پاسخ میداد. همچنین شهید مطهری بهخوبی میدانست که استادش علامه طباطبایی یکی از عمدهترین هیات امنای موسسه دارالتبلیغ اسلامی است. مطهری که خود انسان اصلاحگر مستقلی است، کار استادش طباطبایی را تایید میکند و از این جهت بعضی انتقادات درباره دارالتبلیغ، او را قانع نمیکرد. علامه طباطبایی در نامهای که به آیتالله میلانی مینویسد و در واسطه بودن آیتالله میلانی، در حل اختلاف امام خمینی(ره) و آیتالله شریعتمداری نامهنگاری میکند [متن این نامه در روزنامه اعتماد شماره 1333، 28 بهمن 1385 چاپ شده است] چنین آمده است:«اغلب واردین، صورتاً هم اگر نباشد معناً با آقای شریعتمداری موافقند.»
به احتمال بسیار قوی، یکی از این شخصیتها، شهید مطهری بوده است. زیرا به نقل استاد علی دوانی «شهید مطهری گفت: من هم به حاج آقا [امام ره] نوشتهام که من در دارالتبلیغ تدریس دارم. شما [امام] گوش به این اشخاص ندهید که همه حرفها بیهوده است.» (6) قطعا راه تحول فرهنگی جامعه اسلامی که برنامه طولانیمدت است (جریان دارالتبلیغ اسلامی و حسینیه ارشاد) با تحول سیاسی برنامه مبارزان اسلامی، در یک خط و سیر، قرار داشت، هر دو گروه تکوین جامعه اسلامی را میخواستند، هر گروه با روش خود، راه سیدجمال یا شاگردش شیخ محمد عبده، در نهایت یک راه است و در ایران هم وضع همین است.
مگر انتشار رساله «مساله حجاب» شهید مطهری از سوی مرکز انتشارات دارالتبلیغ اسلامی که در نسخههای بسیار زیاد در سطح کشور پخش شد، تاثیرش در تحول فرهنگی و تربیت نسل جدید بانوان مسلمان، کمتر از مبارزه سیاسی مبارزان بود؟ به نظر میرسد که مورد اولی درست است. شاهد عینی و تجربی آن علاوه بر تحول سال 56 دانشگاه تهران که دختران مسلمان با روسری از دانشگاه بیرون آمدند و در روز 17 دی روز کشف حجاب، رژیم پهلوی را رسوا ساختند، خود انقلاب بزرگی نبود؟! مشارکت شهید مطهری در تکمیل برنامه تبلیغی – فرهنگی دارالتبلیغ اسلامی که گام بزرگی در اصلاح اندیشه اجتماعی جامعه مسلمان بود، نشان آزاداندیشی و اصلاحطلبی اساسی آن مرحوم است که اقدامات اصلاحی خود را همیشه فراجناحی دنبال میکرده و بنا به مشرب عقلانی خود که گروه معتزله را در عقلانیت میستود، حسن و قبح اشیا را در ذات فعل میدانست و به مدح و توبیح این و آن چندان توجهی نداشت.
شهید مطهری در دورانی که در دارالتبلیغ تدریس داشت، اندیشه اسلامی و فلسفه اسلامی را در دو دوره میفرمود: او در یک دوره بحث قوه و فعل (حرکت) جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم و در دوره دیگر، الهیات بهمعنی اخص (خداشناسی) جلد پنجم، را تدریس میکرد. جالب اینکه در کتاب «سیمای اسلام» نشریه دارالتبلیغ اسلامی (قم) که مجموع مقالات اساتید و دانشجویان آن موسسه است که به سرمایه دارالتبلیغ و شرکت سهامی انتشار در فروردین 1348 انتشار یافت، مقاله استاد مطهری با عنوان «خدای جهان و جهان» چاپ شد و از نخستین دروسی بود که استاد برای محصلین دوره دوم دارالتبلیغ اسلامی القا کرده بود.
همزمان کتاب «سیری در نهجالبلاغه»و مساله حجاب از طرف موسسه انتشارات دارالتبلیغ انتشار یافت. استاد در آن زمان در مجله علمی ماهانه «مکتب اسلام»، بحث «ناسیونالیسم و ایران» را مینوشت که بعدها در مجموعه «خدمات متقابل ایران و اسلام» چاپ شد و همزمان این مقالات در مجله «الهادی» که در کشورهای عربی منتشر میشد، ترجمه و نشر یافت.
به علاوه ترجمه عربی «علل گرایش به مادیگری» و کتاب «انسان و سرنوشت» که به قلم نویسندگان عربزبان که ا
بدون نظر